پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۳

انتقاد فرزند آیت‌الله طالقانی از سریال «روز‌های ابدی»

انتقاد فرزند آیت‌الله طالقانی از سریال «روز‌های ابدی»
مهدی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی نسبت به قسمتی از سریال «روز‌های ابدی» که به اتفاقات اواخر دی ماه ۵۷ تا تسخیر سفارت جاسوسی آمریکا می‌پردازد، واکنش نشان داد.
کد خبر : ۵۴۴۹۰۷
«مهدی طالقانی» فرزند آیت‌الله طالقانی اظهار داشت: قسمتی از سریال روزهای ابدی به کارگردانی جواد شمقدری که از شبکه سیما در حال پخش است، به تلاش سفارت آمریکا برای فروش اجناس آمریکایی‌های باقی‌مانده در ایران که به صورت اتفاقی با من ارتباط برقرار کرده بودند، می‌پردازد.

به گزارش فارس، وی در ادامه گفت: من در اوایل سال ۵۸ از طرف دفتر آیت‌الله طالقانی مامور تشکیل گروهی برای بازرسی کمیته‌ها شدم. بعد از تشکیل گروه به ما خبر دادند حادثه‌ای در کمیته اختیاریه اتفاق افتاده. در این حادثه یک پاسدار به صورت اتفاقی به دست پاسدار دیگر شلیک کرد و من برای بررسی حادثه به کمیته رفتم.

طالقانی ادامه داد: در زمان برگشت مرحوم حجت الاسلام جعفر شجونی را همان حوالی دیدم که به من اطلاع داد کمونیست‌ها چند خانه ویلایی شیک امرای ارتش شاهنشاهی از جمله خانه‌های ارتشبد ازهاری، فیروزمند، حبیب‌اللهی و تیمسار نشاط و... را در خیابان پنجم گلستان منطقه پاسداران تصرف کرده؛ دختر و پسرها به صورت مختلط با هم زندگی می‌کنند. اعتراض کردیم که ما را به بیرون پرت کردند.

وی ادامه داد: من به همراه تعدادی از همافران نیروی هوایی برای صحت و سقم ماجرا به نشانی رفتیم و با کمک همافران، کمونیست‌ها را از خانه بیرون کردیم. خانه‌ها را پلمب کردیم و چند مامور را در حوالی خانه مستقر کردیم که از خانه‌ها محافظت کنند.

طالقانی گفت: در حوالی خانه گشتی زدیم و متوجه محوطه بزرگی شدیم. حدود ۱۰۰ ماشین سواری در آن پارک بود. همچنین فروشگاه بسیار بزرگ آمریکایی نیز در آنجا بود پر از اجناس لوکس آمریکایی و اورپایی و مشروبات الکلی. چند مامور دیگر را نیز برای محافظت در آنجا مستقر کردیم.

وی افزود: بعد از مدتی کنسول جوان آمریکایی که فارسی هم بلد بود به سراغم آمد و گفت فکری برای اموال آمریکایی‌هایی که در ایران مانده‌اند، بکنید. آن زمان هنوز سفارت آمریکا تسخیر نشده و مشغول فعالیت بود. این جوان آمریکایی به ما گفت: کارکنان سفارت آمریکا و مستشاران آمریکایی که در ایران حضور داشتند قبلا از این فروشگاه وسایل مورد نیاز خود را فراهم می‌کردند. در ضمن فروشگاهی در داخل سفارت وجود داشت که اجناس آن فروشگاه از این فروشگاه تامین می‌شد.

فرزند آیت‌الله طالقانی گفت: ماشین‌هایی که در این ساختمان پارک شده بود به آمریکایی‌هایی تعلق داشت که در زمان ترک ایران موفق به فروش ماشین‌های خود نشده بودند. من در جواب گفتم کاره‌ای نیستم باید از آیت‌الله طالقانی کسب تکلیف کنم و هر چه ایشان تصمیم گرفتند به شما اطلاع می‌دهم. بعداز این دیدار به علت مشغله زیاد توجهی نکردم و این کنسول از ایران رفت. موضوع فراموش شد تا اینکه یک کنسول آمریکایی دیگری از اصفهان به تهران آمد. او نیز فارسی بلد بود و پیگیر اموال و ماشین‌های آمریکایی شد و با من در همین رابطه صحبت کرد. من خواستم با آقای طالقانی مطرح کنم چون پدر سرش شلوغ بود و فرصت گفتن این مسئله پیش نیامد. این کنسول نیز ایران را ترک کرد.

طالقانی گفت: موضوع از آنجا جدی شد که آقایی به نام «مترینکو» کنسول تبریز که از کنسولگری تبریز به تهران منتقل شد نزد من آمد و فارسی هم خوب می‌دانست. پیگیر فروش ماشین‌های آمریکایی و فروشگاه شد و چون برخلاف آمریکایی‌ها دیگر شخص پیگیری بود، من این مسئله را با آقای طالقانی مطرح کردم و ایشان گفتند من نظر خاصی ندارم و باید با وزیر امور خارجه و یا مسئولان دیگر مملکتی صحبت کنید.

وی افزود: من هم برای صحبت درباره اموال آمریکایی‌های باقی مانده در ایران آقای دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه وقت را دعوت کردم و از او درباره ماشین‌ها و اموال دیگر کسب تکلیف کردم. گفت: ما کلی پول در آمریکا داریم. هر یک دلار این اموال که از بین برود آن‌ها به اندازه ۱۰ دلار از پول‌های ما برمی‌دارند. بهتر است با این‌ها سر این اموال مصالحه کنید.

طالقانی گفت: آقای یزدی گفت بحث این است که یک زمانی شش ـ هفت هزار نفر آمریکایی در ایران زندگی می‌کردند الان دویست ـ سیصد نفردر ایران باقی مانده‌اند. ببینید آنچه نیاز دارند به همراه اتومبیل‌هایشان به آن‌ها بدهید و بقیه را قیمت‌گذاری کنید تا خریداری شود.

وی افزود: آقای یزدی یادآور شد چون آمریکایی‌ها حق گمرکی ندادند و اجناس برای آنها ارزان تمام شده است، اجناس را از آنها بخرید به مرور که اجناس فروخته شد، قسط آمریکایی‌ها را به آنها بدهید. من هم گفتم بسیار خوب به آقای مترینکو گفتم. ماشین‌ها را ببرید و هر کاری می‌خواهید انجام دهید. اجناس را صورت برداری کنید. در ضمن چون حق گمرکی ندادید باید حقوق گمرکی هم پرداخت کنید و به اندازه ۲۰۰ ـ ۳۰۰ نفری که از شما در ایران حضور دارند اجناس به شما تحویل می‌دهیم و الباقی را با شما حساب می‌کنیم.

طالقانی گفت: یک روز هم آیت‌الله مهدوی کنی، رییس وقت کمیته انقلاب اسلامی و مرحوم آیت‌الله طالقانی را دعوت کردم که از اموال آمریکایی‌ها و ساختمان‌های سران ارتش که همافران از آن محافظت می‌کنند، بازدید کنند.

وی افزود: حین بازدید آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مهدوی کنی چندین کانتینر فلزی مشاهده کردند که خانواده درجه‌دارهای ارتش ایران در آنها زندگی می‌کردند. یک ساختمان نیمه کاره در کنار این کانتینرها بود. بعد از تحقیق مشخص شد صاحب ساختمان از ایران فرار کرده است و پدرم پیشنهاد داد با فروش اجناس ساختمان را کامل کنید و خانواده درجه‌دار‌ها را در آنجا اسکان بدهید. چون آمریکایی‌ها برای این اجناس حق گمرکی نپرداختند، ارزان تمام می‌شد و سود خوبی داشت.

وی افزود: فروش اجناس به من ارتباطی نداشت و آن را به محمدرضا برادرم واگذار کردم. برادرم بعد از پنچ روز دیگر که آیت‌الله طالقانی به رحمت ایزدی پیوست، کلا فروشگاه را تحویل دادستانی داد. این داستان ارتباط من با سفارت آمریکا بود اما متأسفانه در سریال روزهای ابدی نشان داده که من و اخوی کوچکم، مجتبی به خانه مایکل مترینکو رفتیم، او چای برای ما آورد و گفت که ای کاش آیت‌الله را هم با خود می‌آوردید! ما هم در سریال گفتیم که آقا کار داشته و نتوانسته بیاید؟!

طالقانی ادامه داد: صداوسیما آیت‌الله طالقانی که یکی از پیشروهای برجسته انقلاب اسلامی ایران بود را این گونه نشان می‌دهند. واقعا نفر دوم انقلاب به خانه یک مامور آمریکایی می‌رود؟

من فکر می‌کنم صداوسیما در تحریف تاریخ انقلاب، استادانه عمل کرده است و هیچ سریال و فیلمی تاریخی را از نظر کیفیت و اینکه چقدر با امر واقع مطابقت دارد، کنترل نمی‌کند. آن‌ها به این نکته فکر نکرده‌اند که اصلا در شان آیت‌الله طالقانی بود که به دیدن مایکل مترینکو برود؟

وی افزود: صداوسیما هنوز به جمع‌بندی درستی درباره آیت‌الله طالقانی نرسیده است که گاهی با تهیه مستند به تمجید از آیت‌الله طالقانی می‌پردازد و گاهی با چنین سریال‌هایی شأن آقای طالقانی را رعایت نمی‌کند. یکی از ناراحتی‌های مترینکو این بود که چرا آیت‌الله طالقانی هیچ وقت سفر آمریکا را به حضور نپذیرفته است؛ در حالی که درخواست سفرای کشور‌های دیگر را می‌پذیرفت.

طالقانی گفت: در فیلم نشان می‌دهد که مجتبی طالقانی در این قضایا نقش داشت؛ در حالی که او به هیچ عنوان در این طور مسائل دخالت نداشت. همچنین نشان می‌دهد که او مدام در حال سیگار کشیدن است؛ در حالی که برادرم اصلا اهل سیگار کشیدن نیست. هر چند من آن زمان سیگار زیاد می‌کشیدم . نکته دیگر این است که ما اصلا یک پیچ هم به آمریکایی‌ها برای بردن ندادیم.

وی در پایان خاطرنشان کرد: یکی از پاسدارهای سلطنت‌آباد همراه من بود که ما به منزل مترینکو مراجعه کردیم و مجتبی اصلا حضور نداشت. در حالی که در سریال نشان می‌دهد که مترینکو از ما درخواست می‌کند برای او معافیت گمرگی بگیریم؛ این در حالی است که ما اصلا اجازه خروج اموال را ندادیم