چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۵

اعتراف دروغین به قتل برای خوابیدن در بازداشتگاه

اعتراف دروغین به قتل برای خوابیدن در بازداشتگاه
پسری ۲۰ساله در اداره پلیس اعتراف کرد که در جدال با زورگیران دست به جنایت زده است، اما ۲۴ ساعت بعد در دادسرای جنایی منکر قتل عمدی شد و گفت این داستان خیالی را ساخته تا شب را در بازداشتگاه بخوابد.
کد خبر : ۵۴۲۸۰۵
بامداد یکشنبه، پنجم بهمن‌ماه پسری ۲۰ ساله به مقابل کارگاهی حوالی میدان راه‌آهن تهران رفت و درحالی‌که هراسان و دستپاچه بود، زنگ در را به صدا درآورد و نگهبان را صدا زد. نگهبان که در اتاق نگهبانی خواب بود با صدای زنگ کارگاه از جا پرید و به مقابل کارگاه رفت. پسر ۲۰ ساله بریده بریده حرف می‌زد و می‌گفت: من دست به جنایت زده‌ام ودر درگیری یک زورگیر را کشته‌ام.

همشهری در ادامه نوشت: نگهبان کارگاه با شنیدن حرف‌های پسر جوان، به ۱۱۰ زنگ زد و موضوع را گزارش کرد. طولی نکشید که مأموران در کارگاه حاضر شدند. نگهبان می‌گفت پسر جوان به‌شدت ترسیده و مدعی بود برای فرار از دست دوستان مقتول به کارگاه پناه آورده است.

در این شرایط ماجرای این حادثه به قاضی حبیب‌الله صادقی، بازپرس جنایی تهران اعلام شد و او دستور بازداشت پسر ۲۰ ساله را صادر کرد. وی پس از انتقال به اداره پلیس تحت بازجویی قرار گرفت و به مأموران گفت: مدتی قبل برای کار به تهران آمدم، اما هرچه جست‌و‌جو کردم کار مناسبی پیدا نکردم. ساعتی قبل در یکی از خیابان‌های جنوب تهران در حال گذر بودم که چند مرد جوان به سمتم هجوم آوردند. آن‌ها قصدشان خفت‌گیری بود و می‌خواستند وسایل من را سرقت کنند. با زورگیران درگیر شدم و آن‌ها مرا به‌شدت کتک زدند.

ناگهان یاد چاقویی افتادم که در جیبم داشتم. معمولاً برای دفاع از خودم چاقویی همراهم دارم که آن را از جیبم بیرون آوردم و با آن ضربه‌ای به یکی از دزدان زدم.

وی ادامه داد: جوان زورگیر خون‌آلود روی زمین افتاد و دوستانش فریاد می‌کشیدند که او را کشتی. من هم از دست آن‌ها فرار کردم و، چون می‌دانستم حتما در تعقیبم هستند در جست‌و‌جوی جایی بودم که به آنجا پناه ببرم که چشمم به کارگاه افتاد. زنگ آنجا را زدم و ماجرا را برای نگهبان تعریف کردم و خواستم که پناهم دهد، اما او به پلیس زنگ زد.

ادعای عجیب

با اعتراف پسر جوان، گروهی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران به بررسی اطراف کارگاه و خیابان‌های منتهی به آنجا پرداختند، اما جسدی پیدا نکردند. از سوی دیگر متهم صبح دوشنبه برای انجام تحقیقات به دادسرای جنایی تهران انتقال یافت، اما زمانی که مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت اعترافش را پس گرفت و مدعی شد که دست به جنایت نزده و همه ماجرایی که تعریف کرده یک داستان خیالی بوده است. اگرچه او می‌گوید قتلی مرتکب نشده، اما بازپرس جنایی تهران دستور بازداشت وی و انجام تحقیقات را صادر کرده تا حقایق ماجرا آشکار شود. به این ترتیب جوان ۲۰ ساله به بازداشتگاه منتقل شد و بررسی‌ها برای مشخص شدن راز اعترافات عجیب او ادامه دارد.

گفتگو با متهم

تا دیروز مدعی بودی که قاتلی، اما چه شد که حالا اصرار بر بیگناهی داری؟

باورکنید هرچه تعریف کردم دروغ بود.

به دروغ خودت را قاتل جا زدی و گرفتار کردی؟

اشتباه کردم. فکر نمی‌کردم گرفتار می‌شوم.

انگیزه‌ات از اعتراف به قتل چه بود؟

جای خواب نداشتم. می‌خواستم به زندان بروم و شب را راحت بخوابم. راستش هوا خیلی سرد بود و من نیمه‌های شب در خیابان پرسه می‌زدم بی‌آنکه جایی برای خواب داشته باشم. علاوه بر این می‌خواستم از خانواده‌ام انتقام بگیرم.

بیشتر توضیح بده؟

آن شب همراه مادر و خواهرم، با ماشینم از شهرستان به تهران آمدیم، اما در نزدیکی میدان راه‌آهن با آن‌ها درگیر شدم. حرف‌هایی زدند که مرا رنجاندند. تحقیرم کردند و باعث عصبانیت من شدند. این شد که از ماشین پیاده شدم و با عصبانیت آن‌ها را ترک کردم. فکر می‌کردم مادر و خواهرم در آن وقت شب هرگز رهایم نمی‌کنند، آن هم در پایتخت.

آن‌ها می‌دانستند من جایی را بلد نیستم با وجود این مرا گذاشتند و رفتند. خیلی از برخورد آن‌ها رنجیدم و ناراحت شدم. درحالی‌که در خیابان پرسه می‌زدم چشمم به کارگاهی افتاد و، چون جایی برای خواب نداشتم تصمیم گرفتم در کارگاه را بزنم و شب را در آنجا بخوابم. وقتی نگهبان در را باز کرد از او خواستم اجازه بدهد تا شب را در آنجا بخوابم. اما او قبول نکرد و من به دروغ گفتم با چند نفر درگیر شده‌ام و دست به جنایت زدم. با خودم گفتم دستگیرم می‌کنند و شب را در کلانتری می‌خوابم. از سوی دیگر خانواده‌ام نگران من شده و قدرم را بیشتر می‌دانند.

سابقه داری؟

یک‌بار به اتهام ضرب و جرح دستگیر شده‌ام. در درگیری فردی را زخمی کردم و مدتی زندان بودم. اما این‌بار مرتکب قتلی نشده‌ام، هیچ‌کس را در تهران زخمی نکرده‌ام. هرآنچه گفتم دروغ و داستان خیالی بوده است. من قاتل نیستم خواهش می‌کنم آزادم کنید.