جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۶ تير ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۴
در قطعه هنرمندان بهشت زهرا؛

اسماعیل شنگله در کنار دوستانش آرام گرفت

اسماعیل شنگله در کنار دوستانش آرام گرفت
پیکر اسماعیل شنگله، کارگردان و بازیگر با سابقه تئاتر، سینما و تلویزیون صبح امروز، یکشنبه ۲۶ تیر ماه در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
کد خبر : ۵۹۲۸۳۷

به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از ایسنا، این هنرمند که به علت کرونا از دنیا رفت، در نزدیکی مزار دوستانش، زنده‌یادان هما روستا و حمید سمندریان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آرام گرفت و دوستی ۶۰ و چند ساله او با محمد علی کشاورز، کامل شد.

به درخواست خانواده او به دلیل اوج‌گیری دوباره کرونا، مراسم خاکسپاری شنگله به صورت خصوصی برگزار شد و تنها خانواده و تنی چند از دوستانش در آن شرکت کردند.

اسماعیل شنگله، بازیگر پیشکسوت کشورمان شامگاه ۲۴ تیر ماه بر اثر سرطان و در نهایت عوارض ابتلاء به کرونا در سن ۸۶ سالگی درگذشت.

او دو سال پیش در مراسم خاکسپاری محمد علی کشاورز، همکار و یار دیرین خود با صدایی بغض‌آلود سخن گفته بود و از ۶۴ سال دوستی خود با کشاورز گفته بود: آشنایی من با این مرحوم از ۶۴ سال پیش آغاز شد. سال ۱۳۳۵ درهنرستان هنرپیشگی تهران یکدیگر را دیدیم و برحسب اتفاق متوجه شدیم همسایه هم هستیم و دوستی ما از همان زمان شکل گرفت و همین طور ادامه پیدا کرد و بتدریج مثل آبراهه‌ای شد و بعد به رودی تبدیل شد که هر دو ما را به دنبال خود کشاند.

شنگله در آن مقطع از نخستین همکاری خود و کشاورز در نمایش «سربازان جاویدان» گفته بود که اجرای آن به سال‌های ۱۳۳۶ و ۳۷ بر می‌گردد، زمانی که هر دو هنرجوی هنرستان هنرپیشگی بودند.

او دوره‌ای را یادآوری کرده بود که در تئاتر کشور نه سالن چندانی برای فعالیت وجود داشت و نه کتاب زیادی برای مطالعه و گفته بود: حدود سال ۱۳۳۸ همه ما کارمند اداره هنر‌های دراماتیک بودیم و هیچ عنوان دیگری نداشتیم، چون فعالیت نمایشی اصلا وجود داشت، نه سالنی داشتیم و نه امکاناتی که بتوانیم تئاتر اجرا کنیم. فقط یکسری نشریه‌های دو هفتگی چاپ می‌شد که پیشرفت‌های مختلف تئاتر دنیا را منعکس می‌کرد و ما با تئاتر دنیا آشنا می‌شدیم، اما در زمینه تئاتر کتابی وجود نداشت. اولین کتابی که چاپ شد، نوشته دکتر جنتی عطایی بود و خیلی گذرا تاریخ نمایش در ایران را تا سال ۱۳۳۲ نوشته بود. بعد از آن کتاب دیگری از دکتر جهانبلگو در آمد که تا به امروز بیست بار از سوی ناشران مختلف چاپ شده است.

شنگله گفته بود: تنها شانسی که ما آوردیم، یکباره متوجه شدیم هنر‌های زیبای آن زمان هفته‌ای یک برنامه موسیقی در تلویزیون اجرا می‌کند. آقای جوانمرد، سرپرست گروه هنر ملی هم پیشنهاد کردند هفته‌ای یک روز یک نمایشنامه کوتاه کار کنیم. با این پیشنهاد موافقت و کار نمایش تلویزیونی ما آغاز شد. بعد از مدتی حمید سمندریان از خارج آمدند و با کوله باری با فرهنگ جدید تئاتر که ما خبری از آن نداشتیم. ایشان ضد تلویزیون بود و آرزویش این بود که روزی در تئاتر کار کند.

اسماعیل شنگله در کنار دوستانش آرام گرفت

او از دشواری اجرای تئاتر در آن دوره چنین گفته بود: کلی زحمت می‌کشیدیم برای یک اجرا در سال. خوشحال بودیم که در آن سال‌ها دوستی من و مرحوم کشاورز روز به روز نزدیک‌تر شد و تقریبا در کلیه فعالیت‌ها در کنار هم بودیم. سال ۴۰ من برای ادامه تحصیل از ایران رفتم و کمی بین‌مان فاصله افتاد، ولی از طریق نامه و دیدار‌های گه گاهی همدیگر را می‌دیدیم. تا سال ۴۸ که من برگشتم و کمتر از یک ماه به اتفاق سمندریان و کشاورز و بقیه دوستان دو نمایش تک پرده‌ای آماده کردیم و، چون سالنی نداشتیم، در تالار موزه که سالنی وسیع بود، اجرا رفتیم و دوستی ما ادامه پیدا کرد. در بیشتر کار‌ها کنار هم بودیم و قرار نبود این شصت و چند سال در یک روز تمام شود. قرار بود با هم باشیم، ولی حالا من مانده‌ام تنها و کی به هم برسیم، با خداست.»

اسماعیل شنلگه خرداد سال ۱۳۱۵ در تهران متولد شد و تئاتر را از سال ۱۳۳۲ آغاز کرد و در سال ۱۳۳۵ وارد هنرستان هنرپیشگی شد.

او در تئاتر به عنوان بازیگر، کارگردان، مترجم و استاد دانشگاه فعال بود. سال ۵۳ با فیلم داریوش مهرجویی با عنوان «دایره مینا» وارد عالم سینما شد و دهه‌ها ۷۰ و ۸۰ در فیلم‌هایی، چون «سام و نرگس»، «سگ کشی»، «پارتی»، «گاهی به آسمان نگاه کن» و «عروسک فرنگی» و مجموعه‌های تلویزیونی، چون «مدرس»، «رعنا»، «روشن‌تر از خاموشی»، «عطر گل یاس»، «آوای فاخته»، «شیخ بهایی» و … بازی داشت.

او در اواخر عمر حضور چندانی در عرصه بازیگری نداشت و آخرین کارش به سال ۹۳ و ایفای نقش در مجموعه «سال‌های ابری» برمی‌گردد که با علی عمرانی، عاطفه رضوی و علیرضا اوسیوند هم‌بازی بود.

اسماعیل شنگله در طول فعالیت هنری‌اش همچنان به ایفای نقش در تله‌تئاتر اهمیت ویژه‌ای می‌داد و کارهایی، چون «تاجر ونیزی»، «قضیه رابرت اپنهایمر»، «در منطقه جنگی»، «قطار ارواح»
و «کسب و کار آقای فابریزی» از وی به یادگار مانده است.