شنبه ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۴:۲۲

چرا نباید آزمون‌های شخصیت‌شناسی را جدی بگیریم؟

در رسانه‌های مکتوب و مجازی، فهرستِ ناتمامی از آزمون‌های شخصیت‌شناسی وجود دارد؛ شخصیت‌شناسی از روی رنگ موردعلاقه، عکس پروفایل، انگشتان پا، دست خط، بستنی موردعلاقه، اسم و مواردِ عجیب وغریب و بی‌ربط دیگر.
کد خبر : ۵۴۷۱۹۴

چندروز پیش در یکی از خبرگزاری‌های مشهور، مطلبی دیدم با تیتر «واکاوی شخصیت از روی شکل دندان‌ها» که توضیح داده بود اگر دندان مثلثی دارید، نشانه فلان ویژگی‌های خلقی و شخصیتی است و اگر دندان‌های‌تان گرد است، خبر از بهمان روحیات و خصلت‌ها می‌دهد.

این البته اولین نمونه از مطالبی نیست که ادعای شخصیت‌شناسی دارد؛ در روزنامه‌ها، مجلات، سایت‌های خبری و غیرخبری و شبکه‌های مجازی، مشابه چنین مطالبی به وفور پیدا می‌شود که بر اساس پژوهش و تحقیق معتبری نیستند، به همین دلیل صرفا بهانه‌ای شد تا آزمون‌های شخصیت‌شناسی را زیر ذره‌بین ببریم. چرا این آزمون‌ها طرفدار دارند و چرا نباید آن‌ها را بیش از حد جدی بگیریم؟

خطای تعمیم و نادیده‌گرفتن تفاوت‌های فردی
در رسانه‌های مکتوب و مجازی، فهرستِ ناتمامی از آزمون‌های شخصیت‌شناسی وجود دارد؛ شخصیت‌شناسی از روی رنگ موردعلاقه، عکس پروفایل، انگشتان پا، دست خط، بستنی موردعلاقه، اسم و مواردِ عجیب وغریب و بی‌ربط دیگر. قبل از هرچیز باید بفهمیم اصلا شخصیت چیست. اگر برویم سراغ منابع روان‌شناسی، به تعداد نظریه‌پردازان این حوزه با تعریف شخصیت مواجه می‌شویم که هرکدام بسته به رویکرد علمی‌شان روی جنبه‌های به خصوصی از شخصیت انسانی تمرکز دارند. این خود نشان می‌دهد با مفهوم پیچیده‌ای سروکار داریم که گنجاندنش درقالب یکی، دوجمله مورد توافق در تاریخ علم روان‌شناسی ممکن نبوده است.

با این همه اگر بخواهیم تعریفی ساده از شخصیت ارائه بدهیم، می‌توانیم بگوییم «سازمانى پویا متشکل از نظام‌هاى روانی-جسمانى که خصوصیات رفتار و تفکر فرد را مشخص مى‌کند» (خلاصه تعریف شخصیت ازنظر «گوردون آلپورت»، روان‎شناس آمریکایی و از اولین‎ نظریه‎پردازان شخصیت) که تحت تأثیر وراثت و محیط و تربیت شکل می‌گیرد.

چنین نظام پیچیده‌ای که شرایط اجتماعی، جغرافیایی، تاریخی، خانوادگی و تجربیات شخصی در آن دخیل هستند، چطور ممکن است به سادگی مثلا از روی طعم بستنیِ محبوب، قابل شناخت باشد؟ تکلیف تفاوت‌های فردی چه می‌شود؟ شخصیت منحصربه فرد هرکس که محصول شرایط و تجربیات خاص خود اوست، در چنین دسته‌بندی‌هایی کاملا نادیده گرفته می‌شود؛ چون برای مثال فرض بر این است که هرکس در هر جای دنیا با هر تجربه و پیشینه‌ای، اگر بستنی شکلاتی دوست داشته باشد، مهربان و سخاوتمند است و اگر ترجیحش میوه‌ای باشد، یک دنده و جاه‌طلب! کاری هم ندارد که منشأ این علاقه و سلیقه کجاست؛ من رنگ آبی را دوست دارم، چون اولین عروسکم آبی بود. اگر لباس آن عروسک زرد بود، آیا فرد دیگری می‌شدم؟

قاعده تصادف و پیروی از جو عمومی
اما چرا بعضی از ما از تست‌های شخصیت‌شناسی عوامانه استقبال می‌کنیم؟ یک دلیلش این است که لقمه آماده‌اند گرچه بی‌خاصیت و صرفا شکم پرکن و لازم نیست با خودمان کلنجار برویم. خیلی راحت‌تر است که یک نفر بهمان بگوید تو فلان ویژگی‌ها را داری تا این که خودمان رفتار‌ها و خصوصیات اخلاقی‌مان را بررسی کنیم و این وسط به احتمال خیلی زیاد به ویژگی‌های مذموم و رفتار‌های اشتباه‌مان هم بربخوریم.

به علاوه مسئولیت را هم از ما سلب می‌کند. چطور؟ خب وقتی همه طرفداران بستنی میوه ای، یک دنده هستند پس کاری نمی‌توانم برای لجاجتم بکنم. دیگران باید خودشان را با من هماهنگ کنند، چون به هرحال شخصیت من این‌طور رقم خورده است. سوال بعدی این است که این تست‌ها چطور ما را به درست بودن‌شان مجاب می‌کنند؟ سیستم باور به این آزمون‌ها مشابه فرایند اعتقاد پیداکردن به انواع خرافه است.

علاقه‌مندان به تست‌های شخصیت شناسی، آن‌ها را به همان دلیلی درست می‌دانند که معتقدان به فال قهوه و کف‌بینی و امثال آن در فنجان قهوه و کف دست، خود و آینده‌شان را جست‌وجو می‌کنند؛ یعنی به دلیل «تصادف»! در همه انواع خرافه، فهرستی از ویژگی‌ها ردیف می‌شود که به طور تصادفی تعدادی از آن‌ها درست از آب درمی‌آید.

از آن جایی که قاعده احتمال و تصادف را نادیده می‌گیریم، توجه‌مان به مواردِ درست جلب می‌شود و از اشتباه‌ها چشم‌پوشی می‌کنیم. در بسیاری از موارد حتی از این خطاپوشی بزرگوارانه هم خبری نیست بلکه درنتیجه القای دیگران و جو عمومی، چنان به خرافه‌ها باور پیدا می‌کنیم که شناخت‌مان از خود را تعلیق می‌کنیم و آن چه را این تست‌ها و فال‌ها درباره ما می‌گویند، به عنوان چیز‌هایی که درباره خود نمی‌دانستیم، می‌پذیریم.

قرض گرفتن لباس روان‌شناسی!
در تحلیل چرایی باور به تست‌های عامیانه شخصیت‌شناسی و بی‌پایه بودن آن‌ها، می‌شود دلایل بیشتری ذکر کرد، اما از حوصله این بحث خارج است. در پایان تنها به این توضیح اکتفا می‌کنیم که چطور این آزمون‌ها در رسانه‌های رسمی و غیررسمی، جایی برای خود باز کردند؟ استفاده از واژه «شخصیت شناسی»، همان رمز موفقیتی است که کمک کرد این تست‌ها لباس روان‌شناسی بپوشند و کسی درباره درستی و نادرستی‌شان چندوچون نکند.

تولیدکنندگان و مخاطبان انواع غیرمعتبر تست‌های شخصیت شناسی، می‌دانند که در روان شناسی علمی، برای مقاصد مختلف از آزمون‌های شخصیت‌شناسی استفاده می‌شود؛ پس گروه اول از این شباهت لفظی، سوء استفاده کردند و گروه دوم هم فریبش را خوردند.

آزمون‌های شخصیت‌شناسی معتبر مثل همه انواع تست‌های روان شناسی استاندارد، سه مشخصه دارند؛ اول، «روایی» که به معنی سنجیدن هدفمندانه موارد آزمون است؛ دوم «پایایی» که یعنی آزمون هرچندبار انجام شود، نتایجش تغییر نکند و سوم، «هنجار» که می‌گوید آن آزمون براساس فرهنگ جامعه هدف، بومی سازی شده است. به بیان ساده‌تر، این آزمون‌ها فاکتور‌های تأثیرگذار بر آزمودنی شامل سن، جنسیت و قومیت را درنظر می‌گیرند.

از تعدادی سوال تشکیل شده‌اند که مرتبط با موضوعِ قابل سنجش هستند و این خودِ آزمودنی است که درباره خودش اطلاعات می‌دهد و نه برعکس. درنهایت یک متخصص، نتیجه آزمون را تفسیر می‌کند، اما نه به عنوانِ پیشگویی غافل گیرکننده یا یک حکمِ قطعی بلکه صرفا درقالب ابزاری کمکی که درنتیجه گفت وگوی فرد متخصص با آزمودنی، از داده‌های آن استفاده می‌شود.

منبع:روزنامه خراسان