دبی، ریاض، امان، دوحه، ابوظبی یا منامه باهم در دعوت و پذیرایی از چهرههای مشهور جهان غرب، در زمینههای مختلف ورزشی -هنری -سیاسی- اجتماعی- اقتصادی -صنعتی و ... در حالی کورس گذاشته اند که خانواده پهلوی نیم قرن قبل همه رکوردها در این زمینه را به خود اختصاص دادهاند! در واقع اینجا جایی است که میتوان گفت «آنچه برای شما آرزوست برای ما خاطره است»!
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، خانواده پهلوی اصرار عجیبی در نزدیکی به دنیای غرب داشتند. به تبعیت از آنها، دولتمردان و طبقه خاص جامعه نیز به این سمت تمایل داشتند. هفتهای نبود که در زمینههای مختلف روز جهان، مهمان مشهوری به ایران نیاید و تقریباً هر کس که در هر زمینهای - از چهرههای ورزشی گرفته تا ستارگان سینما و سایر نامداران جهان - وارد ایران میشد دو جای ثابت برای رفتن داشت؛
هر کدام از این دو مقوله خود داستانی جداست و کتابی قطور ، اما چیزی که تا امروز گفته نشده واکنش این مهمانان از برخی برخوردهای یک میزبان خاص ایرانی است.
واکنشی که آنقدر تکرار شد که خود پادشاه هم فهمید ایراد از خواهرش است و دستور داد دیگر مهمانان دولت به منزل او نروند !
یک دختر با سه اسم !
اولین فرزند رضا خان و تاج الملوک دختری بود که نامش را فاطمه گذاشتند . بعد از رسیدن رضاخان به سلطنت ، این دختر نام خود را به شمس الملوک تغییر داد و در جامعه به شمس پهلوی مشهور بود . جالب اینکه در خانواده و میان دوستانش او را به اصرار و اجبار خودش مهر صدا میزدند !
شمس پهلوی موجودی پیچیده با انواع عقده های روانی بود . از تغییر دادن مذهبش به مسیحی کاتولیک تا ساختن کلیسا در قصرش ، از فعالیت در راس شیر و خورشید ایران تا عنوان سفیر دربار در کشورها و سفرها .
او اخلاق های شخصی بسیار زننده ای داشت که بارها و بارها برای ایران هزینه آفرید. مثلاً این خانم عادت داشت در هر سفر که میرفت یک هواپیما باید سگها و یک هواپیما گربه هایش را همراه می بردند ! حالا میزبان چه داستانی با سگ و گربه های خانم داشت ، بماند !
شمس در دهه ۴۰ در اراضی به اصطلاح موروثی پدرش (!) در کرج کاخی ساخت که بعدها به کاخ مهر و کل این منطقه به مهرشهر - به نام خود این خانم - معروف شد .
میزبانی از گریگوری پک
این خانم برای جا نماندن از خواهرش اشرف ، همه کار میکرد. از جمله چشم و هم چشمی در دعوت از مهمانان مشهور ، بی آنکه آنها را بشناسد !
اما ماجرایی که باعث آبروریزی بزرگی شد ...
گریگوری پک ، ستاره بزرگ هالیوود پس از کسب اسکار به ایران آمده بود . مطابق عرف رایج جوامع هنری ، یک هنرمند ایرانی میزبان او شد ؛ «ناصر ملک مطیعی» ستاره محبوب وقت سینما .
وقتی دعوتنامه مهمانی شبانه شمس به آقای پک رسید و سفیر آمریکا به او فهماند که «باید» این دعوت را قبول کند ، به آقای سوپر استار برخورد !
آن شب افتضاحی در مهمانی شمس به بار آمد که باعث شد محمدرضا دستور بدهد که دیگر مهمانان دولت ایران به خانه خواهرش نروند!
وسواسی که با غرور و قدرت ترکیب شده بود ...
شمس پهلوی دچار بیماری وسواس بود، آنهم از نوع شدیدش! وسواس برای مردم عادی هم بسیار آزاردهنده است ، چه برسد به این که طرف دختر شاه و خواهر شاه باشد ؛ با کوهی از غرور و تبختر !
شمس مهمانانش را وادار می کرد پس از ورود به خانه از چادر ضدعفونی کننده رد شوند . سپس کفش ها جداگانه از حوضچه مواد ضدعفونی کننده رد می شد و در نهایت در داخل ساختمان باید کفش هایشان را با روکش پلاستیکی مخصوص می پوشاندند !
به طور طبیعی مهمانان ایرانی چاره ای جز اطاعت نداشتند اما برای خارجی ها این رفتار آنقدر زننده و برخورنده بود که اعتراض کنند . بخصوص با رفتار زشت خدمتکاران کاخ که دستور داشتند با کسانی که قوانین من درآوردی خواهر بزرگ شاه را رعایت نمی کنند، برخورد داشته باشند !
آن شب گریگوری پک با داد و فریاد کاخ خواهر شاه را ترک کرد . بنده خدا ناصر ملک مطیعی نمی دانست چه کار باید بکند ، طبق قاعده همراه مهمانش برود یا احترام خواهر پادشاه را حفظ کند ؟