شنبه ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۳

حال و هوای تهران در ۱۲ بهمن ۵۷ از زبان خبرنگار فرانسوی + تصاویر

ایرانیانی که پس از ۱۴ سال رهبر تبعیدی خود را دیده‌اند، هر از چند گاهی ماشین او را از روی زمین بلند کرده و آن را چندین متر با خود حمل می‌کنند.
کد خبر : ۶۰۹۶۲۵

به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از باشگاه خبرنگاران، چهل و چهار سال پیش در چنین روزی، امام خمینی (ره) پس از بیش از ۱۴ سال تبعید با استقبال بی‌نظیر مردم کشورمان به میهن بازگشت. آنچه در ادامه می‌خوانید روایت خبرنگار خبرگزای فرانسه (AFP) از حال و هوای تهران در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ است:

در بامداد پنجشنبه -اول فوریه ۱۹۷۹- آیت‌الله خمینی با یک فروند هواپیمای شرکت ایرفرانس که به طور اختصاصی اجاره شده بود، فرودگاه رواسی پاریس را به مقصد تهران ترک کرد. او پس از ۱۴ سال تبعید در عراق، چهار ماه را در نوفل‌لو‌شاتو در حومه پاریس سپری کرده بود.  

هواپیمای حامل آیت‌الله خمینی یک بوئینگ ۷۴۷ بود که ۳۴۹ صندلی دارد. اما این هواپیما در پرواز اختصاصی خود به تهران تنها ۲۰۰ مسافر داشت و تعداد زیادی از افرادی را که قصد سفر با این هواپیما را داشتند، در فرودگاه جا گذاشت.

یک مسئول فرودگاه رواسی شارل دوگل پیش از برخاستن هواپیما از فرودگاه گفت: این کار (جا گذاشتن مسافران) به این دلیل صورت گرفت تا بتوانیم بیشترین میزان سوخت را بزنیم تا در صورتی که "اتفاق بدی افتاد" هواپیما بتواند بدون این که مجبور به فرود باشد، به پاریس بازگردد.

داخل هواپیما چه گذشت؟

آیت‌الله خمینی به رغم اینکه ۷۶ سال داشت با چهره‌ای رسوخ‌ناپذیر و گام‌هایی مطمئن اولین نفری بود که وارد هواپیما شد و برروی صندلی A ۱ هواپیما نشست. در یک ساعتِ اول پرواز، پیرمرد انقلابی که نگاه یک ملت را به خود معطوف کرده، با آن محاسن بلندش کاملا در سکوت در افکار خود غوطه‌ور شده بود.

لحظاتی بعد آیت‌الله به همراه پسرش به بخش دیگری از هواپیما رفت و خیلی زود به خواب فرو رفت. در حالی که هواپیما بر فراز بوسفور در پرواز بود، یکی از همراهان آیت‌الله خمینی یک کنفرانس مطبوعاتی برنامه‌ریزی‌نشده در داخل هواپیما برگزار کرد.

او گفت: "پیش از عزیمت (از فرانسه)، آیت‌الله ما را جمع و به ما اعلام کرد این سفر خطراتی دارد که من آن‌ها را کم‌اهمیت نمی‌دانم. ممکن است من کشته شوم. ممکن است زندانی شوم. ممکن است حبس خانگی شوم. من با دلی آرام همه این خطرات را به جان می‌خرم، اما آن‌هایی را که حاضر به قبول این خطرات نیستند و ترجیح می‌دهند در همین جا بمانند، درک می‌کنم. بهتر است هر کس به مسئولیت‌های خودش عمل کند. "

در این هنگام آیت‌الله خمینی از خواب بیدار شد. دو ساعت مانده به ورود هواپیما به فرودگاه مهرآباد تهران، از یکی از مهمانداران درخواست یک لیوان آب کرد و از او خواست جهت قبله را به او نشان دهد. لحظاتی بعد پیرمرد انقلابی ایران غرق در نماز شد.

هواپیما نیم ساعت دیگر پرواز کرد و در حالی که شب در حال پایان بود، هواپیما وارد آسمان ایران شد و بر فراز کوه‌های پوشیده از برف به حرکت خود ادامه داد. وقتی نماز و راز و نیاز آیت‌الله به پایان رسید، در سکوت کامل از پنجره هواپیما مشغول تماشای سرزمینی شد که تا چند ساعت پیش هزاران کیلومتر با آن فاصله داشت.

بازگشت پیروزمندانه به ایران

هواپیما دقایقی بعد پس از آنکه مطمئن شد تانک‌های ارتش باند فرودگاه را نبسته‌اند، به زمین نشست و آیت‌الله همراه پسرش احمد در سکوت کامل از پله‌های آن پایین آمد. میلیون‌ها ایرانی با چهره‌های شاد در مسیری ۳۲ کیلومتری تجمع کرده‌بودند تا به رهبر تبعیدی خود خوش‌آمد بگویند. موج جمعیتی که از خود بی‌خود شده بود تا ساعت‌ها خودروی امام را احاطه کرده بود.  

به محض اینکه [آیت‌الله]خمینی با عبای سیاه‌رنگ خود فرودگاه را ترک کرد، میلیون‌ها نفر از هواداران او نیز به دنبال او به راه افتادند. چندین دستگاه مینی‌بوس پر از خبرنگاران خارجی نیز آن‌ها را همراهی می‌کردند.  

حدود ۵۰ هزار نیروی داوطلب با بازوبند‌های سبزرنگ وظیفه کنترل جمعیت و حفاظت از آیت‌الله را برعهده داشتند. اما با وجود مراقبت‌های امنیتی شدید، خودروی حامل آیت‌الله خمینی ظرف تنها چند ثانیه در میان جمعیت ناپدید شد.

در طول مسیر، تا جایی که چشم‌ها قادر به دیدن بودند، جمعیت ایستاده بود. ده‌ها آمبولانس که افراد بی‌هوش‌شده را با خود حمل می‌کردند راهی برای عبور نداشتند.

مشخص نیست در این پنجشنبه مه‌آلود چند نفر به خیابان‌ها آمده‌اند؛ ۵ میلیون، ۶ میلیون؟ نمی‌توان تعداد جمعیت را برآورد کرد، اما در هر حال، [چنین حضوری]بی‌سابقه است.

هیچ‌کس نمی‌داند ماشین آیت‌الله کجاست. ظاهرا در میان موج عظیم و پر سر و صدای جمعیتی که صد‌ها هزار قطعه عکس از رهبر انقلاب اسلامی خود را در دست گرفته‌اند، گم شده است.  

 

زنان محجبه با گل‌های میخک

زن‌ها همگی با چادر‌های سیاه‌رنگ به خیابان آمده‌اند و یک گل میخک سرخ نیز در دست دارند. آن‌ها از طلوع آفتاب در جواب شعار "الله اکبر" مردان، شعار "خمینی رهبر" را فریاد می‌زنند.  

برروی بنر‌هایی که در گوشه و کنار به چشم می‌خورند نیز جملاتی در خوشامدگویی به آیت‌الله نوشته شده و روحانیون مدام برروی جمعیت استقبال‌کنندگان گلاب می‌پاشند.  

هوای پایتخت آفتابی است و کوه‌های پوشیده از برف، آن را احاطه کرده‌اند. ناگهان فریادی غرش‌گونه از میان جمعیت شنیده می‌شود: "خمینی! خمینی! " ایرانیانی که سرانجام پس از ۱۴ سال، رهبر تبعیدی خود را دیده‌اند، هر از چند گاهی ماشین او را از روی زمین بلند کرده و آن را چندین متر با خود حمل می‌کنند.  

به نظر می‌رسد تمام ایران برای خمینی از خانه‌های خود بیرون آمده‌اند. از فرودگاه تا قبرستان تهران (بهشت زهرا) جمعیت عظیمی انتظار رهبر خود را می‌کشند تا از نزدیک اولین سخنان او را پس از ۱۴ سال بشنوند ...