رسیدگی به این پرونده از ۳ سال قبل با گزارش حراست یکی از بیمارستانهای تهران در خصوص اسیدپاشی مشکوک به دختر و پسری دانشجو آغاز شد. بلافاصله مأموران به بیمارستان مراجعه و تحقیقات را آغاز کردند. پسر جوان بهنام مهران در توضیح ماجرا گفت: من دانشجوی پزشکی هستم با دختر جوانی بهنام میترا که از هم دانشکدهایهایم بود دوست بودم و قصد داشتم که با او ازدواج کنم، اما پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که اختلافات زیادی میان من و او وجود دارد و نمیتوانیم با هم زندگی خوبی داشته باشیم. وقتی این موضوع را به او گفتم و خواستم که رابطهمان را تمام کنیم او عصبانی شد و با اسید من را سوزاند.
با شکایت مهران، میترا بازداشت شد، اما او که خودش نیز با اسید سوختگی مختصری داشت به مأموران گفت: پساز آنکه با مهران آشنا شدم او به من ابراز علاقه کرد و گفت قصد ازدواج دارد. بعد از مدتی من را به خانهاش دعوت کرد و خواست با او رابطه داشته باشم، اما مخالفتم با این خواسته او را عصبانی کرد و روی صورتم اسید پاشید. ظاهراً از همان اسید روی خودش هم ریخته و حالا مدعی شده که من اسیدپاشی کردم. من به هیچ عنوان روی مهران اسید نپاشیدم و او دروغ میگوید. با این حال و با توجه به شدت آسیب دیدگی شاکی، میترا بازداشت شد و در نهایت با نظریه پزشکی قانونی و سایر مدارک به دست آمده کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، قاضی متین راسخ رئیس شعبه گفت: قبل از اینکه وارد رسیدگی شوم به حسب وظیفه شرعی هر دو طرف را به مصالحه دعوت و توصیه میکنم شاکی با توجه به جوان بودن متهم نسبت به او گذشت داشته باشد. سپس چند دقیقه تنفس اعلام کرد تا طرفین با هم صحبت کنند تا به مصالحه برسند. اما با توجه به اینکه وکلای طرفین به نتیجه نرسیدند جلسه رسیدگی آغاز شد و شاکی درخواست مجازات کرد او گفت: من بیش از ۷۰ بار زیر عمل جراحی رفتم و دوماه در بخش آیسییو بستری بودم هیچکس نمیداند من چه دردی کشیدم.
سپس میترا که با وثیقه آزاد بود بهعنوان متهم در جایگاه قرار گرفت و با رد اتهام مطرح شده گفت: من از شهرستان برای تحصیل به تهران آمده بودم مدتی با مهران در ارتباط بودیم و به اصرار او به خانهاش رفتم. تازه رسیده بودیم که زنگ در خانه را زدند مهران ادعا کرد یکی از همکارانش برای انجام کاری آمده و از من خواست تا به طبقه بالا بروم. من به پشت بام خانه رفتم و منتظر شدم. همکارش یک خانم بود و بعد از چند دقیقه رفت و من دوباره به داخل واحد برگشتم. همان موقع بود که مهران از من خواست تا با او رابطه نامشروع داشته باشم که قبول نکردم. بعد به دستشویی رفت و وقتی برگشت در دستش یک بطری بود او دوباره درخواستش را مطرح کرد و وقتی با مخالفت جدی من روبهرو شد، آنچه در بطری بود را روی من ریخت و من هم بطری را از او گرفتم و باهم درگیر شدیم که همین مسأله باعث سوختگی او شد.
قاضی از متهم پرسید: اگر تو اسید نپاشیدی و مرد جوان خودش اسید پاشیده نباید همه قسمتهای صورت و پشت سرش بسوزد. او که روی صورت خودش اسید نپاشیده این اسید باید روی بدنش یا شانههایش بریزد این حرفها با واقعیت مطابقت ندارد. ضمن اینکه پیشتر گفتی در حالت نشسته بودی که اسید ریخته شد اگر حالت نشسته باشد که نباید ساق پای تو بسوزد.
متهم که پاسخ قانع کنندهای نداشت در جواب قاضی گفت: من اتهامم را قبول ندارم و من اسید نپاشیدم. در این ۳ سال خودم بهخاطر سوختگی ناشی از اسیدی که شاکی روی من ریخته بود ناچار شدم پلک و گونهام را پیوند بزنم. قاضی سؤال کرد: چطور هیچ اثر سوختگی روی صورت تو نیست؟ که دختر جوان بازهم نتوانست پاسخی به قاضی بدهد. بعد از اظهارات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
طرد از خانواده
پساز پایان جلسه دادگاه میترا درباره زندگی شخصیاش گفت: من در یکی از روستاهای غرب کشور زندگی میکردم و پساز قبولی در دانشگاه به تهران آمدم. میخواستم دختر موفقی باشم و درسم را ادامه دهم که مهران وارد زندگیام شد و آیندهام را تباه کرد. پدرم پساز آنکه متوجه موضوع اسیدپاشی و شکایت مهران شد، از خانواده طردم کرد و گفت تو آبروی من و برادرانت را بردی. پدرم دیگر با من کاری ندارد و فقط مادرم کمکم میکند. من نه پول دارم که بتوانم با آن رضایت بگیرم و نه امیدی به آینده دارم این اتفاق زندگی مرا نابود کرد.
منبع: خراسان