پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۴ دی ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۷
مسعود فروغی

مدیریت فضای مجازی و چند سؤال واقعی!

مدیریت فضای مجازی و چند سؤال واقعی!
مدیریت فضای مجازی به معنای قانونمند شدن آن تا هر کسی ضمن تامین نیاز‌های خودش از حفظ حریم و منافع شخصی‌اش اطمینان داشته باشد امری قابل دفاع است، اما بخشی از جامعه به‌دلایل سیاسی و رسانه‌ای تصور می‌کند مدیریت فضای مجازی که در ادبیات رسمی نظام حکمرانی کشور مطرح می‌شود، اسم رمز نظارت بر جزئیات زندگی مردم است.
کد خبر : ۵۸۰۸۳۰

مسعود فروغی: از اوایل دهه هشتاد شمسی که اولین وب‌سایت‌های خبری فارسی‌زبان ظهور کردند تا امروز که حدوداً ٢٠ سال از آن سال‌ها می‌گذرد سرعت تحول فضای مجازی اعجاب‌انگیز بوده است. سایت‌هایی که تا نیمه دهه ٨٠ با سرعت زیاد متولد شدند و در آستانه انتخابات سال ٨٨ به تعداد قابل توجهی رسیدند مثل زلزله‌ای بزرگ تصورات قبلی نظام حکمرانی ایران درباره رسانه را تغییر دادند. در سال‌های پایانی دولت اصلاحات چپ و راست سیاست در ایران مثل دهه ٦٠ و این بار با تابلوی جدید اصلاح‌طلب و اصولگرا به ترتیب یک خبرگزاری نزدیک به خودشان تاسیس کردند. در دولت احمدی‌نژاد، اما سایت‌های خبری مثل معجزه‌ای جدید با تحریریه‌های جمع و جورتر نسبت به خبرگزاری‌ها به میدان آمدند. انتخابات ٨٨ اولین صحنه روزآزمایی فضای مجازی در میدان سیاسی ایران بود. قدرت نوظهور فضای مجازی، اما با ابزار سایت‌هایی که گویا دستان بازتری نسبت به مطبوعات داشتند زیر سایه شکاف عمیقی که انتخابات خرداد ٨٨ ایجاد کرد آنچنان محل بحث و بررسی قرار نگرفت. هرچند دو شبکه اجتماعی آمریکایی فیس‌بوک و توئیتر آن زمان به اقتضای دسترسی محدود کامپیوتر‌های شخصی، شوک بزرگی به فضای رسانه‌ای ایران دادند. داستان تعویق عملیات به‌روزرسانی توئیتر به‌خاطر انتخابات ایران در آن سال یک نشانه بزرگ از تغییراتی است که سال‌ها بعد مثل یک سونامی حیرت‌انگیز مناسبات رسانه‌ای را تغییر داد. مخاطب امروز به‌خاطر زندگی عمیقا درگیر شده با شبکه‌های اجتماعی درکی دور از وضعیت آن سال‌ها دارد. مخصوصا نسلی که این سال‌ها در مقطع کارشناسی دانشگاه‌ها درس می‌خوانند شاید اصلا نتوانند تصور کنند ارتباطات فردی و اجتماعی در زمان پیشاتلگرام و اینستاگرام چگونه بود. مثل خاطره‌ای گنگ و دور!

یک زمان در میانه دهه ۸۰ یک سایت خبری با بخش نظرات کاربران، شبیه عصای موسی و نیل عمل کرد و مخاطب به‌جای مصرف‌کننده صرف، نقشی فعالانه گرفت و نظرات افراد محتوای اثرگذار روز می‌شد. ملتی نظر می‌دادند و موافقان و مخالفان با دستان مبارک تایید و رد می‌کردند. رسانه‌های تا آن روز یک سویه مملکت به‌یک‌باره معبری برای شنیدن صدای مخاطب باز کردند. بزرگواران با سابقه‌ای در رسانه انگشت حیرت در دهان گرفته بودند که یاللعجب! خواننده متن‌های فاخر ما حالا دقیقه‌ای بعد از انتشار یک خبر یا مصاحبه و گزارش با لشکری از کلمات منشوری یا حداقل اسپرت به تاخت تولیدات رسانه می‌آید. شاید برای مخاطب امروز این حرف‌ها شبیه سکه اصحاب کهف باشد! آن روز ٣٠٩ سال از خواب آقایان گذشته بود و سکه‌ها تبدیل به میراث تاریخی شده بودند، ولی این حرف‌ها درباره فضای رسانه‌ای ١٢ تا ١٥ سال اخیر است! روزی روزگاری بخش کامنت یک سایت پدیده رسانه‌ای روز بود و حالا شبکه‌های اجتماعی در سریع‌ترین زمان ممکن، اکثریت فضای اجتماعی را دربرگرفته‌اند. سرعت رشد گوشی‌های هوشمند و بعد استفاده از شبکه‌های اجتماعی در ١٠ سال اخیر فوق‌العاده بالا بوده، تا جایی که کرونا آخرین سد‌های دسترسی محدود دانش‌آموزان و حتی بچه‌های هنوز مدرسه‌ای نشده به اینترنت را شکست.

اگر یک دهه کامل در ابتدای انقلاب بحث استفاده از ویدئو تابو بود یا بحث ماهواره‌ها و مقابله با آن به محل زد و خورد جریان‌های سیاسی و حتی اجتماعی تبدیل شده بود، شبکه‌های اجتماعی با سرعت نور قبل از اینکه کسانی بحث نظری و چالش اجتماعی درباره آن راه بیندازند، نفوذی چشم‌گیر در لایه‌های اجتماعی پیدا کردند. فکر می‌کنم نیازی به آمار نیست. هر کسی در هر شغل و موقعیت اجتماعی و با هر نوع سلیقه و عقیده سیاسی و فرهنگی به‌وضوح چیرگی بی‌چون و چرای شبکه‌های اجتماعی را مشاهده می‌کند. حتی وجود تنوع در اسم‌های داخلی در شبکه‌های اجتماعی دیگر عجیب نیست. حالا آنقدر فضای مجازی بر مناسبات روزمره اجتماعی ما سایه انداخته است که نظام حکمرانی در قوای مختلف و دستگاه‌های حاکمیتی با ابرچالشی درخصوص آن مواجه شده‌اند. طرح صیانت در مجلس یازدهم فقط یک نمونه از مجموعه بحث‌های کلان در سطوح تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نظام سیاسی کشور است که قصد دارد تا دیرتر نشده فضای مجازی را در شاکله‌ای قانونی مدیریت کند. ما در «فرهیختگان» چه در سال‌هایی که نام‌های جدید به اسم شبکه اجتماعی داخلی متولد می‌شدند و چه در همین مساله طرح صیانت، بحث‌های زیادی طرح کردیم. این یادداشت با این مقدمه طولانی، اما قصد تکرار تمام آن بحث‌ها را ندارد، بلکه با توجه به اینکه تصور می‌کنیم ابهامات جدی و فوق‌العاده مهم درخصوص تصمیمات نظام سیاسی کشور درخصوص فضای مجازی در محیط اجتماعی باقی است و بحث‌های مطرح شده این سال‌ها بدون نتیجه مانده است و شاید اگر سختگیرانه‌تر بگویم پیچیده‌تر هم شده قصد دارم با طرح چند نکته و سوال تا حدودی به روشن شدن مسیر آینده درخصوص فضای مجازی کمک کنم.

١- محور اصلی مطرح شده توسط تریبون‌های رسمی کشور درخصوص فضای مجازی به مساله مدیریت رهای آن برمی‌گردد. منظور دقیق این عبارت شاید در مثالی شبیه به این جمله قابل توصیف باشد: «شهری را تصور کنید که هیچ‌گونه مدیریتی در آن حکمفرما نباشد و هر کسی هر کاری دلش بخواهد در آن انجام دهد. شهری بدون قانون و نام و نشان. در این وضعیت تعرض و تعدی به حق شهروندان امری عادی می‌شود.» بحث محوری درباره فضای مجازی حدودا به همین شکل است. مجموعه تصمیماتی شبیه ثبت سایت‌ها و اخذ مجوز و... یا تاسیس سازمانی به نام پلیس فتا برای کنترل و نظارت بر این فضا بوده است. بعید می‌دانم کسی با هر نوع عقیده مذهبی و سیاسی وجود داشته باشد که از شهر بی‌قانون دفاع کند. همه آدم‌ها دوست دارند امنیت داشته باشند. کسی به حریم شخصی آن‌ها تعرض نکند و آرامش آن‌ها را به‌هم نزند. می‌دانیم با ظهور اینترنت و گسترش آن دزد‌های دریایی قدیمی تغییر شغل دادند و با همین کیبورد و موس از دیوار حریم شخصی افراد بالا می‌روند. پس هر گونه تصمیم و نظام‌سازی برای حفظ امنیت شهروندان در فضای مجازی عاقلانه است. پس مشکل چیست؟ در نکته دوم می‌گویم.

٢- مدیریت فضای مجازی به معنای قانونمند شدن آن تا هر کسی ضمن تامین نیاز‌های خودش از حفظ حریم و منافع شخصی‌اش اطمینان داشته باشد امری قابل دفاع است، اما بخشی از جامعه به‌دلایل سیاسی و رسانه‌ای تصور می‌کند مدیریت فضای مجازی که در ادبیات رسمی نظام حکمرانی کشور مطرح می‌شود، اسم رمز نظارت بر جزئیات زندگی مردم است. نمی‌توانیم اثر سوء فضاسازی رسانه‌های معاند فارسی‌زبان را کتمان کنیم. وقتی یکی از شبکه‌های اجتماعی داخلی در سال‌های نزدیک متولد شد، کلیپی طنز در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شد با این مضمون که فایل تصویری فلان خواننده خانم خارج‌نشین هنگام دریافت تبدیل به فایل مداحی فلان مداح معروف شده بود! آیا واقعیت هم این‌طور است؟ قطعاً خیر! اما در طول این سال‌ها که می‌خواهیم فضای رها شده مجازی را سامان بدهیم، نه تنها هیچ عمل مؤثری برای تغییر این ذهنیت اجتماعی نکرده‌ایم بلکه کار‌های برعکس هم انجام داده‌ایم.

در انتخابات ۹۶ رئیس‌جمهور مستقر که در عرصه فضاسازی انتخاباتی برعکس باقی امور مملکت‌داری تبحر داشت با استفاده از همین ذهنیت اجتماعی فضای انتخابات را به‌نفع خودش تغییر داد، نشانه بدیهی این ماجرا این است که ذهنیت اشتباه محدودیت افراد در زندگی شخصی به اسم مدیریت فضای مجازی در جامعه وجود دارد. نتیجه ساده این است که در هر نوع تصمیمات جدید و طراحی برای نجات فضای مجازی در قدم اول باید این ذهنیت اجتماعی را دست‌کم کمرنگ و دست‌آخر پاک کنیم. از این منظر طرح صیانت مجلس یازدهم انفجار نارنجک در سنگر خودی بود. چرا؟ در ادامه توضیح می‌دهم.

۳- پیچیدگی مهم مدیریت فضای مجازی وجود شبکه‌های اجتماعی است، چون معمای سایت‌های غیراخلاقی یا کلاهبرداری و... ساده و قابل حل است. شبکه‌های اجتماعی که به سهولت در گوشی‌های تلفن همراه همه شهروندان قابل دسترسی است تقریبا تمام مناسبات شخصی و خانوادگی و اقتصادی و تامین نیاز‌های ساده زندگی افراد را تحت تاثیر قرار داده. از خرید و فروش، تا ارتباطات شخصی و تحصیلی و سرگرمی آدم‌ها در شبکه‌های اجتماعی تامین می‌شود. به همین میزان دربرگیری بالای شبکه‌های اجتماعی، این ابزار مشکلات امنیتی و سیاسی و فرهنگی ساده و پیچیده هم ایجاد می‌کند. سهولت دسترسی مثل چاقویی دو لبه عمل می‌کند، زندگی مردم را راحت‌تر کرده و حضور چند ده میلیونی جامعه در آن‌ها به‌طور بدیهی سویه‌های تهدیدمحور هم دارد. سوال اساسی اینجا این است که با این پدیده چه کار کنیم؟

جوابی که ضدانقلاب دوست دارد از زبان مسئولان نظام سیاسی بشنود ایجاد محدودیت است. شاید بخشی از نظام حکمرانی هم به دو دلیل این جواب را در دسترس ضدانقلاب قرار داد. خوشبیانه نابلدی و بدبینانه خیانت به کشور. من با حالت اول کار دارم، چون منطقی‌تر و احتمالا واقعی‌تر است. سوال اساسی و مهم از مجموعه نظام سیاسی در قوای سه گانه که حداقل در ۱۰ سال اخیر زمام امور اجرایی کشور را در اختیار داشتند، این است که برای اعمال مدیریت در شبکه‌های اجتماعی خارجی فعال در ایران چه کار موثری انجام داده‌اند؟ بدیهی و روشن است که هر نظام اجتماعی قواعد خاصی دارد، جامعه ایران با پیشینه تاریخی چند هزار ساله در سنت تاریخی و سابقه هزار و اندی ساله در سنت دینی مناسبات خاص خودش را دارد. مگر می‌شود که نظام اجرایی کشور نسبت به سیستم ارتباطی وسیعی مثل شبکه اجتماعی که اکثریت جامعه را به‌عنوان مخاطب دربرگرفته بی‌تفاوت باشد. از آن طرف گزینه محدودسازی کل یک شبکه اجتماعی که اثر فوق‌العاده منفی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... دارد و به‌صورت حداکثری نباید استفاده شود عاقلانه نیست. چرا هزینه بی‌عملی و بی‌تدبیری مجموعه مسئولان اجرایی کشور در یک دهه اخیر را باید حاکمیت جمهوری اسلامی و مردم بدهند؟ حاکمیت به‌عنوان مسدود‌کننده هزینه سنگین بدهد و مردم هم محروم از استفاده از آن شوند. تجربه مهم دنیا وضع قوانین خاص هر کشور برای شبکه‌های اجتماعی بین‌المللی است. نمی‌خواهم روضه تکراری هزینه فیلترینگ را بخوانم، اما چه راهی غیر از بازخوانی تجربه‌های تلخ و شکست خورده داریم؟

متأسفانه دو گروه سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب مثل دو لبه قیچی به‌جان عقلانیت گفتمان انقلاب افتاده‌اند، اولی بدون توجه به مناسبات اجتماعی روز به اسم کار انقلابی گزینه حذف شبکه‌های اجتماعی را فشار می‌دهد و دومی با فضاسازی در محیط اجتماعی و بی‌عملی در مقام اجرا امکان چانه‌زنی و گرفتن حق عمومی از شبکه‌های اجتماعی خارجی را تضعیف کرده است.

طرح صیانت مجلس یازدهم در اشتباهی مهلک در همین فضای مسموم متولد شد، قبل از حل مشکلات و چالش‌های اقتصادی مردم با عباراتی مضحک عنوان فیلترینگ را در لباس شروط اجرا نشدنی برای شبکه‌های اجتماعی پرکابرد بزک کرد! افکار عمومی خیلی‌زود فهمید این طرح خالی از کنش عاقلانه و فعالانه در فضای اجتماعی است. تغییرات پی‌درپی با ابهام‌های حل نشده در کمیسیون مشترک بررسی این طرح در مجلس در محیط اجتماعی با مفهوم «محدود‌سازی اینترنت» معنا یافته است. در جبهه سیاسی البته سعی شد مخالفان این طرح را به اسم مدافعان «رها ماندن فضای مجازی» جا بزنند، اما فرضا انگ «مدافع وادادگی» به چهار منتقد چسبید، ثم ماذا؟! بگذریم. با دستمال کثیف دروغ و برچسب‌زنی کاری پیش نمی‌رود، ولی بدتر از آن با ذهنیت اجتماعی چه می‌کنید؟

ما نگرانیم؛ نگران ضربه به سرمایه اجتماعی انقلاب و تعمیق شکاف اجتماعی هستیم، نگران اعمال سیاست‌های ارتجاعی در حوزه فضای مجازی هستیم که نتیجه‌اش تعمیق رهاشدگی فضای مجازی به نفع شبکه‌های اجتماعی خارجی است. نگران تشدید نارضایتی مردم از نظام حکمرانی کشور به‌خاطر تصمیمات خلق‌الساعه هستیم. تصمیماتی که در بزنگاه فعلی به اسم دفاع از ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب خواست ضدانقلاب را عملی کند. مطالعات دانشگاهی درخصوص پیوند زندگی روزمره مردم با شبکه‌های اجتماعی و گره خوردن معیشت افراد به آن‌ها نشان می‌دهد تصمیمات درخصوص فضای مجازی نباید در اختیار یک گروه سیاسی محدود با سابقه مشعشع عاشق محدودیت باشد.

هرچند هنوز مشخص نیست چرا درخصوص نسبت مناسبات سیاسی تحولات برجام و تحریم‌های دوران ترامپ با سیاست‌های ضدایرانی در برخی شبکه‌های اجتماعی کاری انجام نشده است و همچنین بررسی‌ای درباره امکان‌های موجود راه‌های قانونی در حوزه ارتباط با این شبکه‌ها و البته جداسازی مفهوم مدیریت فضای مجازی با اعمال محدودیت در آن صورت نگرفته، ولی راه‌های خطرناک دیگری در دست اجرا است.