جوان آنلاین نوشت: مصاحبه اخير دكتر الهام با سايت رجانيوز كه در هفته جاري انجام
شد داراي تعارضات و تضادهاي زيادي است كه منشأ آن در نگاهي است كه هنوز بين
احمدينژاد و جريان انحرافي فاصله ميبيند. تأييد وجود انحراف توسط دكتر الهام و
ايضاً از سوي همسر ايشان از يك سو و تأييد مشي و رفتار دكتر احمدينژاد مقولهاي دو
وجهي است كه هر كس بخواهد هر دو آن را تأييد كند (رد انحراف و تأييد احمدينژاد) به
صورت اتوماتيك در گوشه رينگ قرار ميگيرد. دكتر الهام را بايد از نيروهاي مؤمن به
انقلاب اسلامي دانست كه منشأ اثر فراوان بوده است. اما دو نقيصه رفتار و نگرش در
دكتر الهام وجود دارد كه بعضاً انصاف و اصولي بودن وي را به چالش
ميطلبد:
۱- بيعلاقگي وي به بازخواني هويت سياسي خويش قبل از سوم تير ماه ۱۳۸۴ و ۲- گرفتار آمدن در قاعده «هر كس با ما نيست بر ماست.».
اين دو خصيصه در سراسر مصاحبه مذكور قابل درك است.
اما از همه مصاحبه مذكور نگارنده به بخشي اشاره دارد كه به حوزه رهبري و مسائل كلان نظام بر ميگردد. البته سؤالي كه مصاحبهكننده طرح ميكند طوري است كه پاسخي غير از آنچه الهام ميگويد هم متصور نيست.
سؤالكننده طوري سؤال را طرح ميكند كه گويي هر كس با جبهه پايداري نيست صلاحيت ورود به مجمع تشخيص مصلحت را ندارد. سؤال ناهمگون مصاحبهكننده اين است كه «در حكم اخيرمقام معظم رهبري در مورد اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام، ابقا يا انتصاب برخي از افراد را ميبينيم. چگونه است كه در مجمع به آنان اعتماد ميشود، ولي در ليست جبهه پايداري نيستند؟ آيا به دليل جايگاههاي متفاوت است؟ نظر شما چيست؟»
از نگاه مصاحبهكننده هر كس در ليست پايداري نيست قابل اعتماد نيست و سوالي كه پس از آن بلافاصله به ذهن مخاطب ميرسد اينكه چطور رهبري كساني را در مجمع منصوب كردهاند كه در ليست جبهه پايداري نيستند اما قابل اعتماد هستند؟! اين سؤال كه نشان از همتراز دانستن جبهه پايداري با انقلاب اسلامي دارد و صلاحيت را منحصر در اين جبهه ميبيند با پاسخ ناپخته و عصبي دكتر الهام مواجه ميشود كه گويي به الهام «الهام» شده است كه رهبري بر چه اساسي اعضاي مجمع را انتخاب كرده است. نگارنده همانند دكتر الهام به مشي، مواضع و رفتار هاشمي نقدهاي فراوان دارد، اما اينگونه وارد حريم رهبري شدن و به كند و كاو پرداختن و نيتخواني در حوزه تصميمات رهبري از زبان افرادي چون الهام غير منتظره و تعجبآور است.
الهام ميگويد: «بيكاري براي سيستم مزاحمت ايجاد ميكند، در مجمع تشخيص مصلحت، انتصاب خود افرادش هم يك جور مصلحت است. هم مصلحت است و هم بايد اطلاعات آنها در يك جايي در نظام استفاده شود و ميشود... مجمع كارايي خود را از دست داده است.» درباره اين جمله حرفها بسيار است اما تقليل جايگاه مجمع تشخيص مصلحت نظام در حد «جايگاه بيكاران» كه روي ديگر آن سركار گذاشتن عدهاي بيكار توسط رهبري است به چه معناست؟ اگر انتصاب افراد در مجمع خودش يك جور مصلحت است، چه خوب بود كه دكتر الهام ميگفت عدم انتصاب عدهاي نيز نوعي مصلحت است. الهام نميتواند بغض خود را ناديده بگيرد كه چطور احمدينژاد فقط بايد با هويت حقوقي عضو مجمع باشد و به رغم اينكه يك سال ديگر از عرصه قدرت كنار ميرود و در مجمع عضويت حقيقي ندارد، اما افراد ديگري هم هويت حقوقي دارند و هم حقيقي؟ دكتر الهام خوب ميداند كه هنر ولايتپذيري براي نيروهاي مؤمن به انقلاباسلامي زماني هويدا ميشود كه تصميم و نظر ولايت بر خلاف نگاه ما باشد. اگر آن روز تمام قامت و بدون چون و چرا پذيرفتيم، توانستهايم خود را در اين مسير نوراني اثبات نماييم. از نگاه الهام مجمع تشخيص مصلحت كارايي خود را از دست داده است، چون احمدينژاد در آن شركت نميكند يا به قول مصاحبهكننده اعضاي پايداري در آن نيستند؟ همانطوري كه رهبري، احمدينژاد را به عضويت حقيقي مجمع در نميآورد از طيف مقابل ايشان نيز محمد هاشمي را حذف ميكند. حال چه لزومي دارد كه فردي معتقد به انقلاب بخواهد با اين جملات از تصميم رهبري نيتخواني كند.
در مجمع تشخيص فرماندهي صورت نميگيرد. همانگونه كه مقام معظم رهبري فرمودند: «مصلحت بايد بر اساس تشخيص اكثريت باشد.» احمدينژاد در تنها جلسهاي كه شركت نميكند اين مجمع است و تنها مجمع و جلسهاي كه وي رئيس آن نيست همين مجمع است، بنابر اين نه هاشمي و نه احمدينژاد نميتوانند در مجمع فرماندهي كنند و اگر اين چنين نشد آيا اين مجمع كارايي خود را از دست داده است؟ رهبري در ديدار ۲۰/۱/۹۱ با اعضاي مجمع فرمودند: «اساسيترين مسائل كشور در مجمع حل و فصل ميشود كه اين موضوع نشانگر جايگاه بسيار مهم مجمع تشخيص مصلحت است... مجمع تشخيص مصلحت مظهر خرد جمعي در نظام اسلامي است.»
حال بايد دكتر الهام بگويد كه آيا «اساسيترين مسائل كشور» و «جايگاه بسيار مهم مجمع تشخيص مصلحت» را به جمعي بيكار ميدهند؟ يا از سر مصلحت عدهاي بيكار را در آن سر كار ميگذارند؟ اگر الهام احساس ميكند كه حاميان اختصاصي احمدينژاد يا به قول مصاحبهكننده اعضاي پايداري در مجمع حضور ندارند به اين معني نيست كه اعضاي مجمع بيكار و مجمع فاقد كارايي است. اگر الهام معتقد است كه «اساسيترين مسائل كشور» بايد به دولت منتقل يا به جبهه پايداري محول شود با صراحت اعلام نمايد و مباني تصميمگيري براي رهبري نتراشد و برداشت خود را به نيت رهبري ارجاع ندهد. اميد است اين گونه الهامات منبعد به دكتر الهام، «الهام» نشود. مجمع تشخيص مصلحت معادل هاشمي نيست. شما با هاشمي در جبههاي ديگر بجنگيد و در تأسي به رهبري، مجمع تشخيص مصلحت را خرد «جمعي» نظام بدانيد.
برادرانه به دكتر الهام توصيه ميكنيم به جاي ارجاع هويت خويش به سوم تير آن را به اصل انقلاب اسلامي ارجاع دهد. سوم تير برگي زرين از انقلاباسلامي است اما همهاش نيست. هويت خويش را همتراز با سنوات انقلاباسلامي بدانيد. قبل از سوم تيرماه ۱۳۸۴ به چه دليل مجلس ششم به شما براي ورود به شوراي نگهبان به تعداد انگشتان يك دست رأي داد؟
آيا غير از اين بود كه شما را پيوسته به كساني ميدانستند كه اكثريت آنان اكنون در مجمع تشخيص مصلحت و جبهه متحد هستند؟ طوري رفتار نكنيد كه همانگونه كه سخنان احمدينژاد در مدح هاشمي هر روز در رسانهها بازخواني و با امروز انطباق داده ميشود، اين مسئله به شما هم تعميم داده شود و همگان فكر كنند مسئله فقط مسئله قدرت است و بس.
۱- بيعلاقگي وي به بازخواني هويت سياسي خويش قبل از سوم تير ماه ۱۳۸۴ و ۲- گرفتار آمدن در قاعده «هر كس با ما نيست بر ماست.».
اين دو خصيصه در سراسر مصاحبه مذكور قابل درك است.
اما از همه مصاحبه مذكور نگارنده به بخشي اشاره دارد كه به حوزه رهبري و مسائل كلان نظام بر ميگردد. البته سؤالي كه مصاحبهكننده طرح ميكند طوري است كه پاسخي غير از آنچه الهام ميگويد هم متصور نيست.
سؤالكننده طوري سؤال را طرح ميكند كه گويي هر كس با جبهه پايداري نيست صلاحيت ورود به مجمع تشخيص مصلحت را ندارد. سؤال ناهمگون مصاحبهكننده اين است كه «در حكم اخيرمقام معظم رهبري در مورد اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام، ابقا يا انتصاب برخي از افراد را ميبينيم. چگونه است كه در مجمع به آنان اعتماد ميشود، ولي در ليست جبهه پايداري نيستند؟ آيا به دليل جايگاههاي متفاوت است؟ نظر شما چيست؟»
از نگاه مصاحبهكننده هر كس در ليست پايداري نيست قابل اعتماد نيست و سوالي كه پس از آن بلافاصله به ذهن مخاطب ميرسد اينكه چطور رهبري كساني را در مجمع منصوب كردهاند كه در ليست جبهه پايداري نيستند اما قابل اعتماد هستند؟! اين سؤال كه نشان از همتراز دانستن جبهه پايداري با انقلاب اسلامي دارد و صلاحيت را منحصر در اين جبهه ميبيند با پاسخ ناپخته و عصبي دكتر الهام مواجه ميشود كه گويي به الهام «الهام» شده است كه رهبري بر چه اساسي اعضاي مجمع را انتخاب كرده است. نگارنده همانند دكتر الهام به مشي، مواضع و رفتار هاشمي نقدهاي فراوان دارد، اما اينگونه وارد حريم رهبري شدن و به كند و كاو پرداختن و نيتخواني در حوزه تصميمات رهبري از زبان افرادي چون الهام غير منتظره و تعجبآور است.
الهام ميگويد: «بيكاري براي سيستم مزاحمت ايجاد ميكند، در مجمع تشخيص مصلحت، انتصاب خود افرادش هم يك جور مصلحت است. هم مصلحت است و هم بايد اطلاعات آنها در يك جايي در نظام استفاده شود و ميشود... مجمع كارايي خود را از دست داده است.» درباره اين جمله حرفها بسيار است اما تقليل جايگاه مجمع تشخيص مصلحت نظام در حد «جايگاه بيكاران» كه روي ديگر آن سركار گذاشتن عدهاي بيكار توسط رهبري است به چه معناست؟ اگر انتصاب افراد در مجمع خودش يك جور مصلحت است، چه خوب بود كه دكتر الهام ميگفت عدم انتصاب عدهاي نيز نوعي مصلحت است. الهام نميتواند بغض خود را ناديده بگيرد كه چطور احمدينژاد فقط بايد با هويت حقوقي عضو مجمع باشد و به رغم اينكه يك سال ديگر از عرصه قدرت كنار ميرود و در مجمع عضويت حقيقي ندارد، اما افراد ديگري هم هويت حقوقي دارند و هم حقيقي؟ دكتر الهام خوب ميداند كه هنر ولايتپذيري براي نيروهاي مؤمن به انقلاباسلامي زماني هويدا ميشود كه تصميم و نظر ولايت بر خلاف نگاه ما باشد. اگر آن روز تمام قامت و بدون چون و چرا پذيرفتيم، توانستهايم خود را در اين مسير نوراني اثبات نماييم. از نگاه الهام مجمع تشخيص مصلحت كارايي خود را از دست داده است، چون احمدينژاد در آن شركت نميكند يا به قول مصاحبهكننده اعضاي پايداري در آن نيستند؟ همانطوري كه رهبري، احمدينژاد را به عضويت حقيقي مجمع در نميآورد از طيف مقابل ايشان نيز محمد هاشمي را حذف ميكند. حال چه لزومي دارد كه فردي معتقد به انقلاب بخواهد با اين جملات از تصميم رهبري نيتخواني كند.
در مجمع تشخيص فرماندهي صورت نميگيرد. همانگونه كه مقام معظم رهبري فرمودند: «مصلحت بايد بر اساس تشخيص اكثريت باشد.» احمدينژاد در تنها جلسهاي كه شركت نميكند اين مجمع است و تنها مجمع و جلسهاي كه وي رئيس آن نيست همين مجمع است، بنابر اين نه هاشمي و نه احمدينژاد نميتوانند در مجمع فرماندهي كنند و اگر اين چنين نشد آيا اين مجمع كارايي خود را از دست داده است؟ رهبري در ديدار ۲۰/۱/۹۱ با اعضاي مجمع فرمودند: «اساسيترين مسائل كشور در مجمع حل و فصل ميشود كه اين موضوع نشانگر جايگاه بسيار مهم مجمع تشخيص مصلحت است... مجمع تشخيص مصلحت مظهر خرد جمعي در نظام اسلامي است.»
حال بايد دكتر الهام بگويد كه آيا «اساسيترين مسائل كشور» و «جايگاه بسيار مهم مجمع تشخيص مصلحت» را به جمعي بيكار ميدهند؟ يا از سر مصلحت عدهاي بيكار را در آن سر كار ميگذارند؟ اگر الهام احساس ميكند كه حاميان اختصاصي احمدينژاد يا به قول مصاحبهكننده اعضاي پايداري در مجمع حضور ندارند به اين معني نيست كه اعضاي مجمع بيكار و مجمع فاقد كارايي است. اگر الهام معتقد است كه «اساسيترين مسائل كشور» بايد به دولت منتقل يا به جبهه پايداري محول شود با صراحت اعلام نمايد و مباني تصميمگيري براي رهبري نتراشد و برداشت خود را به نيت رهبري ارجاع ندهد. اميد است اين گونه الهامات منبعد به دكتر الهام، «الهام» نشود. مجمع تشخيص مصلحت معادل هاشمي نيست. شما با هاشمي در جبههاي ديگر بجنگيد و در تأسي به رهبري، مجمع تشخيص مصلحت را خرد «جمعي» نظام بدانيد.
برادرانه به دكتر الهام توصيه ميكنيم به جاي ارجاع هويت خويش به سوم تير آن را به اصل انقلاب اسلامي ارجاع دهد. سوم تير برگي زرين از انقلاباسلامي است اما همهاش نيست. هويت خويش را همتراز با سنوات انقلاباسلامي بدانيد. قبل از سوم تيرماه ۱۳۸۴ به چه دليل مجلس ششم به شما براي ورود به شوراي نگهبان به تعداد انگشتان يك دست رأي داد؟
آيا غير از اين بود كه شما را پيوسته به كساني ميدانستند كه اكثريت آنان اكنون در مجمع تشخيص مصلحت و جبهه متحد هستند؟ طوري رفتار نكنيد كه همانگونه كه سخنان احمدينژاد در مدح هاشمي هر روز در رسانهها بازخواني و با امروز انطباق داده ميشود، اين مسئله به شما هم تعميم داده شود و همگان فكر كنند مسئله فقط مسئله قدرت است و بس.