جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۹ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۱
از «آقامون جنتلمنه» تا «گنگستر آمل»؛

آیا معلم قائم‌شهری مجرم است؟

آیا معلم قائم‌شهری مجرم است؟
آیا کسانی که از روی دلسوزی حکم به اخراج این معلم داده‌اند و حتی پا را فراتر گذاشتند از لغو مجوز مدرسه حرف زدند به آوارگی این دانش آموزان و بلاتکلیفی آن‌ها در روز‌های پایانی سال فکر کرده‌اند؟ آیا اخراج معلم قائمشهری که به هر دلیلی ولو غلط توانسته بود همراهی دانش آموزانش را داشته باشد به سلامت روح و روان آنان ضربه نخواهد زد؟ آیا این دانش آموزان را متوجه اشتباه صورت گرفته می‌کند؟ اثراث آموزشی مثبت این اخراج و این لغو مجوز چه خواهد بود؟
کد خبر : ۶۱۱۵۸۰

به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از ایسنا، استفاده ابزاری از کودکان در شبکه‌های اجتماعی دیگر موضوع تازه‌ای در کشور ما نیست. سال‌هاست روانشناسان و کارشناسان فضای مجازی و کودکان هشدار می‌دهند که حتی والدین کودکان حق استفاده از عکس و ویدیو از کودکان خود در فضای مجازی به منظور جذب مخاطب ندارند و حتی بهتر است عکس‌هایی از کودکانشان منتشر کنند که چهره آن‌ها چندان مشخص نباشد. این در حالیست که بار‌ها و بار‌ها شاهد صفحاتی بوده‌ایم که مادران حتی از بدو تولد با کودکان خود ویدیو تولید می‌کردند و حتی آن‌ها را برای تبلیغات به کار می‌گرفتند. این موضوع در سال‌های اخیر در رسانه‌های کشور به قدری پررنگ شد که عبارت «کودکان کار مجازی» تبدیل به یکی عبارات مهم در آسیب‌شناسی‌های حوزه کودک شد.

آسیبی که خوشبختانه در چندماه اخیر با ورود برخی نهاد‌های نظارتی مانند پلیس فتا کمی کنترل‌شده‌تر پیش می‌رود. به گونه‌ای که در ابتدای امسال ویدیوی دو دختر و پسر نوجوان اینستاگرامی با واکنش پلیس فتا مواجه شد و بحث جرایم مربوط به استفاده ابزاری از کودکان در فضای مجازی را این بار به شکل جدی‌تری به میان آورد.

همچنین پلیس فتا در اقدامی صفحات برخی مادران فعال در اینستاگرام که محتوای آن‌ها از طریق کودکانشان مجرمانه و شامل بهره‌کشی بود از اختیارشان در آورد و به جای آن پست‌هایی در مخالفات با این سبک زندگی منتشر کرد. اقدامی که هرچند دیر انجام شد. اما می‌تواند روند رشد و الگوسازی این مادران را متوقف کند و حتی شاید جلوی رشد قارچ‌گونه این قبیل مادران را در شبکه اجتماعی تا حدی کاهش دهد.

آیا معلم قائم‌شهری مجرم است؟

طبق بند‌های صریح قانون حمایت از کودکان و نوجوان مصوبه ۲۳/۰۲/۹۹ ویدیوی تولید و منتشر شده از معلم قائم‌شهری یک اقدام مجرمانه است.

در بند‌های ۶ تا ۹ ماده ۱۰ این قانون آمده‌است:

۶- در دسترس قراردادن یا ارائه محتوا یا اثر مستهجن یا مبتذل به طفل یا نوجوان به یک یا چند مجازات درجه هشت قانون مجازات اسلامی؛

۷- استفاده از طفل و نوجوان برای تهیه، تولید، توزیع، تکثیر، نمایش، فروش و نگهداری آثار سمعی و بصری مستهجن یا مبتذل، حسب مورد به میانگین حداقل و حداکثر تا حداکثر مجازات مقرر در قانون مربوط؛

۸- واردات، صادرات، تکثیر، انتشار، عرضه، معامله یا بارگذاری محتوا یا اثر مستهجن یا مبتذل که در آن‌ها از اطفال و نوجوانان بهرهگیری شده و یا حمل و نگهداری آن‌ها به یکی از مجازات‌های درجه شش قانون مجازات اسلامی؛

۹- برقراری ارتباط با طفل و نوجوان در فضای مجازی به‌منظور هرگونه آزار جنسی یا ارتباط جنسی نامشروع به یکی از مجازات‌های درجه شش قانون مجازات اسلامی.
چرا ماجرای معلم قائم‌شهری به وجود آمد؟

در چندسال گذشته پخش آهنگ‌های ویروسی شده در شبکه‌های اجتماعی تبدیل به یکی از رفتار‌های ساده، اما خطرناک برخی جمع‌های نوجوانانه شد. در فیلم‌های منتشر شده از کودکان و نوجوانان بار‌ها دیده‌ایم بچه‌ها در حال همخوانی برخی آهنگ‌های مبتذل و به اصطلاح هیت شده هستند و تصمیم دارند آن را برای آن خواننده بفرستند. این موضوع گاهی پا را فراتر گذاشت و در اقدام‌هایی باور نکردنی برخی از دانش آموزان با فرم و روپوش مدرسه برخی از این آهنگ‌ها را سر صف همخوانی کردند و یا در برخی مهدکودک‌ها به عنوان آهنگی برای ورزش و رقص کودکان از آن استفاده کردند.

اتفاقی که نوعی شوک فرهنگی بود، اما اقداماتی برای آن صورت نگرفت و موضوع بیشتر از نقد و محکومیت کلامی پیش نرفت و حالا به نظر می‌رسد در راستای همان ماجرا پخش چنین آهنگی در کلاس درس یک خانم معلم عجیب به نظر نرسد بلکه ادامه مسیر همان همخوانی آهنگ‌هایی نظیر «جنتلمنه» ساسی مانکن باشد.

در ادامه این ماجرا خوی بلاگری و فرهنگ بلاگرپروری در سال‌های گذشته باعث شده بسیاری از صاحبان مشاغل، از آبدارچی تا معلم و کارمند و... تلاش کنند برای جذب مخاطب بیشتر رفتاری متفاوت از خود در شبکه اجتماعی نشان دهند. این تفاوت گاهی برای سایر هم‌صنف‌ها مثبت و گاهی مثل ماجرای معلم قائم‌شهری منفی خواهد بود.
چرا معلم و کادر مدرسه قائم‌شهری متوجه بدی ماجرا نبوده‌اند؟

آنچه مسلم است نه معلم قائمشهری، نه کودکان کلاس درس و نه حتی والدین آن‌ها که احتمالا همگی اکانت اینستاگرامی معلم فرزندانشان را داشته‌اند و نه حتی کادر مدرسه متوجه قبح و بدی این ماجرا نبوده‌اند. بی‌اطلاعی یک معلم جوان از قوانین حقوق کودکان و حتی درک وی از محتوای نامناسب موسیقی استفاده شده در کلاس درسش نشان می‌دهد علت این معلول جایی فراتر از کلاس درس و حتی آن مدرسه است. اگرچه معلم دارد به نشانه تاسف در ویدیوی منتشر شده سرتکان می‌دهد، اما این تاسف همراه با ضبط فیلم بیشتر شبیه یک اقدام نمایشی است تا یک تاسف معلمانه.

معلم و مدرسه قائم‌شهری اولین متخلفان رفتار‌های نامناسب با کودکان به لحاظ فرهنگی نیستند. آخرین هم نخواهند بود. مشکل فرآیند آموزشی معلم‌هاست که تعدد نمونه‌های مشابه نیز نشان می‌دهد چیزی در مورد حقوق کودکان نه تنها به والدین آموزش داده نشده بلکه حتی معلمان مدارس نیز از این موضوع بی‌خبرند و مسئولین آموزش و پرورشی باید چاره‌ای برای این موضوع بیندیشند. سواد رسانه‌ای حالا چیزی فراتر از سواد اینترنت و کامپیوتر است و اینطور که پیداست باید آموزش‌های ضمن خدمت ادامه‌داری همراه با قوانین جدید که هرساله ممکن است اضافه و یا دچار تغییراتی شوند به معلمان و کادر آموزشی مدرسه داده شود. مثل قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که برای جلوگیری از بهره‌کشی از کودکان و نوجوانان در خردادماه ۹۹ تنظیم شد و نیازمند توضیح، تفسیر و مثال مصادیق است.
چرا معلم قائمشهری این شیوه را انتخاب کرد؟

شکایت از فضای خشک آموزشی در مدارس گله همه کسانی است که ۱۲سال پشت میز و نیمکت‌های مدرسه نشسته‌اند و حتی برخی به آن مدل پادگانی می‌گویند. شکستن این فضای خشک و بسته در مدارس کشور به خصوص در مراکز دولتی که حتی مساحت کلاسش به نسبت تعداد دانش آموزان مناسب نیست، باعث می‌شود برخی معلمان تصمیم بگیرند برای شکستن این فضا از مدل‌های مختلف دیگری برای تدریس استفاده کنند. مدلی که رابطه عمودی معلم- دانش آموزی را حتی بشکند و معلم را به جای یک آموزش‌دهنده صرف تبدیل به یک همراه آموزشی و حتی همبازی و دوست برای بچه‌ها کند. برگزاری کلاس درس در حیاط مدرسه و یا حتی تغییر چینش میز و نیمکت کلاس از جمله رفتار‌هایی بوده که سال‌های اخیر از بعضی معلمان برای تغییر فضای خشک و جدی مدرسه دیده‌ایم. دیگر ویدیو‌های منتشر شده از معلم قائمشهری فارغ از درست و غلط بودن آن‌ها نشان می‌دهد این معلم جوان نیز سعی بر طراوت بیشتر در کلاس‌های درسی‌اش داشته‌است و دوست داشته‌است معلم بهتری برای دانش آموزانش باشد. حال اینکه چقدر برخی از آن‌ها درست یا غلط بوده سوالی‌است که متخصصین آموزشی باید به آن پاسخ بدهند.

اما نکته نهفته در این ویدیو‌ها خلاء طرح درس و شیوه‌های آموزشی برای معلمان است و اگر معلمی بخواهد تغییری در راستای شادی کلاسش انجام بدهد همه بار خلاقیت به دوش خود اوست. نبود آهنگ و موسیقی‌های آموزشی برای کلاس‌های درس، عدم طراحی بازی‌های عملی برای برگزاری کلاس‌های درس باعث شده که برخی از معلمان در ابتکاراتشان برای شکستن این فضا دچار اشتباه شوند. معلم‌هایی که نخواهند به شیوه سنتی چندصدساله و با ادبیات و شیوه «از جلو نظام» و صف‌های طویل دانش آموزانشان وارد کلاس شوند.

چندی بعد از انتشار ویدیوی کلاس درس معلم قائم‌شهری و همخوانی آن‌ها با آهنگ نامناسب؛ از آموزش و پرورش استان مازندران خبر رسید که این معلم مدرسه اخراج و احتمالا این مدرسه ابتدایی لغو مجوز خواهد شد. خبری که بلافاصله همپای ویدیوی اصلی دست به دست شد و دوباره موجی از واکنش‌های موافق و مخالف را به همراه داشت.

آنچه که مسلم است اشتباه معلم قائمشهری در رفتار خود با دانش آموزان است. پخش آهنگ و حتی همراهی معلم با محتوای مبتذل قطعا چارچوب‌های اخلاقی یک دانش آموز را دچار اشکال می‌کند، چون او بابت گوش دادن و حتی حفظ و همخوانی یک آهنگ با محتوای نامناسب از معلم کلاس درس خود تایید گرفته‌است و همین مجوزی بر محتوا‌های نامناسب دیگری که احتمالا در آینده منتشر خواهد شد و در پلی‌لیست او قرار خواهد گرفت.

اما آیا کسانی که از روی دلسوزی حکم به اخراج این معلم داده‌اند و حتی پا را فراتر گذاشتند از لغو مجوز مدرسه حرف زدند به آوارگی این دانش آموزان و بلاتکلیفی آن‌ها در روز‌های پایانی سال فکر کرده‌اند؟ آیا اخراج معلم قائمشهری که به هر دلیلی ولو غلط توانسته بود همراهی دانش آموزانش را داشته باشد به سلامت روح و روان آنان ضربه نخواهد زد؟ آیا این دانش آموزان را متوجه اشتباه صورت گرفته می‌کند؟ اثراث آموزشی مثبت این اخراج و این لغو مجوز چه خواهد بود؟

این‌ها همه سوالاتی‌ست که مسئولان آموزش و پرورشی و حتی کسانی که موافق حکم صادر شده بودند باید به آن جواب منطقی و عقلانی بدهند.