چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۶
عبدالله گنجی

دولت مستغرق

دولت مستغرق
دولت روحانی بالاخره در فرجه قانونی به پایان رسید و دولت مستعجل نشد، اما دولت مستغرق بود. در مسائل فرو رفته بود و بسیاری از شاخص‌ها را فرو برد.
کد خبر : ۵۶۶۷۴۵

عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: دولت روحانی بالاخره در فرجه قانونی به پایان رسید و دولت مستعجل نشد، اما دولت مستغرق بود. در مسائل فرو رفته بود و بسیاری از شاخص‌ها را فرو برد. بسیاری از مردم عادی را سیاسی کرد و رشد اعتراضات در ایران رکورددار شد. اینکه بگوییم دولت روحانی هیچ اقدام مثبتی نداشت قطعاً بی‌انصافی است، اما اگر بیان مردم شاخص اندازه‌گیری است، رضایتی را حس نمی‌کنیم. خروج ایران از بند هفتم منشور شورای امنیت یا توجه ویژه به افراد تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی نمونه‌های خوبی از هزاران کاری است که روحانی به صورت تک‌موردی انجام داد. در تحلیل چگونگی عمل دولت روحانی صرفاً نمی‌توان به تحلیل سیاسی یا اقتصادی بسنده کرد. در تحلیل دولت روحانی باید جایگاهی برای مسائل اعتقادی باز کرد که در ادامه خواهد آمد. برخی دولت روحانی را بدشانس‌ترین دولت بعد از انقلاب اسلامی می‌دانند که البته بر سر مفهوم کلمه شانس معمولاً در ایران مناقشه است. این شانس را باید به حوزه اعتقادی برد و براساس قاعده «نزن در کسی را که می‌زنند درت را» تحلیل نمود.

به زعم نگارنده نمی‌توان دولت روحانی را بدون توجه به محورهای زیر فهمید، قضاوت کرد و در تاریخ ثبت نمود.

۱- درست است که تحریم یکی از عوامل ناکامی دولت روحانی بود، اما روحانی قبل از گرفتار شدن در کارنامه و برنامه و کارآمدی، گرفتار تنش‌های زبانی شد. شاید ۵۰ درصد مشکلات روحانی به زبان وی برگردد. هر جا کم می‌آورد به بدترین شکل از زبان استفاده می‌کرد. ادبیات، الفاظ و مفاهیم وی جبهه‌ای را علیه وی گشود که فراتر از جریان و جناح بود و تا کف خیابان گسترده شد. زبان توهین برجسته بود. رقابت با نظام برای «رأی سیاه» در سال ۹۶ مشهود بود و تقریباً چیزی باقی نگذاشت. هر آنچه گفت امروز آیینه نقد او شد که «شما مذاکره بلدید؟ شما بلدید با دنیا حرف بزنید؟ آب و صابون، قتل و اعدام» و... محتوای وی در سال ۹۶ بود. با فهم اعتقادی می‌توان گفت دولت دوم روحانی دولت رنج و درد بود که هم برای خود او و هم برای مردم این درد و رنج ملموس بود.

۲-روحانی لباس پیامبر پوشیده، اما برخلاف امام جنبه‌های معنوی /اخروی/فرهنگی / روحی را منتزع از حکومت می‌دانست و حکومت را مسئول یک بعد از حیات آدمی می‌دانست. بودجه‌های نهادهای فرهنگی با هدف ایجاد اعتراض و لوث‌شدگی به شبکه‌های اجتماعی فرستاده می‌شد تا مقابل معیشت مردم قرار گیرد و امثال زیباکلام‌ها آن را مقابل محیط زیست و ... قرار دهند و به سخره بگیرند. روحانی به کار فرهنگی توسط نظام سیاسی اعتقادی نداشت و از بازگو کردن این بی‌اعتقادی ابایی نداشت.

۳-روحانی تیم منسجم نداشت. برای رأی‌آوری از راست عبور کرده بود و در به کارگیری چپ‌ها هم محتاط بود و هم بعضاً مانع داشت. بنابراین، عموماً سراغ کسانی می‌رفت که وسط لحاف خوابیده بودند و وقتی هم برای آنان نمی‌گذاشت. گرفتار روشنفکری و تساهل در مدیریت شده بود. هر کس هر کاری می‌خواست در دولت بکند راحت بود.

۴- روحانی جز مذاکره نسخه‌ای نداشت و توسعه ایران را صرفاً در سرمایه‌گذاری خارجی آن هم از مسیر غرب می‌دانست و، چون اعتقاد نداشت که مشکل غرب با ما بر سر «وجود» است نه «حدود»، فرصت را از دست داد. هم به ظرفیت‌های داخل باور کمی داشت و هم شرق را ناآرام و نامطمئن کرده بود.

۵ - رئیس شورای عالی امنیت ملی بود، اما بارها و خصوصاً روزهای سی و یکم شهریور تلاش کرد ارتش و سپاه را مقابل هم قرار دهد یا ارجحیت یکی بر دیگری را تبیین کند و تا مرز جدایی ارتش از حکومت و قرار گرفتن آن در کنار مردم پیش رفت. خود ارتشیان از همه متعجب‌تر شده بودند.

۶- روحانی درباره کارهایی که معلوم نبود چه سرنوشتی داشته باشند با یقین صحبت می‌کرد و وعده می‌داد و دولت را بی‌اعتبار می‌کرد. وقتی می‌گفت «والله قسم اگر مسائل کشور راه حل نداشت نمی‌آمدم» و بعد از مفاهیمی مانند «نمی‌گذارند» یا «نمی‌توانم بگویم» استفاده می‌کرد که از آن دو برداشت می‌شد؛ یا بی‌عرضگی را پنهان می‌کرد یا از ساختار قدرت داخلی و ماهیت و مواجهه امریکا با ایران بی‌خبر بود که هر دو آن سؤال‌برانگیز است.

۷ - مدیران ارشد روحانی عمدتاً ارضای مالی شده بودند و میلیاردر بودند، حقوق دولتی برایشان جذابیتی نداشت. ابایی نداشتند که در رسانه بگویند پورشه‌سوار می‌شوند یا عید نوروز به فرزندان سکه می‌دهند یا فرزندان در فرنگ هستند. این افراد به قول جهانگیری با پول زیاد خوب کار می‌کردند، اما اهل دردسر و سختی و بحران نبودند. بعضی مدیران یا خانواده آن‌ها به چهار سال یا هشت سال دولت به عنوان فرصتی برای فربگی اقتصادی نگاه می‌کردند که در این دولت رکورددار پرونده‌های فساد شدیم.

۸- روحانی حرمت اعتدال را نگه نداشت. در داخل هیچ کس نفهمید اعتدال یعنی چی؟ ۴۵ توهین به منتقدان واقعی و فرضی، و ۳۰ مورد تقابل کلامی علنی با رهبری مواردی بود که جبهه انقلاب را فراتر از کارنامه روحانی برد و گویی دعوا به مبانی رسیده بود.

۹- روحانی هر جا تحت فشار اصلاح‌طلبان- رأی‌دهنده- قرار می‌گرفت راه خلاصی را بلد بود؛ یا ابهام‌سازی با کلام می‌کرد یا رفراندوم را طرح می‌کرد یا گزاره «نمی‌توان گفت» یا «اجازه نمی‌دهند»، یا «اگر با ما بود چه می‌کردیم» را به کار می‌برد و گویی اصلاً پیش از ورود به قدرت، ساختار را نمی‌شناخته است و یا ریاگونه فرار می‌کرد.

۱۰- زبان روحانی، نخبگان سیاسی و عملکردش، مردم عادی را به تقابل با وی کشاند. در دولت روحانی بسیاری از مردم عادی سیاسی شدند و ناخودآگاه با درک مشکلات اقتصادی ذهن سیاسی یافتند و متوجه حکومت و دولت شدند و قضاوت می‌کردند. علت مشکلات را فساد می‌دانستند و... همین‌جا بخشی از سرمایه اجتماعی سوخت رفت.

۱۱- عملکرد دولت روحانی جز خودش و دو، سه نفر دیگر هیچ مدافعی نداشت. در عرصه سیاسی بعضاً اصلاح‌طلبان به دفاع می‌آمدند، اما در حوزه کارنامه و عملکرد هیچ کس حاضر به دفاع از دولت نبود. دولت، دولت تنها بود.

اینکه با برشماری بلایا و حوادث طبیعی و عملکرد ترامپ، دولت روحانی را بدشانس‌ترین دولت‌ها بدانیم باید تحلیل اعتقادی شود. روحانی با لباس پیامبر بود، اما در پوشش نظام دینی، عملگرایی سکولار را برگزید و خداوند نیز اکثر مسیرهای توفیق را برای وی سد نمود. سیل ویرانگر بی‌سابقه، تحریم بی‌سابقه، پدیده‌های امنیتی نادر، سلسله زلزله‌ها، خشکسالی مفرط و تصمیمات فاحش اشتباه برای هجو و تخفیف روحانی دست به دست هم داده بودند.

نگارنده با توجه به هویت و کسوت روحانی معتقد است عزت اجتماعی روحانی افول کرد و مگر نه این است که عزت دست خداست؟

۱۰- سیاست‌های کلی نظام که نقشه راه و ریل قوای کشور است، بعضاً با بی‌مهری روحانی مواجه یا با اکراه انجام شد. اشتیاق برای پیوستن به معاهدات بین‌المللی پررنگ بود که سند ۲۰۳۰ و معاهده آب و هوایی نمونه آن بود. دولت در حوزه عمران و در شرایط سخت ارزی تلاش‌های نسبتاً خوبی کرد، اما فضایی که روحانی با زبان علیه خود ایجاد کرده بود باعث بسته شدن چشم‌ها و گوش‌ها شده بود و هر قدر فریاد می‌زد که دولت افتخارات دارد، کارهای بی‌نظیری کرده و مصداق می‌آورد، اما گوشی بدهکار نبود. این گوش‌های جناح مقابل نبود که بدهکار نبود. گوش‌های جریان همسو و مردم نیز بدهکار نبودند و این ظلم از ناحیه روحانی هم به همکارانش شد و هم به خودش. معتقدیم گلاویز شدن با راه و اهداف الهی امام عزت را از بین می‌برد، حرف و عمل روحانی از این منظر باید بیشتر مورد تحلیل و مداقه قرار گیرد.

۱۱- از آن طرف جهانگیری می‌گفت این ما هستیم که به قرارگاه خاتم پروژه می‌دهیم، می‌توانیم ندهیم یا پس بگیریم (در پاسخ به زیباکلام)، اما روحانی ابایی نداشت که سپاه را مداخله‌کننده در اقتصاد بداند. در درون حاکمیت دشمنانی را مانع کار دولت برای مردم بداند... امروز پروژه سپاه ساخته را افتتاح می‌کرد و فردا به خاطر دستگیری فلان فرد نزدیک به خود به سپاه حمله می‌کرد. ظرفیت‌های کوچک بیرون دولت مورد بی‌مهری روحانی بود که اگر نبود آنان را به کمک خود در شرایط تحریم می‌آورد. البته آنان بعضاً ایثارگرانه آمدند، اما دولت میلی به هم‌افزایی نداشت و چالش با آنان را واجد تولید سرمایه اجتماعی اختصاصی برای دولت می‌دانست که نشد. این آیینه عبرت مقابل همه دولت‌ها از جمله دولت رئیسی است؛ نه خداوند عزت را تضمین کرده است و نه مردم عقد اخوت بسته‌اند و نه نظام از اصول و چارچوب‌های امام عدول خواهد کرد. نمی‌دانیم دولت رئیسی در عرصه کار و عملکرد چگونه عمل خواهد کرد، اما در حوزه زبان که ۵۰ درصد مشکلات روحانی را تشکیل می‌داد سرمایه‌ای نخواهد سوزاند.