پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۸ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۸

چرا روحانی نتوانست ایران را عضو شانگهای کند اما رئیسی توانست؟

علی رغم ادعای هشت ساله حسن روحانی مبنی بر بلد بودن زبان دنیا، این آیت الله رئیسی بود که با تحرک‌بخشی در دستگاه دیپلماسی و عقلانیت توانست گره حضور ایران به عنوان عضو اصلی در سازمان همکاری‌های شانگهای را باز کند.
کد خبر : ۵۷۱۷۰۷

ایران بالاخره پس از ۱۵ سال با چراغ سبز ۸ عضو اصلی سازمان همکاری شانگهای ایران به عنوان عضو نهم پذیرفته شد، اتفاقی که باعث شد این سوال اساسی در ذهن مردم ایران و بسیاری از کارشناسان متبادر شود که چرا علی رغم ادعای بلد بودن زبان دنیا توسط رئیس جمهور سابق کشورمان، حسن روحانی نتوانست ایران را عضو اصلی این سازمان کند اما آیت الله رئیسی تنها قریب به ۴۰ روز پس از حضور در پاستور توانست به این مهم دست یابد.

چرا روحانی نتوانست ایران را عضو شانگهای کند اما رئیسی توانست؟

جمهوری اسلامی ایران از سال ۲۰۰۵ عضو ناظر سازمان شانگهای بود و درخواست عضویت رسمی کشورمان در این سازمان در ۱۵ سال گذشته به دلایلی از سوی کشورهای عضو اصلی مورد پذیرش واقع نشده بود اما تنها چند روز پس از قرار گرفتن دولت سیزدهم در پاستور این اتفاق مهم رقم خورد.

اولویت همکاری با همسایگان

«اولویت ما ارتباط با همسایگان خواهد بود»؛ این جمله نقشه راه آیت الله رئیسی برای ترسیم ریل سیاست خارجی خود بود. موضوعی که به سرعت توسط همسایگان و کشورهای شرقی که در ۸ سال گذشته مورد بی مهری دولت ایران قرار گرفته بودند مورد استقبال  و به نوعی این گزاره را مطرح کرد که در دولت سیزدهم قرار نیست تمام سیاست خارجی ایران به برجام محدود شود.

آیت الله رئیسی به این امر تاکید داشت که برجام تمام هدف او در سیاست خارجی نیست و در اولین نشست خبری خود با زبانی رسا آن را مطرح کرد که «دنیا باید بداند که سیاست خارجی دولت ما از برجام شروع نمی‌شود، به برجام هم محدود نخواهد شد».

اما وقایع ۸ سال قبل با ریل گذاری نوین سیاست خارجی دولت سیزدهم متفاوت بود. در یکی از اولین سخنرانی‌های حسن روحانی با چاشنی سیاست خارجی در مردادماه ۱۳۹۲، رئیس جمهور وقت با بیان اینکه انتظار ما این است که آمریکا پیام مردم ایران را بشنود، افزود: «ملت ایران در انتخابات ۲۴ خرداد حماسه بزرگی آفریدند. در این حماسه با دنیا حرف زدند و دنیا هم این صدا را شنید به گونه‌ای که ۵۵ کشور به ایران آمدند و پیام‌های تبریک فراوانی ارسال شد. آمریکا این پیام را بشنود».

برجام وقت دیپلماسی ایران را گرفت

در دولت تدبیر و امید مسیر سیاست خارجی روحانی به سمتی رفت که وقت زیادی برای همراهی همسایگان نداشت و تمام تمرکز خود را بر روی مذاکره با آمریکا قرار داد که این تلاش به توافق ژنو ختم شد.

«دولت از روز اول در کنار فعالیت‌های اقتصادی ـ سیاسی، به معنای سیاست داخلی، فرهنگی و اجتماعی؛ فعالیت سیاست خارجی خود را نیز آغاز کرد ... در قدم اول، شروع مذاکرات ۱+۵ با ایران در سطح وزیران در «نیویورک» بود و در قدم‌ بعدی در «ژنو» صورت گرفت. حاصل این مذاکرات این است که ۱+۵ یا به تعبیر دیگر قدرت‌های جهان، حقوق هسته‌ای ایران را به رسمیت شناختند.» اینها بخشی از سخنان رئیس جمهور پیشین روحانی پس از حصول توافق ژنو بود که نشان از علاقه رئیس جمهور وقت به تعامل با کشورهای دیگر فارغ از همسایگان و کشورهای شرقی بود. 

عضویت در شانگهای مقابل توافق موقت ژنو

توافق موقت ژنو در سوم آذر ماه ۱۳۹۲ و تنها چند ماه پس از روی کارآمدن دولت حسن روحانی بین ایران و ۱+۵ با محوریت آمریکا منعقد شدو برای مدت شش ماه که قابل تمدید هم بود از طرفین برای خویشتنداری حمایت می‌کرد. 

این توافق موقت به نوعی محل قرارگیری لوکوموتیو سیاست خارجی ایران بود و پس از آن با ریل برجام عملا دست ایران برای همکاری با همسایگان و کشورهای منطقه بسته شد زیرا ایران را درگیر کش و قوس‌های فراوان خود کرده بود و دیگر مجالی برای همسایگان باقی نمی‌گذاشت.

اما وجه مثبت رویکرد رئیسی همین فارغ شدن از هیاهوی برجام بود. او ابتدا در منازعه‌ای که رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قصد داشت برای ایران بسازد با تدبیر و همراهی مجلس شورای اسلامی اقدام به خنثی سازی کرد و پس از آن با دستی پُر راهی دوشنبه پایتخت تاجیکستان شد تا همراهی همسایگان و کشورهای شرقی را بدست آورد و در انتها نیز توانست با تحرک بخشی دستگاه دیپلماسی خود در اجلاس شانگهای رای مثبت ۸ کشور عضو اصلی این سازمان را بدست آورد.

اهمیت سازمان همکاری شانگهای

آیت الله رئیسی اهمیت حضور به عنوان عضو اصلی در سازمان همکاری‌های شانگهای را بهتر از سلف خود درک کرد و همین مساله نیز در کنار اقدامات پیشین موجبات مجاب شدن دیگر کشورها برای دادن رای مثبت به ایران را مهیا ساخت.

اهمیت سازمان همکاری شانگهای (SCO) آنقدر زیاد است که اگر روحانی تمام تلاش خود را برای عضویت در این سازمان بین المللی قرار می‌داد دستاوردی به مراتب بیشتر از برجام داشت. برای فهم دقیق‌تر از چرایی اهمیت (SCO) باید کمی در مورد علل و عوامل شکل‌گیری و توسعه این سازمان سخن گفت.

چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان ۵ کشوری بودند که در سال ۱۹۹۶ برای کاهش مخاطرات ناشی از فروپاشی شوروی و عدم نفوذ کشورهای غربی پیروز در جنگ جهانی دوم، اقدام به پایه گذاری همکاری های مشترک دولتی کردند که بعدها نیز هند و پاکستان با پیوستن به این سازمان موجبات تقویت آن را فراهم کردند.

حضور ۴ قدرت اتمی، یعنی روسیه، چین، هند و پاکستان و حضور قدرت‌های بزرگ اقتصادی همچون چین و هند توانسته سازمان همکاری های شانگهای را به یک مجموعه‌ای قدرتمند تبدیل کند. جمعیت کشورهای حاضر در SCO 44 درصد از کل جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد و موجبات افزایش حجم مبادلات اقتصادی در منطقه را فراهم کند.

مساله مهم در بدو تولد این سازمان حول این محور قرار داشت که کشورهای عضو تنها به مسائل امنیتی و انتظامی محدود نشوند و در حوزه های مختلف همکاری های لازم را با یکدیگر انجام دهند. سازمان همکاری شانگهای (SCO) به عنوان یک انجمن چند جانبه برای تضمین امنیت و حفظ ثبات در منطقه وسیع اوراسیا ، ایجاد نیرو برای مقابله با چالش ها و تهدیدهای در حال ظهور و افزایش تجارت و همچنین همکاری های فرهنگی و بشردوستانه تأسیس شد که همین مساله باعث یک همبستگی ویژه‌ای بین کشورهای عضو شده است.

اوراسیا محل تمرکز استراتژی آمریکا

هالفورد مکیندر استراتژیست معروف در اوایل قرن بیستم معتقد بود که هرکس منطقه اوراسیا را کنترل کند می‌تواند جهان را تحت تصرف خود قرار دهد. مکیندر پیش از این نیز نظریاتی داشت که در جنگ‌های جهانی به واقعیت پیوست. او جمله معروفی دارد که می‌گوید «هر کس بر اروپای شرقی فرمان براند بر هارتلند فرمان برده و هر کس بر هارتلند فرمان برد بر جزیره جهانی تسلط می یابد و هر کس بر جزیره جهانی تسلط یابد جهان را فرمانروایی می‌کند».

گذر از واقعیت این سخن جغرافیا طبیعی جهان نیز نشان می‌دهد هارتلند که تقریبا از مرزهای شرقی آلمان و لهستان شروع می شود تا قفقاز، شمال ایران و رشته کوه‌های افغانستان و تا منچوری ادامه دارد اما هسته اصلی آن همان مرزهای شوروی سابق است؛ یک دژ دفاعی طبیعی را در جهان ایجاد کرده است. همین چند روز گذشته نیز «کالین کال» معاون وزیر دفاع آمریکا در کنفرانس نظامی بالتیک به میزبانی لیتوانی سخنانی را مطرح کرد که نشان می‌دهد محور راهبرد آمریکا نیز حول هارتلند یا همان اوراسیا و روسیه می‌چرخد. کالین کال به صراحت می‌گوید روسیه در کوتاه مدت تهدید بزرگتری از چین برای آمریکا و اروپا به شمار می‌آید. 

منظور از روسیه نه تنها کشور روسیه که می‌تواند همین اوراسیا در مرزهای شمالی کشور ایران باشد. جایگاهی که مکیندر بر اساس اصل خوانش ژئوپولیتیکی، مفهوم استراتژی کشورهای عضو ناتو را نمایان می‌سازد که بر اساس آن، اوراسیا قطعا برای آمریکا و اروپا بسیار جایگاه والایی دارد.

مساله اساسی دیگر در مورد سازمان شانگهای که حول جغرافیای اوراسیا تحرک دارد محور جاده ابریشم است. شانگهای، حجم تجارت عظیمی دارد که در بستر جاده ابرایشم جریان داشته است. نقش این سازمان از همکاری های امنیتی فراتر رفته است و ورود فعالانه در عرصه تجاری و اقتصادی دارد. 

پای گذاشتن در منطقه اقتصادی اوراسیا با حضور هند، چین و روسیه می‌تواند ایران را برای حل مشکلات تحریمی‌‌اش کمک کند. هر چند تحریم‌های آمریکا در نگاه اول، ترمزی برای مناسبات  اقتصادی ایران با جهان تلقی خواهد شد، اما توسعه مناسبات با همسایگان، این ترمز را بی‌اثر خواهد کرد.