پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۴ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۳

چرا اولین لعن زیارت عاشورا به ابوسفیان است؟

چرا اولین لعن زیارت عاشورا به ابوسفیان است؟
این زیارتنامه توسط امام باقر (ع) به شیعیان تعلیم داده شده است و صرفاً یک زیارتنامه جهت عرض ادب ظاهری به محضر امام حسین (ع) و یاران ایشان نیست و معانی عمیقی در آن نهفته است.
کد خبر : ۵۷۱۴۰۵

زیارت عاشورا با مجموع درس‌های عقیدتی، سیاسی، فکری و انزجار از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت، در حکم محک و معیاری است که سَره را از ناسره جدا می‌کند. زیارت عاشورا مجموعه‌ای از درس‌هایی است که هر کدام از آن ارزش‌هایی را ارائه می‌دهد و سر فصل‌های غیر قابل تردیدی را فرا راه انسان می‌گشاید و می‌تواند آدمی را در پیمودن راه راست و رسیدن به حقیقت راسخ و استوار نماید.

زیارت عاشورا خود منشوری است که از هر جهت نوری از آن جلوه‌گر است چرا که این صحیفه بهانه‌ای است برای بیان مختصر، امّا کامل از اسلام شناسی، معرفت‌شناسی، امام شناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی. در این ایام می‌طلبد اندیشمندان به مدد اعتقادات راستین و فضیلت مدار مؤمنان بیایند و با تبیین صحیح اعتقادات اسلامی مردم را با عشق و معرفت بیشتر نسبت به ساحت مقدس پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت (ع) آشنا کنند.

این زیارتنامه توسط امام باقر (ع) به شیعیان تعلیم داده شده است و صرفاً یک زیارتنامه جهت عرض ادب ظاهری به محضر امام حسین (ع) و یاران ایشان نیست و معانی عمیقی در آن نهفته است.

بر همین اساس حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی استاد حوزه علمیه تهران از رهگذر شرح و تفسیر زیارت عاشورا، زوایای پنهانی که در این زیارت نامه قدسی نهفته است را در ایام ماه محرم مطرح و مطالب آن تقدیم مخاطبان می‌شود. قسمت‌های پیشین این تفسیر را می‌توانید در اینجا

بخوانید. آنچه در ادامه می‌خوانید قسمت یازدهم تفسیر زیارت عاشورا است: «فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَ لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُم».

در ادامه تفسیر زیارت عاشورا به بخش بسیار مهمی با عنوان تولا و تبری رسیدیم، این بخش ریشه در اعتقادات راستین و راسخ شیعیان دارد و به عنوان بخش اصلی و اساسی دین و اعتقادات شیعیان از آن نام برده می‌شود، تولا و تبری به معنای دوست داشتن دوستان اهل بیت و دشمن داشتن دشمنان اهل بیت (ع) است.

در این فراز از زیارت عاشورا می‌خوانیم: «فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَ لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُم». از رحمت خدا دور باد امتی که اساس ظلم و

ستم را بر شما اهل بیت رسول بنیان نهادند و از رحمت خدا دور باد مردمی که کنار زدند شما را از آن مرتبه‌هایی که خداوند آن رتبه‌ها را به شما داده بود و خدا لعنت کند مردمی که شما را کشتند و خدا لعنت کند آن مردمی را که از امرای ظلم و جور برای کشتن شما تمکین و اطاعت کردند.

بحث بسیار مهمی که در زیارت عاشورا مطرح می‌شود بحث دشمن شناسی است، مرحوم مجلسی در این خصوص روایتی از امام محمد باقر (ع) در کتاب بحار الانوار نقل می‌کند؛ امام محمد باقر (ع) فرمودند: «من لم یعرف سو ما اتی البنا من ظلمنا و ذهاب حقنا و ما نکبنا به فهو شریک مناتی الینا فیما ولیناه» هر کسی که نداند بر ما اهل بیت چه گذشته است و نسبت به ظلم‌ها و ستم‌هایی که بر ما خاندان روا داشته شده جاهل باشد شریک ظلم ظالمین و شریک جرم ستمگران بر ما خواهد بود.

ظلم انواع و اقسامی دارد و مصداق اتم ظلم و جور کشتن ظالمانه و جائرانه مظلوم است. در زیارت عاشورا از برخی افراد نام برده شده و به اسم مورد لعن و نفرین قرار گرفتند. لعن به معنای نفرین کردن و دور کردن از رحمت پروردگار عالم است.

ظالمینی که در زیارت عاشورا نام آن‌ها آمده افرادی هستند که بیشترین ظلم را نسبت به آل الله روا داشتند یکی از آن افراد که سرمنشا همه ظلم‌ها به اهل بیت (ع) است ابوسفیان است، اسم اصلی او سخر است ابوسفیان از ابتدای پیدایش اسلام از سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر اکرم (ص) بود، در ماجرای فتح مکه نیز او آخرین دشمنی است که به ظاهر مسلمان می‌شود، اما در جنگ‌هایی مانند بدر، احد و بسیاری جنگ‌های دیگر فرمانده لشکر سپاه شرک بود و با پیامبر می‌جنگید حتی در احد بعد از اینکه لشکریان ابوسفیان پیروزی ظاهری به دست آوردند فریاد می‌زد در جنگ بدر شما ما را کشتید و امروز ما انتقام گرفتیم و شما را از دم تیغ گذراندیم، پیامبر اکرم (ص) جواب او را دادند و فرمودند به ابوسفیان بگویید کشته‌های ما در بهشت هستند و کشته‌های شما جایگاهی غیر از دوزخ ندارند.

ابوسفیان در جنگ احد با افتخار می‌گفت ان لنا عزی و لا عزی لکم ما بت عزی را داریم و شما عزی ندارید و نمی‌توانید خدایتان را ببینید پیامبر خدا (ص) پاسخ دادند «الله مولانا و لا مولی لکم» خداوند عالم مولا و سرپرست ما است و شما مولایی مثل خدا ندارید.

ابوسفیان فرد بسیار رذل و پستی بود، در جریان جنگ احد در جشن‌ها و پایکوبی‌هایشان می‌گفت هبل بزرگ‌تر است هبل بزرگ‌تر است پیامبر اکرم (ص) فرمودند پاسخ او را اینگونه بدهید که «الله اعلی و اجل» خداوند برتر و بزرگ‌تر است.

در تاریخ آمده پیش از مسلمان شدن ظاهری ابوسفیان روزی وارد مدینه شد و، چون او کافر بود هیچکدام از مسلمانان او را تحویل نگرفتند و به خانه خود نبردند، آن زمان مسافرخانه و هتل نبود در هر شهری افرادی بودند که منزلشان پذیرای مهمان بود در مدینه نیز منزل امیرالمومنین علی (ع) به مهمانداری شهرت داشت، ابوسفیان به خانه امیرالمومنین (ع) رفت، اما آنقدر این فرد رذل بود با اینکه مهمان خانه مولا شده با حالت تمسخرآمیزی خطاب به حضرت زهرا (س) گفت‌ای دختر محمد به این فرزندت حسن (امام حسن (ع) آن زمان ۱۴ ماهه بود) بگو با جدش سخن بگوید تا به این وسیله کار محمد بر عرب و عجم بالا بگیرد، در نقل‌ها آمده امیرالمومنین (ع)، امام حسن (ع) را که در آغوششان بود به زمین گذاشتند و آن حضرت خود را به ابوسفیان رساند و در بغل او قرار گرفت و با یک دست دماغ و با دست دیگر ریش ابوسفیان را گرفتند و فرمودند بگو «لا اله الا الله و محمد رسول الله» تا من از تو شفاعت کنم و به این وسیله به ابوسفیان نشان دادند اگر لازم باشد این کار را انجام می‌دهیم و این کار خیلی مهمی نیست. همان گونه که حضرت مسیح (ع) کودکی یک روزه در گهواره بود و با حواریون و بزرگان یهود سخن گفت و فرمود «قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیا و برا بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیا».

ابوسفیان فردی بسیار جاهل، نادان و کینه‌توز بود، بر انکار نبوت رسول خدا اصرار می‌کرد و رسالت پیامبر اکرم را به حکومت و پادشاهی تقلیل می‌داد، اگر چه رسول الله (ص) به جهت اینکه همواره به دنبال جذب دل‌های مردم و مستضعفین جامعه بودند از درگیر شدن با این دشمن خدا ابوسفیان دوری می‌کردند حتی گاهی اوقات به او محبت می‌کردند تا شاید در او و دل‌های قریشیانی که مشرک بودند، اثر کند.

بر اساس نقل‌های روایی ابوسفیان تا آخر هم مسلمان نشد، در جریان فتح مکه نیز برای حفظ جانش مجبور شد اظهار مسلمانی کند چنان که نقل شده ابوسفیان در اواخر عمرش بچه‌ها و نوادگان خود را جمع کرد و گفت لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل لیث یادتان باشد فرزندان هاشم با سلطنت بازی کردند و در واقع نه خبری آمده بود و نه وحیی نازل شده، این آخرین اعتقادات ابوسفیان است.

ابوسفیان اولین کسی است که در زیارت عاشورا به اسم مورد لعن و نفرین قرار گرفته چرا که نفاق همواره بزرگترین ضربه را به پیکر اسلام زده است، ابوسفیان منافق بود فردی ظاهراً مسلمان که هیچ اعتقادی به اسلام نداشت و به معاویه و فرزندان خود توصیه کرد حکومت را مانند یک گوی در میان دستان خود بچرخانید و اجازه ندهید از دست شما خارج شود.