فریدون جیرانی کارگردان سینما که در فیلم"خفگی"اش، الناز شاکردوست مقابل دوربین اش رفت، متن نامهای را خطاب به این بازیگر به بهانه بازی اش در فیلم «تی تی» که این روزها در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده، نوشت.
به گزارش ایسنا، در متن این نامه که به رسم الخط فریدون جیرانی منتشر میشود و در اختیار ایسنا قرار گرفته، خطاب به الناز شاکردوست آمده است:
یک
«مرد بی سواد کاغذ را به تو داد و از تو خواست کاغذ را بندازی تو آتش که کاغذ نوشتههای مرد باسواد بود. تقاضای مرد بی سواد برای این بود که بفهمد تو عاشق مرد باسواد شدی یا نه؟
اگر کاغذ تو، در آتش میسوخت خیالش جمع میشد که تو هنوز عاشق اونی و (عشق) دیگری در میان نیست.
لحظهای مکث کردی و بعد یک دفعه دستت با کاغذ جلو رفت تا کاغذ و بسوزونی، اینجا من که تو سالن نشسته بودم، ترسیدم که تو این کارو بکنی، من عاشق (عشق) تو به مرد باسواد شده بودم.
دلم نمیخواست کم بیاری. لحظه بدی بود.... الناز سلام و
دو
النار از بازیت در فیلم (تی تی) لذت بردم (ابلق را ندیدم). تمام لحظات بازیت پر از ظرافت بود.
از لحظهی اول داخل راهروی بیمارستان و آن نگاه به پنجره.
از لحظهی نشستن پشت میز، کنار دختر مرد باسواد و نگاه به لیوان و آن اتفاق غیر معمول.
از لحظهی صحبت بامرد باسواد داخل اتاق بیمارستان، وقتی گفتی بشریت.
از لحظهی آمدن مرد باسواد به داخل اتاق خانهی تو و آن حس و حالی که صورت تو نشان داد، حس و حالی که با نقاشیها کامل میشد.
از لحظهای که لباستر تمیز پوشیدی و آرایش کردی و که ..
الناز عزیز نمیتونم، تمام لحظات بازی خوب تو رو اینجا بنویسم، نمیتونم، چون داستان فیلم لو میره و تا اینجایی ام که نوشتم، خطا کردم، اما نمیتونستم، ننویسم اینقدر بازی تو خوب بود که.
سه
الناز، من همه فیلمهای تو رو دیدم از «گل یخ» و تا به امروز؛ و اصلا دوست ندارم جدا کنم و فاصله گذاری کنم بین فیلم هات که حتی سادهترین فیلم هات که برای سرگرم کردن مردم ساخته شده بودند، فیلمهای بدی نیستند. سینمای سرگرم کننده باید باشد و
بازیگرانی که در این سینما بازی میکنند، هستند.
جدا کردن بازیگران سینمای سرگرم کننده از سینمای جدی کار درستی نیست. ولی تو اینجا مهمی برای این که وقتی سینمای جدی، تو رو جدی گرفت، تو هم خواستی و دوست داشتی جدی گرفته بشی. تو نشون دادی که میتونی نقشهای مشکل و پیچیده رو بازی کنی.
چهار
الناز وقتی آن روز، آمدی خیابان «بیستون» و نشستی داخل آن اتاق کوچک و بهت گفتم؛ سناریو هنوز آماده نیست، صبر میکنی؟ و تو گفتی آره، از خاطرم نمیره؛ و آن روزی که بعد از سه ماه آمدی جلوی دوربین (سلامی) با گریم (امیدواری) و لباسی که (مارال) بر تن ات کرده بود و در و باز کردی و نگاه کردی به بالا، احساس کردم الناز دیگری جلوی دوربین است.
پنج
الناز، «تی تی» عاشقانهای است زیبا با سه بازی بی نظیر، تو، پارسا، هومن با فیلمبرداری درخشان و بهترین فیلم کارگردانش (آیدا پناهنده) که فیلمنامهی درست نوشته شدهای دارد.
الناز عزیز برای ماندن در این سینمای جدی، کنار این خواستنت، باید خیلی بخونی، خیلی ببینی.
برات آرزوی موفقیت بیشتر میکنم که لیاقتشو داری.»
یک
«مرد بی سواد کاغذ را به تو داد و از تو خواست کاغذ را بندازی تو آتش که کاغذ نوشتههای مرد باسواد بود. تقاضای مرد بی سواد برای این بود که بفهمد تو عاشق مرد باسواد شدی یا نه؟
اگر کاغذ تو، در آتش میسوخت خیالش جمع میشد که تو هنوز عاشق اونی و (عشق) دیگری در میان نیست.
لحظهای مکث کردی و بعد یک دفعه دستت با کاغذ جلو رفت تا کاغذ و بسوزونی، اینجا من که تو سالن نشسته بودم، ترسیدم که تو این کارو بکنی، من عاشق (عشق) تو به مرد باسواد شده بودم.
دلم نمیخواست کم بیاری. لحظه بدی بود.... الناز سلام و
دو
النار از بازیت در فیلم (تی تی) لذت بردم (ابلق را ندیدم). تمام لحظات بازیت پر از ظرافت بود.
از لحظهی اول داخل راهروی بیمارستان و آن نگاه به پنجره.
از لحظهی نشستن پشت میز، کنار دختر مرد باسواد و نگاه به لیوان و آن اتفاق غیر معمول.
از لحظهی صحبت بامرد باسواد داخل اتاق بیمارستان، وقتی گفتی بشریت.
از لحظهی آمدن مرد باسواد به داخل اتاق خانهی تو و آن حس و حالی که صورت تو نشان داد، حس و حالی که با نقاشیها کامل میشد.
از لحظهای که لباستر تمیز پوشیدی و آرایش کردی و که ..
الناز عزیز نمیتونم، تمام لحظات بازی خوب تو رو اینجا بنویسم، نمیتونم، چون داستان فیلم لو میره و تا اینجایی ام که نوشتم، خطا کردم، اما نمیتونستم، ننویسم اینقدر بازی تو خوب بود که.
سه
الناز، من همه فیلمهای تو رو دیدم از «گل یخ» و تا به امروز؛ و اصلا دوست ندارم جدا کنم و فاصله گذاری کنم بین فیلم هات که حتی سادهترین فیلم هات که برای سرگرم کردن مردم ساخته شده بودند، فیلمهای بدی نیستند. سینمای سرگرم کننده باید باشد و
بازیگرانی که در این سینما بازی میکنند، هستند.
جدا کردن بازیگران سینمای سرگرم کننده از سینمای جدی کار درستی نیست. ولی تو اینجا مهمی برای این که وقتی سینمای جدی، تو رو جدی گرفت، تو هم خواستی و دوست داشتی جدی گرفته بشی. تو نشون دادی که میتونی نقشهای مشکل و پیچیده رو بازی کنی.
چهار
الناز وقتی آن روز، آمدی خیابان «بیستون» و نشستی داخل آن اتاق کوچک و بهت گفتم؛ سناریو هنوز آماده نیست، صبر میکنی؟ و تو گفتی آره، از خاطرم نمیره؛ و آن روزی که بعد از سه ماه آمدی جلوی دوربین (سلامی) با گریم (امیدواری) و لباسی که (مارال) بر تن ات کرده بود و در و باز کردی و نگاه کردی به بالا، احساس کردم الناز دیگری جلوی دوربین است.
پنج
الناز، «تی تی» عاشقانهای است زیبا با سه بازی بی نظیر، تو، پارسا، هومن با فیلمبرداری درخشان و بهترین فیلم کارگردانش (آیدا پناهنده) که فیلمنامهی درست نوشته شدهای دارد.
الناز عزیز برای ماندن در این سینمای جدی، کنار این خواستنت، باید خیلی بخونی، خیلی ببینی.
برات آرزوی موفقیت بیشتر میکنم که لیاقتشو داری.»