"صراط" - جنگ نرم عليه دشمنان در دستور كار قرآن است. آموزه هاي قرآني به شدت به حوزه جنگ نرم توجه داشته است؛ زيرا حوزه عمل قرآن و آموزه هاي وحياني آن، حوزه اذهان و قلوب است و براي تسخير قلوب بهره گيري از همه ابزارها ضروري است؛ به ويژه كه دشمن ديرين انسان، از همان آغاز آفرينش وي سوگند خورده است كه با تسخير قلوب و اذهان، انسان ها را از بندگي خدا به بندگي خود بكشاند و افزون بر بردگي جسمي، آنان را تحت ولايت و بندگي خويش درآورد.
به گزارش سرویس سیاسی صراط يكي از ابزارهاي جنگ نرم كه در جنگ رواني مورد تحليل و تبيين قرآن قرار گرفته، خشم آفريني براي دشمنان است تا اين گونه تعادل طبيعي خود را از دست داده و واكنش عصبي از خود بروز داده و چهره فريبكارانه شان را آشكار سازند و نمادهاي دروغين حقوق بشر و آزادي و خشونت زدايي و تنش زدايي را به كناري نهند و چهره زشت و كريه گرگين خود را هويدا سازند.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با استفاده از آموزه هاي قرآني نقش مردم و مشاركت آنان را در تظاهرات انقلاب اسلامي و انتخابات و حضور آنان در صحنه هاي سياسي را تبيين كند و آن را به عنوان يك عمل صالح كه خشم دشمنان را برمي انگيزد و جبهه كفر و نفاق را تضعيف مي كند، از ديدگاه قرآن بررسي كند.
به گزارش سرویس سیاسی صراط يكي از ابزارهاي جنگ نرم كه در جنگ رواني مورد تحليل و تبيين قرآن قرار گرفته، خشم آفريني براي دشمنان است تا اين گونه تعادل طبيعي خود را از دست داده و واكنش عصبي از خود بروز داده و چهره فريبكارانه شان را آشكار سازند و نمادهاي دروغين حقوق بشر و آزادي و خشونت زدايي و تنش زدايي را به كناري نهند و چهره زشت و كريه گرگين خود را هويدا سازند.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با استفاده از آموزه هاي قرآني نقش مردم و مشاركت آنان را در تظاهرات انقلاب اسلامي و انتخابات و حضور آنان در صحنه هاي سياسي را تبيين كند و آن را به عنوان يك عمل صالح كه خشم دشمنان را برمي انگيزد و جبهه كفر و نفاق را تضعيف مي كند، از ديدگاه قرآن بررسي كند.
مومنان، استاد جنگ نرم و مقابله با آن
اهل ايمان همان اندازه كه اهل محبت و مودت ميان خودشان هستند و به يكديگر رحمت دارند و موجبات آسايش و آرامش يكديگر را فراهم مي آورند، به همان اندازه در جنگ رواني و جنگ نرم خبره و كارشناس هستند و با انجام كارها و عمليات ايذايي، دشمن را از نظر روحي و رواني دچار آشوب و اضطراب و رنج مي كنند. اگر مومنان با هم به گونه اي هستند كه حزن و خشم و اندوه همديگر را تسكين مي دهند، در مقابل، با شدت عمل خويش موجبات خشم و غيظ و اندوه و غم و حسرت دشمن را فراهم مي آورند و اين گونه نيروي روحي و رواني او را به تحليل مي برند و از كارآمدي مي اندازند.
جنگ نرم داراي ابعاد و اشكال گوناگوني است؛ به اين معنا كه هدف از جنگ نرم، تسلط بر اذهان و قلوب يعني عقل و احساسات ديگران است. در جنگ نرم، هدف اصلي، تسلطي است كه شخص را به بندگي مي كشاند. اما همواره در جنگ نرم، نبايد تسلط براي بندگي مدنظر باشد؛ زيرا در اين ميان دشمناني هستند كه خود تحت ولايت و بندگي شيطان و ابليس هستند، بنابراين لازم است كه اين بندگان و بردگان اهل شقاوت را تخريب و از درون با فروپاشي مواجه ساخت. اين جاست كه جنگ رواني به عنوان يكي از روش هاي كارآمد در جنگ نرم مورد استفاده قرار مي گيرد. در جنگ رواني هدف آن است كه دشمن از نظر روحي و رواني فروپاشد و توانايي هر گونه كنش و واكنشي از او سلب شود.
مومنان همانطور كه استاد در جنگ هاي فيزيكي هستند و در جنگ سخت به راحتي بيست نفر ايشان بر دويست و صد نفر بر دو هزار نفر مسلط و چيره مي شود، (انفال، آيه 65) همچنين در جنگ نرم، استاد جنگ هاي رواني و تخريب دشمن هستند؛ زيرا از پايگاه الهي برخوردار بوده و به سبب باور به پيروزي در صورت شكست و پيروزي ظاهري، يعني موفقيت در هر دو حالت و كسب احدي الحسنين هيچ عاملي نمي تواند آنان را از موفقيت و حركت باز دارد. (توبه، آيه 52)
همين روحيه بالاي مومنان است كه در هيچ جايي به ترديد نمي افتند و جز به انجام وظيفه و تكليف توجهي ندارند؛ زيرا خود را مامور به وظيفه و تكليف مي دانند نه مامور به نتيجه؛ پس چه بكشند و چه كشته شوند، باز پيروزند. بر همين اساس پيامبر(ص) تنها مامور به ابلاغ پيام الهي و راهنمايي به هدايت و ايمان بوده است و مامور نبوده تا هر كسي را بخواهد مومن سازد. (رعد، آيه 40؛ شوري، آيه 48؛ نور، آيه 54 و آيات ديگر)
همين نگرش به مسائل و امور جهان موجب شده كه مومنان از روحيه بسيار بالايي برخوردار باشند و نسبت به شكست ها محزون نشوند و نسبت به آينده هراسناك نباشند؛ (يونس، آيه 62) چرا كه همواره خود را تحت ولايت الهي مي دانند كه هرچه رخ مي دهد خواست و مشيت الهي است. پس مي گويند هرچه پيش آمد خوش آمد و برهمين مدار هرگز تحت تاثير وسوسه هاي ابليس و شيطاني قرار نمي گيرند و روحيه خويش را از دست نمي دهند. جنگ رواني و نرم در كساني كه تحت ولايت الهي بوده ومصداق اولياي الهي مي باشند، هيچ تاثير نمي گذارد؛ زيرا در هر فتنه و شبهه اي آن را به اصول محكمي چون خواست و مشيت الهي نسبت مي دهند و براين باورند كه مالكيت، ربوبيت، حكمت، قدرت و علم الهي است كه جهان را به سوي هدف آفرينش مي راند و همه چيز را تقدير و تدبير مي كند. آنان به سبب همين ولايت پذيري و تقوايي كه دارند اهل بصيرت، بينادلي، تشخيص حق از باطل و شناخت حقايق هستند. (انفال، آيه 29) پس درهر فتنه و تشابهي حق را مي شناسند و بدان گرايش مي يابند و اگر درهر جايي به خاطر شبهه اي به شك و ترديدي افتادند از اهل ذكر مي پرسند و به راسخون مراجعه مي كنند (آل عمران، آيه 7) و از اولوالامر و پيامبر و خدا سؤال مي كنند (نساء آيه 59) و به كلام و يا الهامي حقيقت را مي يابند.
اولياي الهي و مومنان واقعي با بهره گيري از اين روحيه است كه به مقابله با جنگ نرم و رواني دشمنان مي روند. آنان به سادگي شيوه هاي جنگ نرم دشمنان را مي شناسند؛ زيرا خداوند هم از طريق عقل و منابع شناختي ظاهري و هم از طريق وحي و الهامات شهودي و قلبي، آنان را نسبت به شيوه هاي دشمنان آگاه مي سازد. از اين رو وسوسه هاي شيطاني در جنگ نرم در ايشان كمترين اثر را دارد و اگر در يك واكنش آغازين در ترديدي گرفتار آيند به سرعت راه مي جويند و خود را از فتنه جنگ نرم دشمن بيرون مي برند.
همچنين مومنان ازاين توانايي برخوردارند كه به جنگ رواني دشمن بروند و به سادگي او را به بازي بگيرند.
گام هاي تظاهركنندگان، عمل صالح مومنان
مومنان براي اينكه روحيه دشمنان را تخريب كنند و اجازه كنش و واكنش هاي مخرب به آنان را ندهند، با شناختي كه از دشمنان جني و انسي دارند، مي كوشند تا آنان را در حالت فروپاشي روحي و رواني قرار دهند. در آموزه هاي قرآني، مسايل و مطالب بسياري درباره دشمن شناسي و خصوصيات، نقاط قوت و ضعف و مانند آن آمده است. از آن جايي كه دشمن اصلي انسان، ابليس است كه از طريق هواهاي نفس بر انسان مسلط شده و او را از عبوديت و بندگي خدا به بندگي نفس و ابليس و شياطين مي كشاند، مسايل و مباحث چندي درباره شياطين و روش هاي آنان بيان شده است.
اگر ابليس و شياطين از موقعيت برتر ديده نشدن، برخوردارند (اعراف، آيه 27) و مي توانند از طريق وسوسه به مقاصد شوم و بد خويش برسند.(ناس) اما انسان از توانايي و ظرفيت بسيار بالايي برخوردار است و مي تواند بر اين وسوسه ها چيره شود و از طريق ابزارهائي چون عقل و فطرت و الهامات تقوايي به مقابله با آن برخيزد.
شناخت نقاط قوت و ضعف خود و دشمن در دستور كار مؤمنان قرار گرفته و خداوند به اين مسائل بسيار توجه مي دهد. يكي از نقاط ضعف دشمنان جني و انسي متاثر از جن، تاثر شديد از عواطف و احساسات است؛ زيرا دشمنان و شياطين جني و انسي، قلب خويش را ممهور و مختوم ساخته اند. از اين رو قدرت تعقل خويش را از دست مي دهند و رفتارهاي ايشان به جاي عقلانيت، متاثر از عواطف و احساسات است. اين گونه است كه با تحريك هيجانات و عواطفشان، مي توان آنان را از تعادل روحي و شخصيتي خارج كرد و ضربات كاري بر نهاد آنان وارد ساخت.
حضور و مشاركت مؤمنان در صحنه هاي اجتماعي و سياسي و نظامي، عامل مهمي در ايجاد هيجانات غيرقابل كنترل از سوي دشمن است. از اين رو خداوند از مومنان مي خواهد تا با حضور و مشاركت در همه مسايل اجتماعي و مشاركت فعال، خشم و غيظ دشمن را برانگيزند و آنان را از تعادل روحي و رواني خارج سازند تا نتوانند تصميمات و برنامه هايي را عليه مؤمنان و جامعه ايماني به اجرا درآورند.
از نظر آموزه هاي قرآني، هر گامي كه مومنان در حوزه عمل اجتماعي و مشاركت جمعي برمي دارند، عمل صالح است كه آثار دنيوي و اخروي بر آن بار مي شود. اين گام ها به سبب آنكه حضور قوي مومنان را در صحنه مقابله با دشمنان به نمايش مي گذارد، در جنگ نرم از مصاديق جنگ رواني به شمار مي آيد و مورد تاكيد قرار مي گيرد. خداوند در اين باره مي فرمايد: ما كان لاهل المدينه و من حولهم من الاعراب ان يتخلفوا عن رسول الله ولايرغبوا بانفسهم عن نفسه ذلك بانهم لايصيبهم ظما ولانصب و لامخمصه في سبيل الله و لايطؤون موطئا يغيظ الكفار و لاينالون من عدو نيلا الا كتب لهم به عمل صالح ان الله لايضيع اجرالمحسنين؛ مردم مدينه و باديه نشينان پيرامونشان را نرسد كه از فرمان پيامبر خدا سرباز زنند و جان خود را عزيزتر از جان او بدانند، چرا كه هيچ تشنگي و رنج وگرسنگي اي در راه خدا به آنان نمي رسد و در هيچ مكاني كه كافران را به خشم مي آورد قدم نمي گذارند و از دشمني غنيمتي به دست نمي آورند مگر اينكه به سبب آن، عمل صالحي براي آنان در كارنامه شان نوشته مي شود، زيرا خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمي كند. (توبه، آيه 120)
بنابراين، هر گامي كه مؤمنان در راه مشاركت و حضور در صحنه هاي سياسي و اجتماعي و نظامي برمي دارند، عمل صالح شمرده و بر آن ثواب دنيوي و اخروي بار مي شود، به ويژه آنكه اين گام ها، گام هاي خشم آفرين و موجب غيظ دشمنان مي شود و آنان را از حالت اعتدال و تعادل روحي و رواني بيرون مي برد.
خداوند در اين آيه به صراحت و روشني از گام هاي مؤمنان و حضور و مشاركت آنان در صحنه هاي اجتماعي جامعه ايماني سخن به ميان آورده و آن گام ها را نه تنها مصداقي از مصاديق احسان و عمل صالح مي شمارد، بلكه عامل مهم در ايجاد خشم و غيظ در ميان دشمنان مي داند و بر اين نكته تأكيد مي كند كه چنين حركتي مي تواند روحيه دشمن را تضعيف و آنان را نسبت به مؤمنان نوميد سازد.
خشم آفريني مثبت و منفي
انسان هاي مؤمن نسبت به مؤمنان اهل رأفت و مهر و صفا و رحمت و مودت هستند. از اين رو هرگز بر آنان خشم نمي گيرند و خشم خود را فرو مي خورند و از خطا و اشتباهشان مي گذرند و اهل عفو و گذشت نسبت به آنان هستند. (آل عمران، آيه 134) اما همين مؤمنان، نه تنها نسبت به دشمن مهربان نيستند و با آنان هيچ ولايت و دوستي و محبتي با خود نمي بينند، بلكه نسبت به دشمنان غيظ و خشم داشته و به اشكال گوناگون مي كوشند تا اين خشم خود را بر سر آنان فرود آورند و ايشان را بكوبند و با اين كار دل هاي خويش را خنك سازند. از اين رو نسبت به دشمنان شدت عمل دارند و هيچ رحم و رأفتي نسبت به آنان اعمال نمي كنند. (اشداء علي الكفار رحماء بينهم). (فتح، آيه92)
اصولا حضور مؤمنان در جنگ مقدس و جهاد عليه كافران، براي عذاب و شكنجه آنان، به خواري و ذلت كشاندن ايشان، خنك ساختن دل هاي خودشان، از ميان بردن خشم، غيظ مؤمنان و فراهم آوردن زمينه بازگشت آنان به خداست. از اين رو خداوند درباره فلسفه جنگ و جهاد مي فرمايد: قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مؤمنين و يذهب غيظ قلوبهم و يتوب الله علي من يشاء و الله عليم حكيم؛ با آنان بجنگيد، تا خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوايشان كند و شما را بر ايشان پيروزي بخشد و دلهاي گروه مؤمنان را خنك گرداند و خشم دلهايشان را ببرد و خدا توبه هركه را بخواهد مي پذيرد، و خدا داناي حكيم است. (توبه، آيات 41 و 51)
بنابراين،خشمي كه در دل مؤمنان نسبت به كافران حربي است، خشم مثبت و مقدس است؛ زيرا عامل مهمي در تحريك ايشان براي مشاركت درجبهه جهاد و سركوب و كشتن آنان مي باشد. چنين خشمي چون با عقل و وحي مديريت مي شود، هرگز متأثر از هيجانات افراطي نيست تا تعادل شخصيت و رفتاري مؤمنان را به هم بريزد؛ بلكه انگيزه مؤمنان را براي مشاركت، قوي تر مي سازد.
اصولا انسان مؤمن، انساني باشخصيت متعادل است كه توانسته ميان عقل و قلب به درستي جمع كند؛ زيرا اصولا از نظر اسلام، ايمان، تركيبي از شناخت عقلاني و تأثر قلبي است كه در رفتار مؤمنان به شكل عمل به معروف و ترك منكر بروز و ظهور مي كند. پس خشم مؤمنان همواره متعادل و تحت تصرف عقل و وحي است. چنين خشمي، خشم مقدس است؛ زيرا عامل حركت و انگيزه فعاليت در انسان مي شود.
اما خشم منفي، خشمي است بيرون از دايره عقلانيت و وحيانيت كه موجب خروج شخص از اعتدال مي شود و به افراط گرايش مي يابد.
خشم كافران از مشاركت فعال مردم در تظاهرات
خداوند در آياتي، خشم كافران را خشمي نامقدس و منفي معرفي مي كند. چنين خشمي چنان تعادل ايشان را فرو مي ريزد كه مي خواهند از شدت آن بميرند. ريشه چنين خشمي در كافران، جنگ رواني و نرمي است كه مؤمنان با حضور و مشاركت خود در صحنه اجتماعي در حمايت از رهبري و جامعه اسلامي ايجاد مي كنند. وقتي دشمنان و كافران حضور و مشاركت و محبت مؤمنان نسبت به يكديگر را مي بينند مي خواهند از خشم بميرند.
خداوند به مؤمنان هشدار مي دهد كه گول ادعاهاي دروغين دشمنان را نخورند؛ زيرا اگر از دوستي سخن به ميان مي آورند و يا از قانون و كتاب حرفي مي زنند و از حقوق بشر و آزادي و عقلانيت و مانند آن سخن مي گويند، تنها لقلقه زبان ايشان است. اينان در ظاهر با شما همراه مي شوند ولي در باطن از شدت خشم مي خواهند بميرند؛ چون حوصله ديدن و بودن شما را ندارند و نمي خواهند سر به تن شما باشد، از اين رو هشدار مي دهد مواظب فريبكاري هاي دشمنان باشند: ها أنتم اولاء تحبونهم و لا يحبونكم و تؤمنون بالكتاب كله و اذا لقوكم قالوا آمنا و اذا خلوا عضوا عليكم الأنامل من الغيظ قل موتوا بغيظكم ان الله عليم بذات الصدور؛ هان، شما كساني هستيد كه آنان را دوست داريد و حال آنكه آنان شما را دوست ندارند و شما به همه كتاب هاي خدا ايمان داريد و چون با شما برخورد كنند مي گويند: «ايمان آورديم.» و چون با هم خلوت كنند، از شدت خشم بر شما، سرانگشتان خود را مي گزند. بگو: «به خاطر خشم خود بميريد» كه خداوند به راز درون سينه ها داناست.(آل عمران، آيه119)
خداوند در جايي ديگر از حمايت مؤمنان نسبت به رهبري سخن به ميان مي آورد كه اين حمايت در حقيقت از خاستگاه عنايت و توجه خداوندي مي باشد؛ زيرا خداوند دل هاي مؤمنان را به پيامبرش جلب و جذب كرده و آنان را گرد پيامبر جمع نموده است. حضور مؤمنان و مشاركت فعال ايشان در كنار پيامبر، نصرت خداوندي به پيامبر و رهبري امت است. دشمنان وقتي اين مشاركت و نصرت الهي را مي بينند، به خشم مي آيند و مي خواهند خود را حلق آويز كنند، چون نمي توانند نصرت رهبري از سوي مردم و خداوند را به چشم ببينند و خواهان مرگ خود هستند. اين رفتار خشم آلود و ديوانه كننده به سبب آن است كه مؤمنان با مشاركت و حضور خويش، دشمن را خوار و ذليل كرده و اميدهايشان را نوميد ساخته اند. دشمن اميد داشت كه رهبري امت از سوي امت و خداوند حمايت و ياري نشود درحالي كه حمايت مؤمنان با حضور و مشاركت در صحنه هايي چون بيعت، انتخابات، تظاهرات و همگامي و همراهي با پيامبر در جنگ و ديگر ميادين اقتصادي و سازندگي، اين اميد ايشان را به يأس تبديل كرده است. خداوند در اين باره مي فرمايد: من كان يظن أن لن ينصره الله في الدنيا والآخره فليمدد بسبب الي السماء ثم ليقطع فلينظر هل يذهبن كيده ما يغيظ؛ هر كه مي پندارد كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت هرگز ياري نخواهد كرد بگو تا طنابي به سوي سقف كشد و خود را حلق آويز كند سپس آن را ببرد. آن گاه بنگرد كه آيا نيرنگش چيزي را كه مايه خشم او شده از ميان خواهد برد؟ (حج، آيه51)
حضور و مشاركت فعال مؤمنان در كنار پيامبر(ص) و قدرت يابي درخت ايمان و حكومت اسلامي و ريشه دواندن بيداري اسلامي و دعوت عدالت خواهانه جهاني و مبارزه با استكبار جهاني، موجب مي شود تا دشمن به خشم و غيظ آيد و نتواند خود را كنترل كند و ديوانه وار خود را به چيزي مي زند. گاه از تحريم هاي فلج كننده سخن مي گويد و گاه از نوميدي مردم و عدم مشاركت آنان در سرنوشت خويش مطالبي را بر زبان مي آورد و گاه ديگر خودزني مي كند و از خشم، ياران خويش را سرزنش مي كند و بر آنان يورش مي آورد و مانند سگ هار مي شود. پس چه به سوي او بروي و يا نروي از خشم زبان بيرون مي اندازد و كاري نمي تواند بكند. (اعراف، آيه671)
خشمي كه در كافران از همراهي و مشاركت مردم با رهبري پديد مي آيد، مانند آن است كه مي خواهد شخص از درون منفجر شود؛ چنان كه دوزخ نزديك است از خشم نسبت به كافران منفجر شود (ملك، آيه8) اين خشم به سبب آن است كه مي بينند با همه فشارها و تحريم ها و جنگ هايي كه ايجاد كرده اند نه تنها درخت اسلام و حكومت اسلامي خشك نشده و يا از جا كنده نشده است، بلكه هر روز بيش از ديروز تنومند مي شود و انقلاب اسلامي در همه جهان ريشه مي دواند. رشد و بالندگي درخت انقلاب اسلامي در جهان خشم دشمنان را دوچندان مي كند و حضور و مشاركت مردم اين خشم را چنان افزايش مي دهد كه كافران مي خواهند از خشم منفجر شده و بتركند.
خداوند در اين باره نيز مي فرمايد: محمد پيامبر خدا و كساني كه با او هستند بر كافران سختگيرند و با يكديگر مهربان. آنان را بيني كه ركوع مي كنند، به سجده مي آيند و جوياي فضل و خشنودي خدا هستند. نشانشان اثر سجده اي است كه بر چهره آنهاست. اين است وصفشان در تورات و در انجيل كه چون كشته اي هستند كه جوانه بزند و آن جوانه محكم شود و بر پاهاي خود بايستد و كشاورزان را به شگفتي وادارد، تا آنجا كه كافران را به خشم آورد. خدا از ميان آنها كساني را كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته كرده اند به آمرزش و پاداشي بزرگ وعده داده است.(فتح، آيه92)
بنابراين، دشمنان اسلام وقتي مشاركت فعال مردم را مي بينند و حضور آنان را در صحنه هاي انتخابات و تظاهرات مشاهده مي كنند و درمي يابند كه تحريم هاي آنان نه تنها فلج كننده نبوده بلكه موجبات رشد علمي و فرهنگي و اقتصادي و خودكفايي شده است مي خواهند از خشم بميرند. پس بايد همانند شهيد بهشتي گفت: به آمريكا بگوييد از ما خشمگين باش و از اين خشم و عصبانيت بمير.
محمدباقر پورمنصوري
و [بعضى] از آنان بىسوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمىدانند و فقط گمان مىبرند (78)
استفاده از کلماتی مانند خنگ و کودن، دادن های نسبت های ناموسی ، بزغاله نامیدن دگر اندیش ها و صدها کلمه مانند اینها چیز دیگه ای میگه
شما هم به بستن تنگه تهدید کردید.
شما هم بعضی از همسایگان و کشورهای دور و نزدیک و بعضی از گروهها نظیر طالبان وهابی ها و غیرهم را محور شرارت خطاب می کنید
اینها کلی نگری نیست.
درثانی چیزی که بد است برای همه بد است چه برای آنها چه برای شما
اون چیزی هم که باعث شد تحریم ها و تهدیدهای غرب علیه ایران شروع بشه، انقلاب مردمی و ظهور حکومتی در ایران بود که به هیچ وجه با منافع ابرقدرت های دنیا مطابقت نداشت و به منزله یک مزاحم بود. و یک جزیره آرام و مستعمره بزرگ رو از سلطه اونها خارج کرد و باید به هر ترتیب از سر را برداشته میشد: تحریم، جنگ، تهدید، ترور و غیره.
آنها از ما عصبانی هستند، و شما نیز .
خوب خوبه خودتون هم اعتراف می کنید حرکتتون احساسی بوده. یعنی آقایان از شدت ناراحتی یک چیزی فرمودند بعد هم وزیر دفاع نظام اسلامی دید وضع بد شد گفت ما کی گفتیم تنگه هرمز رو می بندیم! گفتید ناو آمریکایی برنگرده برگشت تازه چند تا دیگه هم باهاش آمد.
برادر من اگر به این استدلال شما باشه که اونها تهدید کردند و بعد بگی اینها ناشی از خشم و اینهاست که خود شما در صدر آنها هستید چون بقول خودتون شما اول منافع اونها و شریک مهم آنها تو منطقه رو تهدید کردید. من کاری به درست یا غلط بودن تهدیدات شما ندارم ولی بهرحال این چیزی که گفتی دلیلی برای استدلالت نمیشه چون شامل حال خودتون میشه
سعی کن بجای برچسب زدن به مخاطبت جواب منطقی بدی
"یک جزیره آرام و مستعمره بزرگ رو از سلطه اونها خارج کرد" بله و البته اون جزیره ها الان تحت سلطه روسیه و چین هستش! از این دست به او دست شده.
ظاهرآ شما نمیدونی شعار محوری جمهوری اسلامی، نه شرقی و نه غربی هست و هر وقت کم میاری، میگی ایران وابسه به روسیه و چین هست!! این درسته که روسیه و چین مستقل از امریکا تصمیم می گیرند، ولی اینکه ایران به این دوتا وابسته باشه، برای یک کودک چندساله هم قابل قبول نیست.
راستی چطوره که تهدیدات ایران بده، ولی تهدیدات اربابان شما (که ثابت کردی دلارهاشون رو به هدر نمیدی و به سوگندت وفاداری)، خوب و اثرگذاره؟ مگه تهدیدهای امریکا روی سیاست های جمهوری اسلامی تاثیر گذاشته که الان شما از بازگشت ناوهای اربابان به منطقه خوشحالی می کنی و در پوست خود نمی گنجی که تهدید ایران بی اثر بوده؟!!
شما قراردادهای تجاری خودتون با روسیه و چین رو نگاه کن ببین دستکمی از قراردادهای زمان قاجار داره یا نه؟
بازهم که شکر خدا افترا و توهین همیشگی!اربابان! هر کسی مخالف میل شما صحبت کنه ارباب داره. از قدیم گفتن کافر همه را به کیش خویش بیند! مثل اینکه در ذهن شما بدون آقا بالاسر بودنو ارباب بودن تعریف نشده
کسی ادعا نکرده بود با آمدن ناوها به خلیج فارس سیاستش عوض میشه شما ادعا کرده بودید که ناوها برگردند ما خدمتشون میرسیم. به سلام و صلوات از تنگه هرمز گذشتند شما کاری نکردید.
شما قراردادهای تجاری خودتون با روسیه و چین رو نگاه کن ببین دستکمی از قراردادهای زمان قاجار داره یا نه؟
بازهم که شکر خدا افترا و توهین همیشگی!اربابان! هر کسی مخالف میل شما صحبت کنه ارباب داره. از قدیم گفتن کافر همه را به کیش خویش بیند! مثل اینکه در ذهن شما بدون آقا بالاسر بودنو ارباب بودن تعریف نشده
کسی ادعا نکرده بود با آمدن ناوها به خلیج فارس سیاستش عوض میشه شما ادعا کرده بودید که ناوها برگردند ما خدمتشون میرسیم. به سلام و صلوات از تنگه هرمز گذشتند شما کاری نکردید.
امیدوارم منتشر بشه
کاش به گوش دشمن نشناسان هم برسد
آقایی که میگی ناواشون برگشتن
اولا اون ناوی که رفت دیگه بر نگشت و 2 تا ناو از 2 تا کشور دیگه اومدن
خب بذار بیان از روی اونام یه چند تا اطلاعات ور داریم
واسمون خوبه
بله با سلام و صلوات اومدن
ولی تو دلشون چه قوقایی بوده تو که نمیدونی عزیز
پاتو بذار رو یه ناوی که قراره بره یه جایی که مردمش یه روزی با دست خالی دشمن و زمین گیر کرده بودن، بعد معنی دلهره و ترس رو میفهمی