جنس اول نوشت: بهنام اوحدی روانپزشکی که قبلا ادعا کرده بود: «همه بزرگان ما از جمله سعدی و حافظ با کودکان رابطه جنسی برقرار کرده اند» اخیرا در مصاحبه ای درمورد رابطه با همجنس ادعاهایی تازه را مطرح کرده است. اگرچه مبنای بسیاری از ادعاهای مذکور سست بوده و سالهاست که دیگر در مجامع علمی مطرح نمیشود، اما برای تنویر افکار عمومی، این گزارش به اختصار این ادعاها را مورد بررسی قرار میدهد.
دکتر بهنام اوحدی در این مصاحبه مدعی میشوند که «همجنسگرایی یک انحراف نیست، یک خصلت مادرزادی یا جبر پرورشی متفاوت است. در ۸۰ درصد موارد، ماجرا مادرزادی است؛ یعنی مغزی که باید زنانه یا مردانه تشکیل شود، از اجزای مغز جنس روبرو تشکیل میشود. ولی در ۲۰ درصد موارد هم پرورشی و رشدی است».
موضوع مادرزادی بودن همجنسگرایی، از زوایای مختلف قابل بررسی است. نکته اول اینجاست که در حالی که تا کنون هیچ نهاد معتبر آزمایشگاهی نتوانسته است این گزاره را اثبات کند، چگونه یک روانپزشک که خود را متعهد به اصول علمی میداند، بیمار خود را با این توجیه که وضعیت تو مادرزادی است، به رابطه با همجنس دعوت کرده و او را با آسیبهای متعدد این رابطه روبرو میکند؟ در نیم قرن گذشته آزمایشهای مختلفی تلاش کردند وضعیت گرایش به همجنس را با سنجش ساختار مغز، ژنتیک، اختلالات هورمونی و… توجیه کنند که هیچ یک در این امر موفق نبودهاند. در این میان آزمایش بی سابقه ژنتیکی که در مجله معتبر ساینس به چاپ رسید جای هیچ شبههای را باقی نگذاشت. در این آزمایش که بر روی ژنوم قریب به نیم میلیون انسان انجام شد این گزاره به عنوان نتیجه اعلام شد: «ژن همجنسگرایی وجود ندارد». با شکست نهادهای علمی در اثبات مادرزادی بودن وضعیت همجنسگرایی، امروز جهتگیری حامیان، به سمت ادله حقوقی و جامعه شناختی و تئوری آزادی انسان پیش رفته است، با این استدلال که انسان آزاد است هرکاری انجام دهد منوط به اینکه به دیگران آسیبی نرساند.
اما نکته دوم این است که فارغ از شکست خوردن جریان حامی همجنسگرایی، آیا مادرزادی بودن یک وضعیت، توجیه خوبی برای طبیعی اعلام کردن آن است؟ اگر اینطور است چرا جامعه پزشکی به دنبال درمان افرادی که به اختلال چاقی مبتلا هستند برود؟ مگر نه این است که بسیاری از این افراد با ژن دیابت به دنیا آمدهاند؟ آیا افرادی که به افسردگی مبتلا هستند یا اسکیزوفرن هستند به صرف اینکه این موضوع ریشه در ساختار مغزی ایشان دارد به حال خود رها میشوند؟ چرا همچنان رفتارهای جنسی سادیسمی و مازوخیسمی در لیست اختلالات روانی است؟ نکته اینجاست بسیاری از اختلالات رفتاری و انحرافات اخلاقی میتواند ریشههای زیستی داشته باشد و وظیفه درمانگر شناسایی عوامل و سعی در بهبود آن است، نه تأیید آن.
از همینجا وارد گزاره دوم بهنام اوحدی میشویم؛ ایشان مدعی میشوند «موضوع این است که [گرایش به همجنس] درمان و راه چارهای ندارد. در ۹۹٫۹۹ درصد هیچ درمانی ندارد و بنابراین کشورهای پیشتاخته به این نتیجه رسیدهاند که آنها را به عنوان اقلیتهای جنسی و جنسیتی در جامعه بپذیرند». در مورد بحث درمانپذیر بودن وضعیت گرایش به همجنس نیز نکات قابل توجهی قابل طرح است. نه تنها امروز، بلکه از نیم قرن قبل که بحث خروج همجنسگرایی از لیست اختلالات مطرح بود بسیاری از پزشکها مدعی درمان گرایش به همجنس بوده اند. البته جریان سیاسی حمایت از ترویج همجنسگرایی از همان ابتدا جلوی مطرح شدن این مباحث را گرفت. به عنوان مثال میتوان به اعتراف تاریخی دکتر اسپیترز، رهبر جریان خروج همجنسگرایی از لیست اختلالات اشاره کرد. در حالی که انجمن روانپزشکی آمریکا درمان همجنسگرایی را ممنوع اعلام کرده بود، بسیاری از افرادی که موفق شده بودند گرایششان به همجنس را درمان کنند جلوی ساختمان انجمن جمع شدند و گفتند چرا میخواهید ما را به وضعیت سابقمان برگردانید. دکتر اسپیترز با مطالعه این افراد، اعتراف کرد که «گرایش به همجنس قابل درمان است». امروز در داخل کشور نیز بسیاری از پزشکان سابقه درمان این افراد را در کارنامه دارند. لذا گریزی نیست که گزاره نادرست «غیرقابل درمان بودن همجنسگرایی» را در همان پازل حامیان سیاسی جنبش همجنسگرایی تفسیر کنیم.
بهنام اوحدی در فرآیند قبح زدایی از گرایش به همجنس، همجنسگرا را از همجنسباز جدا میکند. به عقیده او همجنسبازی ارادی و اختیاری است، در حالی که فرد همجنسگرا از روزی که به دنیا آمده است تمام تصورات جنسیاش با همجنس بوده است؛ اما تعریف کسانی که اوحدی آنها را همجنسگرا یا گی معرفی میکند چیزی جز این است. او در حالی همجنسگرایی را غیرارادی و ناشی از «جبر زیستشناختی» میداند که خود اعضای جنبش گی قائل به این نیستند. به عنوان مثال شادی امین، به عنوان رهبر این جریان در داخل کشور، معترف است که تا سن بزرگسالی فردی دگرجنسگرا بوده است و بعد از بیست سالگی به همجنس گرایش پیدا کرده است. بسیاری از افرادی که به این انحراف اخلاقی عادت کردهاند و امروز رابطه با همجنس به عنوان الگوی ثابت رفتاری آنها درآمده است شروع این فرآیند را از رابطه جنسی هوس آلود با همجنس اعلام میکنند، نه فانتزیهای جنسی و نه لزوماً عدم گرایش به جنس مخالف. با این تفاسیر میتوان مدعی شد که بخش قابل توجهی از افرادی که امروز تحت عنوان «جنبش گی» یا به تعبیر بهنام اوحدی «همجنسگرا» شناخته میشوند افرادی سالم و با گرایش طبیعی بوده اند که بعد از ورود به وادی گناهآلود «لواط» به آن عادت کرده و بهطور کلی گرایش به جنس مخالف را از دست دادهاند.
نکتهٔ دیگری که در این رابطه مطرح است اینکه امروز حتی عدم گرایش به جنس مخالف نیز به عنوان معیار فرد همجنسگرا شناخته نمیشود، بلکه همجنسگرایی به عنوان دین یا مرامی جدید مطرح است که افراد فارغ از هر نوع گرایشی، متعهد به آن میشوند. از این باب است که میتوان امروز بجای عنوان دروغین «همجنسگرا» به جنبش گی، عنوان دقیق «همجنسباز» را اطلاق کرد، چه آنکه این افراد کاملاً ارادی وارد آن شده و این سبک شنیع را برای رفتار جنسی برگزیدهاند و به آن نیز افتخار میکنند. در این میان افرادی قلیلی که به دلایل تربیتی و محیطی، گرایش به جنس مخالف را از دست دادهاند و نیازمند مداخله درمانگر هستند تا به زندگی برگردند بزرگترین قربانیان جنبش همجنسبازها شمرده میشوند.
بهنام اوحدی اتفاقا به سبک زندگی معیوب افراد همجنسباز، اشاره میکند و تکثر پارتنر را به عنوان یکی از رفتارهای مرسوم ایشان میداند و میگوید «سعی کردیم آنها را به روابط تک پارتنره سوق دهیم، سعی کردیم که آنها را در روابط دیرپا نگاه داریم»! اوحدی علت این روابط متعدد را عدم به رسمیت شناخته شدن ازدواج همجنسبازها اعلام میکند و متقاضی ورود علما و مراجع عظام به عرصه تسهیل ازدواج همجنسبازها میشود! نکته این است که گزارشها نشان میدهد که بعضی همجنسبازها در طول زندگی با بیش از 500 پارتنر رابطه جنسی برقرار میکنند. همجنسبازی به عنوان وصله ناچسبی به طبیعت است که الگوی سالم رابطه جنسی را زیر سؤال میبرد و لاجرم افراد را با تبعات آن روبرو میکند. به عنوان مثال از دست دادن کارآیی اسفنکتر مخرج و بی اختیاری مدفوع، چیزی است که همجنسبازها هیچ مفری برای آن نمییابند.
بهنام اوحدی در پایان متقاضی ورود سریع علما و مراجع برای ورود به این عرصه و آزادسازی همجنسبازی میشود که نشان میدهد جریان حمایت از همجنسبازی در کشور امروز به ایستگاه مراجع عظام تقلید رسیده است. اوحدی با این ادبیات که «چیزی که خداوند براساس حکمت پنهان و پوشیدهٔ خود آفریده است، خودش به چیزی که آفریده رضایت دارد و بندهٔ خدا نمیتواند در کار خدا دخالت کند.» صریحترین آیات قرآن کریم در خصوص عمل شنیع لواط را زیر سؤال میبرد و اتفاقا مراجع را به همراهی با خود دعوت میکند.
نکته تأسفبرانگیزی که وجود دارد، تأثیرپذیری کودکان و نوجوانان از جریان رسانهای حمایت از همجنسبازی است. چنانچه دکتر نیکولوسی در کتاب فهم همجنسگرایی به آن اشاره میکند همواره درصدی از نوجوانان تحت تأثیر هیجانات دوره بلوغ، نوعی از رابطه عاطفی و جنسی با همجنس را تجربه میکنند. در این وضعیت وجود روانپزشک هایی که همجنسگرایی را مادرزادی اعلام کنند و آن را حکمت پنهان و پوشیده آفریدگار معرفی میکند تا میزان زیادی میتواند به این رفتار نوجوانان مشروعیت بخشیده و آن را به الگوی دائمی رفتار جنسی ایشان بدل سازد.
به گزارش مهر امروز بیشتر از هر زمانی لازم است که از این جریان سیاسی پرده برداشته شود و روی زشت همجنسبازهایی که پشت نقاب بیمارانی که گرایش به جنس مخالف را از دست دادهاند، به نمایش گذارده شود. اولین گام در مقابله با این جریان سیاسی که با تمام توان به میدان آمده است، آگاهی رسانی نخبگان جامعه و روشنگری مسئولین فرهنگی جامعه خواهد بود.