جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۳ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۳:۵۴

جنایت به سبک سینمایی!

جنایت به سبک سینمایی!
پس از یک سال رصدهای اطلاعاتی، راز جسد سوخته مرد غریبه ای در مشهد فاش شد که پشت فرمان خودرویی به درون دره حاشیه جاده نیشابور – مشهد سقوط کرده بود.
کد خبر : ۶۰۹۸۷۵

به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از خراسان، صبح بیست و یکم بهمن سال گذشته، رانندگان و مسافرانی که در حاشیه جاده نیشابور – مشهد، توقف کرده بودند تا در هوای سرد زمستانی از زیبایی‌های طبیعت لذت ببرند ناگهان دود سیاه رنگی را مشاهده کردند که به فاصله اندکی از جاده در منطقه ملک آباد و از درون دره‌ای حدود ۷۵ متری به هوا برخاسته بود. برخی از مسافران بر اثر کنجکاوی به طرف تپه‌های بلند اطراف رفتند و خودروی پژویی را دیدند که به ته  دره سقوط کرده بود. لحظاتی بعد ماجرا از طریق پلیس ۱۱۰ به نیرو‌های پاسگاه انتظامی محل گزارش شد و گروهی از ماموران به همراه عوامل آتش نشانی عازم منطقه مذکور شدند. بررسی‌های مقدماتی بیانگر آن بود که راننده ۳۵ ساله لاغراندام در پشت فرمان پژو ۲۰۶ سفید رنگ جان باخته و انفجاری نیز داخل خودرو بر اثر سقوط رخ داده است. دقایقی بعد ماجرای این حادثه هولناک در حالی مشکوک شد که جسد راننده به طور کامل نسوخته بود، اما او در فصل زمستان کفشی در پا نداشت.  


باد شدیدی می‌وزید و امدادگران آتش نشانی به سختی می‌توانستند در‌های خودرو را برای بیرون آوردن پیکر راننده باز کنند در همین حال نیرو‌های انتظامی، مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع دادند چرا که این حادثه وحشتناک در حدود ۳۰ کیلومتری و در حوزه استحفاظی مشهد رخ داده بود.  


گزارش روزنامه خراسان حاکی است دقایقی بعد قاضی «محمود عارفی راد» به همراه گروه زبده‌ای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی عازم منطقه مذکور شد و تحقیقات قضایی خود را آغاز کرد.


در حالی که کارشناسان آتش نشانی معتقد بودند اگر یکی از شیشه‌های خودرو اندکی باز بود و اکسیژن کافی به داخل خودرو می‌رسید شعله‌های آتش خودرو چنان زبانه می‌کشیدند که چیزی از جسد  یا خودرو باقی نمی‌ماند! این جمله امدادگران آتش نشانی، افکار مقام قضایی را درگیر ماجرای جنایی کرد چرا که بطری حاوی بنزین و انفجار ضعیفی که داخل خودرو اتفاق افتاده بود بسیار مشکوک به نظر می‌رسید و از سوی دیگر هم وجود پیک نیک در داخل خودرو این فرضیه جنایی را تقویت می‌کرد، اما دقایقی بعد این ماجرای پیچیده، وحشتناک‌تر شد و دیگر مهر جنایت بر آن نقش بست.

قسمتی از بند کفش روی مچ یکی از دستان راننده خودنمایی  می‌کرد به گونه‌ای که گویی سوی دیگر این بند کفش از دست او باز شده است. به همین دلیل، قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی وانقلاب مشهد، دستور‌های ویژه‌ای را برای شناسایی هویت راننده و مالک خودرو صادر کرد و بدین ترتیب جسد سوخته نیز برای تعیین علت  دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت.


بنابر گزارش خراسان، ساعتی بعد گروه تخصصی از کارآگاهان با  نظارت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی خراسان رضوی) وارد عمل شدند تا با راهنمایی‌های قضایی به واکاوی فرضیه‌های جنایی این پرونده حساس بپردازند. مالک خودرو بلافاصله با گزارش شماره پلاک انتظامی به مرکز فرماندهی پلیس، شناسایی و به محل سقوط خودرو احضار شد.


او مدعی بود خودروی پژو ۲۰۶ را به یکی از دوستانش به نام «مجید – خ» امانت داده است این درحالی بود که در بررسی محتویات داخل خودرو نیز مدارک شناسایی و هویتی «مجید- خ» هم روی کف پوش‌های زیرپای راننده پیدا شد. در شرایطی که خانواده «مجید- خ» از ماجرای سقوط خودرو به ته دره مطلع شده بودند و شیون کنان به سروروی خود می‌کوبیدند ناگهان «مجتبی» مالک خودرو ادعای عجیبی را مطرح کرد او گفت: جسد راننده‌ای که پشت فرمان قرار دارد متعلق به  دوست او «مجید» نیست! و مرد غریبه را اصلا نمی‌شناسد که پیکر سوخته اش پشت فرمان خودرو کشف شده است! این ادعا، پرونده جنایی را در حالی پیچیده‌تر کرد که پزشک قانونی نیز در گزارش خود به قاضی ویژه قتل عمد، علت مرگ راننده را خفگی بر اثر انسداد راه تنفسی اعلام کرد.


حالا دیگر تردیدی وجود نداشت که مقام قضایی و پلیس با یک معمای جنایی پیچیده   روبه رو شده اند که روزنه‌هایی تو در تو و تاریک دارد.


بنابر گزارش روزنامه خراسان، با انگشت نگاری از جسد راننده و تحقیقات گسترده اطلاعاتی هویت مقتول به نام «محمد – س» شناسایی شد که ۳۵ سال داشت و اهل مینودشت بود. این موضوع هم بر نخ‌های این کلاف سردرگم افزود چرا که بررسی‌های بیشتر نشان داد این جوان اهل شهر‌های شمالی کشور، فردی معتاد و کارتن خواب است که توسط اطرافیانش طرد شده و کسی نیز پیگیر وضعیت او نیست! به همین دلیل تحقیقات کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) بر جوان ۴۰ ساله‌ای متمرکز شد که خودروی پژو را از مجتبی به امانت گرفته بود و اکنون اثری از او نبود!  

طولی نکشید که کارآگاهان با استفاده از مدارک هویتی وی که در صحنه جنایت باقی مانده بود، متوجه شدند که او زنده است و در مکان نامعلومی به سر می‌برد. از سوی دیگر نیز بررسی‌های محرمانه و نامحسوس کارآگاهان بیانگر آن بود که «مجید» مدتی قبل به اتهام سرقت لوازم و تجهیزات دکل‌های مخابراتی در خواف دستگیر و سپس با سپردن وثیقه یک میلیاردی به دادسرا تا زمان پایان تحقیقات قضایی آزاد شده است. بررسی‌های دقیق‌تر توسط سرهنگ مرادی (افسر پرونده) نشان داد که وی قبلا پیمانکار مخابراتی بوده و به دلیل آشنایی که با تجهیزات و لوازم مخابراتی داشته است بعد از وقوع سرقت‌های متعدد، مورد ظن پلیس خواف قرار گرفته و دستگیر شده است.


به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، درحالی که همه شواهد و سرنخ‌های این پرونده جنایی به «مجید – خ» می‌رسید، اما هیچ اثری از وی وجود نداشت تا این که پس از چند ماه فعالیت‌های اطلاعاتی و قضایی، بالاخره شواهدی به دست آمد که ریشه یابی آن‌ها از یک مرد ۴۰ ساله زندانی در تهران حکایت داشت که شبیه متهم تحت تعقیب بود به این دلیل نامه نگاری‌های محرمانه با زندان تهران آغاز شد، اما مستندات اولیه مشخص کرد که زندانی مذکور فردی به نام «محمد – ت» است. در حالی که این ماجرا برای کارآگاهان و قاضی «عارفی راد» باورپذیر نبود، هماهنگی‌های قضایی برای بررسی‌های بیشتر صورت گرفت، اما در همین زمان ناگهان جوان ناشناسی به خانواده «مجید – خ» مراجعه کرد تا مبلغی پول به همسر وی بدهد!  


این موضوع از چشمان کارآگاهان دور نماند و آن‌ها که منزل مذکور را به طور نامحسوس زیر نظر داشتند این جوان را بی درنگ دستگیر و به مقر انتظامی هدایت کردند. او گفت: من از طرف یک زندانی به نام «محمد – ت» از تهران آمده ام تا به خانواده اش سربزنم و بنا به درخواست او مبلغی پول را به همسرش بدهم و تقاضا کنم که برای آزادی آن زندانی وثیقه ببرند! با این اظهارات دیگر کارآگاهان به یقین رسیدند که  فرد زندانی همان «مجید- خ» است که با هویت جعلی و با مدارک شناسایی فرد دیگری در تهران دستگیر شده است.


طولی نکشید که با دستور‌های قاضی محمد حسین درودی (دادستان مرکز خراسان رضوی) هماهنگی‌های قضایی انجام شد و زندانی مذکور به مشهد انتقال یافت.


او که در برابر میز عدالت و مقابل قاضی محمود عارفی راد ایستاده بود، ابتدا قصه‌ها و داستان‌های مختلفی را بازگو کرد تا چنین وانمود کند که اصلا هویت او «مجید – خ» نیست و از ماجرای سقوط خودرو به دره نیز اطلاعی ندارد! اما وقتی دید که قاضی همچنان با لبخندی تلخ به او می‌نگرد دیگر چاره‌ای جز بیان حقیقت ندید و راز این قتل هولناک را فاش کرد. در این جلسه بازپرسی که کارآگاهان اداره جنایی آگاهی نیز حضور داشتند، متهم ۴۰ ساله گفت: وقتی به خاطر سرقت، وثیقه یک میلیاردی به دادسرای خواف سپردم با خودم اندیشیدم که راهی برای فرار از این ماجرا پیدا کنم. به همین دلیل نقشه زیرکانه‌ای را به سبک فیلم‌های سینمایی کشیدم و آن را به اجرا گذاشتم آن روز ۱۴۰۰.۱۱.۱۷ سراغ یکی از دوستانم رفتم خودروی پژو ۲۰۶ او را برای مدتی به امانت گرفتم و از سوی دیگر هم مدارک شناسایی یکی از دوستان دیگرم به نام «محمد – ت» را هم به دست آوردم. سپس خودروی دوستم را بیمه بدنه کردم تا او بعد از وقوع حادثه بتواند خسارت خودرو را از بیمه بگیرد و اگر قرار شد دیه فرد فوت شده را که خودم باشم نیز به خانواده ام بپردازد مشکلی نداشته باشد! بعد از این ماجرا هنگامی که از کرمانشاه به سمت مشهد بازمی گشتم ساعات اولیه بامداد ۱۴۰۰.۱۱.۲۱ بود که در کنار جاده شاهرود جوان معتاد و کارتن خوابی را دیدم و او را به بهانه این که برایم مواد مخدر تهیه کند سوار خودرو کردم و به راه افتادم در مسیر جاده تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم و نقشه ام را اجرا کنم، اما جاده کاملا صاف بود و از هر طرف ممکن بود توجه یکی از رانندگان را جلب کنم، اما در فاصله ۳۰ کیلومتری بعد از نیشابور وقتی چشمم به تپه‌های بلند منطقه ملک آباد افتاد آن جوان کارتن خواب را خفه کردم و به بالای تپه بردم آن جا پیکرش را پشت فرمان گذاشتم و کمربند ایمنی را هم بستم. سپس مقداری از بنزین بطری را که با خودم داشتم درون خودرو ریختم و با فندک آتش زدم. در حالی که شیشه پنجره‌ها بالا بود، خودرو را به ته دره هل دادم و خودم از محل گریختم. تصورم این بود که جوان کارتن خواب دچار سوختگی شدید می‌شود و دیگران نیز جسد او را با من اشتباه می‌گیرند این گونه من از مشکلات مالی و همچنین اتهام سرقت می‌گریزم و با هویت و مدارک دوستم زندگی جدیدی را آغاز می‌کنم، اما یک روز در تهران به خاطر شرکت در اغتشاشات اخیر دستگیر و روانه زندان شدم چرا که نتوانسته بودم برای آزادی وثیقه بسپارم. به همین دلیل از جوانی که درحال آزادی از زندان بود درخواست کردم به مشهد برود و از خانواده ام بخواهد که برای آزادی من وثیقه‌ای به دادسرای تهران بپردازند. اما زمانی که مرا به مشهد انتقال دادند تازه فهمیدم که ماجرای جنایت سینمایی من لو رفته است و ...


بررسی‌های بیشتر درباره ادعا‌های متهم و همچنین ابعاد دیگر این جنایت تکان دهنده از سوی قاضی ویژه قتل عمد مشهد ادامه دارد.