به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از فارس، افلاطون در «جمهوری» خطوطی را مینگارد که میتوان آن را با آرزو و توهم دشمنان اسلام و ایران، دشمنان ولایت فقیه و رهبر حکیم انقلاب و دشمنان جمهوری و مردم مطابقت داد. به ویژه که او ناخدا را مثال یا تمثیلی برای وضع فیلسوف یا حکیم و شوریدن خردستیزان علیه او میداند.
با توجه به عقلانیت ستیزی و بی آرمانی و بی بنیادی یا بی فلسفه بودنِ آشوبهای اخیر، این فقره از جمهوری افلاطون درس آموزتر میشود:
«.. میانِ ملاحان آشوبی برپاست، زیرا هر یک در این گمان است که رهبریِ کشتی باید با او باشد، ولی هیچ یک از آنان ناخدایی نیاموخته است و نمیتواند بگوید که استادش کِه بوده و چه مدت در نزد او تعلیم گرفته است. حتی همه بر این عقیده اند که فنّ ناخدایی آموختنی نیست و آماده اند که هر که جز این ادعا کند پاره پاره اش کنند. هر دم بر سر صاحب کشتی هجوم میآورند و از او میخواهند که سکان کشتی را به دست آنان بسپارد. اگر کسی در صدد برآید که صاحب کشتی را با دلیل و برهان از این کار بازدارد او را میکُشند یا به دریا میاندازند. پس از آنکه صاحب کشتی را با دارویی خواب آور رام کردند یا به نحوی دیگر از پای درآوردند و اختیار کشتی را بدست گرفتند بار کشتی را تاراج میکنند و به مِی گساری مینشینند و در حال باده خواری و عیش و نوش، چنانکه شیوهٔ این گونه مردان است، به پیش میرانند.
کسی را که در رام کردن صاحب کشتی یا مقهور ساختنِ او چالاک بوده و در راه مسلط شدن بر کشتی به آنان یاری کرده باشد ناخدایی استاد و دریانوردی ماهر میشمارند و محترمش میدارند. ولی کسانی را که از معرکه برکنار مانده و مهارتی در این کار نشان نداده باشند سرزنش میکنند و عاطل و بیکاره میخوانند، و غافلند از اینکه ناخدای واقعی کسی است که خصوصیات فصول مختلف و آسمان و ستارگان و بادها و به طور کلی همهٔ عواملی را که با فنّ دریانوردی ارتباط دارد بشناسد تا بتواند کشتی را چنانکه شایسته است هدایت کند، و نمیتوانند باور کنند که ممکن است کسی در عین حال که فنّ دریانوردی را کسب میکند و به مقام ناخدایی میرسد وقت کافی برای آموختن آن چیزها هم داشته باشد. با چنین وضعی که در کشتی حکمفرماست عجیب نخواهد بود اگر این ملاحان ناخدای حقیقی را ابله و یاوه گو پندارند و عاطل و بیکاره شمارند...» افلاطون، جمهوری، ۴۸۹-۴۸۸، ترجمه محمد حسن لطفی
باید گفت آنها که میخواهند خامنهای نباشد، مثال همان افراد شورشی کشتی و میگساران هستند که بی نظمی و آزادی بی قید را بر پیروزی و پیشرفت و مقصد ترجیح میدهند. ترجیح میدهند در یک کشتی بی مبدأ و بی مقصد باشند؛ مقصود و آرمانی نداشته باشند، لنگر گاهی نداشته باشند؛ حتی لنگر هم نداشته باشند بلکه آزادانه در کشتی شادخواری کنند.
دیدیم که هدف بخش بزرگ ترِ کسانی که ناآرامیهای از شهریور به این سو را رقم زدند، گویی همان بودن در خیابان و متلاطم کردن خود در اثر میگساری خبری و متلاطم کردن خیابان به منزله شادخواری و نمایش و لذت بود. هدف همان هرگونه بودن در کشتی، اما بی مقصد کردن آن بود و نمیدانند کشتی بی مقصد، دیگر کشتی نیست بلکه یک شی شناور و سرگردان و در دست باد و سرنگونه است. این کشتی بی باید و بی ارزش است و باد هم کمکی به او نمیکند. بادبان تنها با ناخدای نیک است که باد و کشتی را همساز میکند. چنین است که ایران بی ولایت فقیه و بدون جمهوری اسلامی، سرنگون است، اما تمام نقشههای دشمن برای شکستن سکان کشتی (ولایت فقیه) و شکست سکان دار (ولی فقیه) شکست خورده و هرگز روز پیروزی نمیبیند.
چه کسانی دشمن جمهوری اسلامی هستند؟
افلاطون در «جمهوری» خطوطی را مینگارد که میتوان آن را با آرزو و توهم دشمنان اسلام و ایران، دشمنان ولایت فقیه و رهبر حکیم انقلاب و دشمنان جمهوری و مردم مطابقت داد.