جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۲:۴۴
سیاست زدگی ورزش

اگر ورزش رای آور بود، من رئیس جمهور بودم

مسئول ورزش و فرهنگ عمومی کشور شخص رییس جمهور است
کد خبر : ۵۲۹۰۴
"صراط" -  محسن مهرعلیزاده رئیس اسبق سازمان تربیت بدنی، تغییراتی اساسی در ورزش ایران ایجاد کرد.
به گزارش سرویس ورزشی صراط او در دوره مدیریت خود تمام تلاش های مدیران قبلی سازمان تربیت بدنی را برای مستقل کردن فدراسیون ها نادیده گرفت و به رئیس سازمان تربیت بدنی این اختیار را داد که بتواند روسای فدراسیون ها را برکنار کند. او البته برای این کارش دلایل خاص خود را دارد. اما دلایل او هنوز هم نتوانسته هاشمی طبا و فائقی، دو مدیر بلندپایه اسبق ورزش ایران را قانع کند. محسن مهرعلیزاده در گفت و گویی مفصل با خبرآنلاین، از سال های حضورش در ورزش صحبت می کند و برای تمام کارهایی که انجام داده دلیل می آورد. 
*از پروسه سیاسی ها شروع کنیم. کار به جایی رسیده که به جای وزرا ، رئیس دفترها و سر تیم های حفاظت مسئولیت می گیرند!
نه بابا هنوز هم این طور نیست . الان پست وزارت یا رئیس سازمان تربیت بدنی را که نگاه کنید ، نزدیکان به رئیس جمهور هستند یا افرادی در رده وزارت. خبری از رئیس دفتر جایی نیست!
 
*منظورمان در بدنه ورزش و فدراسیون هاست.
راستش من خیلی در جریان این عزل و نصب ها نیستم.
 
*پس برسیم به یک بحث کلی تر. اینکه از قدیم ، هر کسی جایی در سیاست پیدا نمی کرد ، به ورزش فرستاده می شد تا در دید باشد!
من این حرف شما را قبول ندارم که چون برای آدم های سیاسی در سیاست جایی وجود ندارد آنها را به ورزش می آورند.مثلا آقای هاشمی طباء خودشان مهندس بودند و تجربه بالایی هم داشتند.مسئله ورزش هم مدیریت عام و هم مدیریت خاص دارد.یک وزیر ورزش باید آدمی باشد که توان مدیریتی داشته باشد.اما آن آدم اگر ورزشی یا فرهنگی باشد ایده آل است اما اگر نداشته باشد هم می تواند موفق باشد.
 
*مثلا شما و آقای صفایی فراهانی با چه منطقی راهی ورزش شدید؟
برخی از اطلاعات نباید رسانه ای شود اما باید به شما بگویم که آن زمان 4 تا پیشنهاد از وزارت خانه های مختلف داشتم که خودم نپذیرفتم. پس از آن من به ورزش ورود کردم.من علاقه ای به وزیر شدن نداشتم.به هر حال اینکه ورزش سیاسی شده است و سطح آن پایین آمده است بستگی به سلیقه مدیریتی عمومی هر دولت دارد.
 
*قبول دارید که ورزش تبدیل به یک معبر امنی شده برای یک سری آدم که خواسته های خود را در آن پیدا می کنند.
اول باید دید نگاه دولت ها به ورزش از چه زاویه ای است.مثلا نخستین کلمه ای که آقای خاتمی به من گفتند این بود: «بیا به ورزش» و من جواب ایشان را دادم که مگر ورزش چه چیزی دارد؟ ایشان عنوان کردند که ورزش نیاز به یک نظام جامع و طراحی عمیق دارد. من فکر می کنم ورزش ما دچار نقص و افت و خیزهای بیش از اندازه هست و برنامه بلند مدتی برای رسیدن به موفقیت ندارد. آقای خاتمی گفتند که من دوست دارم ورزش ما در آینده به یک ثبات و رشد برسد و تو بیا و ورزش را مدیریت کن. البته این نظر لطف ایشان بود که به من اعتماد کردند و تشخیص دادند که من می توانم این کار را انجام بدهم. آن احساس و آن تفکر است که آدم را انتخاب می کند.برنامه ما بلند مدت بود و من هم طبق همین برنامه ها به ورزش آمدم.
 
*این روز ها ورزش به خصوص فوتبال و آن هم دو تیم استقلال و پرسپولیس تبدیل به ابزار شده اند.در برهه های مختلف زمانی سیاسیون به این دو تیم ورود کرده اند تا اهداف خود را دنبال کنند.هر بار بحث واگذاری این دو تیم را به مردم عنوان می کنند اما در نهایت هم اتفاقی نمی افتد.مثلا در انتخابات شورای شهر پرسپولیس به دست گروهی افتاد و ...این را شما سیاست زدگی در ورزش نمی دانید؟
من فکر می کنم که اگر در هر کاری آن محورهای اصلی مد نظر نباشد،هر چقدر هم که ما فکر کنیم مردم راضی هستند،اشتباه فکر کرده ایم.مردم به اصالت کارها به شکل درونی و ارتباط صمیمی از درون نگاه می کنند.آنها خوب همه چیز را لمس می کنند.مثلا نظام جامع ورزش چیزی نبود که در میان عامه مردم مفهومی داشته باشد.مثلا فوتبال باخته است و دارند نظام جامع طراحی می کنند.برای مردم این مهم است که برد بدست بیاید و تیم فوتبال شان برنده باشد. آنها از مسئولان ورزش این خواسته را دارند و اگر محقق نشود ، شروع می کنند به انتقاد.
 
*خود شما فشار زیادی را تحمل کردید . مثلا در دوره ای که تیم ملی داشت از مقدماتی جام جهانی 2006 حذف می شد. برای همین فشار بود که به دادکان گفتید برانکو را برگرداند؟
دقیقا.البته خدا را شکر این تعامل آن زمان ما با دکتر دادکان جواب داد و تیم ملی توانست با اقتدار به جام جهانی برسد. البته اگرمن آدمی بودم که برایم فقط شکل ظاهری مهم بود می آمدم و کارهای نمایشی می کردم.اما مردم می فهمند.من خودم به طور دقیق در مسائل وارد می شدم،فشار می آوردم و حتی آن زمان شخصا با برانکو حرف می زدم.ایشان می دید که حمایت من را دارد،حمایت آقای دادکان را دارد و به همین ترتیبت تا پایین همه پشت هم بودند و احساس می کردند که حمایت می شوند.این مسئله باعث شد که یک کار خوبی صورت بگیرد و نتیجه اش را هم خودتان دیدید.ایران به جام جهانی صعود کرد و راحت ترین راه یابی خودش به این مسابقات را جشن گرفت.ما حتی بازی آخرمان با ژاپن تشریفاتی بود و با افتخار و قدرت به جام جهانی صعود کردیم.من آن کار را انجام دادم اما از کار اصلی فاصله نگرفتم.کار اصلی چه بود؟اینکه برنامه ریزی دقیقی شود تا مشخص شود که در بیست سال آینده ایران چند بار به جام جهانی صعود می کند،چند تیم المپیکی می شوند،رنگ مدال ها چه رنگی است و...مثلا در کدام رشته چقدر باید سرمایه گذاری کرد،کدام تیم باید برود زیر نظر بخش خصوصی و..نظام جامع ما این بود و هرگز از آن غافل نشدیم.من می گویم کسی که من را برای این کار مامور کرده آدمی بوده که شرایط را درک کرده و در نظر او من،آدمی بوده ام که توانایی پیاده کردن تفکرات او را داشته ام.اما خب بر عکس این اتفاقات قطعا جواب عکس خواهد داد.
 
*اما خود شما هم تصمیماتی گرفتید که لطمات زیادی به ورزش زد. اول اینکه قدرت عزل روسای فدراسیون ها را در اختیار گرفتید و دیگری اینکه باعث شدید تا کرسی ایران در IOC از بین برود.
شما به هر دو مورد از یک زاویه دیگر که نگاه کنید قطعا می گویید تصمیمی که من گرفتم درست بوده است.شما تا به حال فکر کرده اید که در طول بعد از انقلاب هیچ وقت نبوده که رییس ورزش یا رییس سازمان تربیت بدنی طمع نکند به آن جایگاه رییس کمیته ملی المپیک؟ حتی طمع نکند که چه عرض کنم.آنها صبر نمی کردند تا دوره ریاست بر کمیته المپیک تمام شود و با فشار سعی می کردند هر طور هست این کرسی را به چنگ بیاورند.بلافاصله پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری مجمع فوق العاده تشکیل می دادند و خودشان رییس می شدند.هیچ کس از سمت داشتن بدش نمی آید و ریاست کمیته المپیک اعتبار زیادی در ایران و خارج از کشور دارد. اما من آمدم و بر اساس نظام جامع ورزش عنوان کردم که جایگاه رییس سازمان تربیت بدنی با جایگاه رییس کمیته ملی المپیک دو جایگاه تفکیک شده هستند.این مسئول بخش دولتی ورزش در جایگاه دولت،سیاست گذاری،تدوین استراتژی و هدایت کلی اما رییس کمیته ملی المپیک در حقیقت رییس فدراسیون هایی است که مردمی هستند.هر وقت این دو مجموعه با هم ترکیب شوند قطعا تفکیک امر ورزش و جایگاه ورزش خصوصی امکان ناپذیر می شود.
 
*اما گزینه مناسبی برای ریاست کمیته معرفی نکردید. اینکه به قول خیلی ها ، کسی را حمایت کردید که قصد داشت رئیس آکادمی المپیک باشد نه رئیس کمیته!
چه مدرکی وجود دارد مبنی بر اینکه ما آمدیم و از آن بنده خدا حمایت کردیم؟
 
*سندش علی کفاشیان است که معاون شما بود و بعد رفت دبیر شد.
او از ما اجازه گرفت و ما هم گفتیم برای دبیر شدن در کمیته المپیک کاندید شود.آن زمان هم من گفتم که از معاونین من کسانی هستند که علاقمند به این کار هستند و علاقمند بودند به اصل تغییر در ریاست وقت کمیته المپیک.خیلی از آنها به من می گفتند که دست از این آرمان گرایی بردار و برای ریاست بر کمیته ملی المپیک کاندید شو.آنها می گفتند که صد در صد رای خواهم آورد.من گفتم که علاقه ای به این کار ندارم و اگر شما علاقمند به تغییر هستید دنبال یک کاندید دیگر باشید.اما خب چون بعضی از معاونین سازمان به شکل علنی از آن کاندیدا حمایت کردند بدیهی بود که به نام سازمان ثبت شود.این انتقاد بر من وارد بود که باید از این اتفاق جلوگیری می کردم تا چنین شائبه ای ایجاد نشود.
 
آن زمان شما می دانستید که با این اتفاق این کرسی از دست می رود؟
والله،نمی دانم واقعا.
 
نمی دانستید؟
نمی توانم دروغ بگویم تصور این بود که این کرسی برای آن چایگاه است نه برای فرد.البته آن زمان اینکه این کرسی منحصر به فرد است مطرح نبود.
 
*خود آقای هاشمی طباء هم هیچوقت نگفتند...
نه،عرض می کنم خدمتتان.
 
*اگر این اتفاق می افتاد و می دانستید که این کرسی برای آن شخص است این کار را می کردید؟فکر می کنم منافع ملی باعث می شد که تصمیم دیگری بگیرید.آن یک کرسی خیلی ارزشمند بود که خیلی ندانسته از دستش دادیم.بسیاری از کشورها برای به دست آوردن این جایگاه میلیارد ها تومان خرج می کنند.
هنوز هم یک بحث وجود دارد.اگر آن کرسی،کرسی ناشی از رییس کمیته ملی المپیک بودن بود،بایستی رییس می توانست می رفت و آن را می گرفت.اگر نه فردی بود باید ارزش اینکه آن فرد رییس کمیته المیپ باشد یا نباشد هم حفظ می شد.یک چیز بین ما بین بود.
 
*اما همه کشور هایی که این کرسی را دارند به طرف یک کرسی افتخاری می دهند.ما حتی این کرسی افتخاری را هم نداریم.مثلا پادشاه اسپانیا یا سوئد که رییس کمیته ملی المپیک کشورشان نیستند اما این کرسی افتخاری را در اختیار دارند.
اگر واقعا این کرسی برای آن فرد بود در حد افتخاری یا هر چیز دیگری باید می ماند.پس این کرسی به یک نحوی به ریاست کمیته المپیک ایران بستگی داشته است.پس اگر رییس کمیته ایران کمی فعال بود و آدم علاقه‌مندی بود که در این زمنیه ها فعالیت می کرد می توانست از این کرسی دفاع کند و بگوید که این کرسی قبلا دست ایران بوده است.مثلا رییس قبلی بماند یا...
 
*یا آن مانده و ما ریاست افتخاری به او داده ایم.
بله اما این اتفاق نیفتاد.خیلی از جاها ما چیز های زیادی از دست دادیم.البته نه در زمان ما بلکه پس از رفتن ما خیلی از چیزها از دست رفت.من فکر می نم اگر واقعا شرایط طوری بود که ما مجال داشتیم می توانستین کاری بکنیم که فرد بعد جایگزین باشد.
 
*بحث حذف آن بند را می خواهم ادامه بدهم. شما آن بند را حذف کردید. قانونی که بعدها خیلی به ورزش ضربه زد.
شما فرض کنید یک کارد آشپزی در اختیار دارید.با این کارد می توانید هم مقدمات آشپزی را فراهم کنید و یا بزنید شکم یک نفر را پاره کنید.واقعیت این است که آن روزها نیاز ورزش کشور این بود که در آن سیستم اساسنامه ورزش کشور این بند اضافه شود.من گفتم شما از یک زاویه دیگر به موضوع نگاه کنید.یک رییس فدراسیون آمده در طول 4 سال مدیریتش هیئت های استانی را با نظر خودش انتخاب کرده و رفیق و رفاقتی و ...خب این بنده خدا مادام العمر رییس فدراسیون باقی می ماند.جالب است که من در مواجه با برخی از این روسا توضیحات جالبی می شنیدم.هروقت پول لازم داشتند می آمدند پشت در می نشستند و هر وقت این طور نبود می‌رفتند و پیدایشان هم نمی شد.پدر و مادر ورزشکار،خود ورزشکار می آمدند دفتر من و گلایه می کردند.برخی روسا در ظاهر چشم می گفتند اما پشت سر حرف های دیگری می زدند.احساس آنها این بود که ما هیچ آلترناتیوی برای قرار دادن در جایگاه آنها نداریم.من خیلی ها را با چشم دیدیم که این کاره نبودند اما ریاست می کردند.آنها می دانستند که چطور در این کار بمانند.در بدنه ورزش یک سری افراد نفوذ کرده بودند که همه چیز را در جهت منافع شخصی به هم می ریختند.با آمدن این بند یک چوب در دست گذاشته شد و عنوان کردیم که ما قدرت تنبیه را داریم.
 
*فکر می کنم شما فقط امیر خادم را برکنار کردید.
ما از امیر خادم خواهش کردیم که استعفا بدهد.فکر می کنم تغییرات ما فقط مربوط به ژیمناستیک بود.این بند یک اهرم بود که فرد بداند که باید یک سری تابعیت هایی از سازمان ورزش داشته باشد.من حتی نکته حقوقی این قضیه را هم عرض می کنم.شما قانون اساسی را بخوانید.مسئول ورزش و فرهنگ عمومی کشور شخص رییس جمهور است.رییس جمهور برای این کار یک معاون انتخاب می کند و می گوید مثلا آقای مهرعلیزاده شما به عنوان معاون من در قالب رییس سازمان ورزش به مردم خدمات ارائه بدهید تا ورزش در این مملکت رشد بکند.
 
*یعنی اگر ورزش ناکام باشد شخص اولی که مورد انتقاد قرار می گیرد رییس جمهور است؟
دقیقا در قانون اساسی همین طور است.حالا شما فکر کنید فردی بیاید و بگوید حق بچه من را در مسابقه ای خورده اند.یا در فلان فدراسیون به بچه من ظلم کرده اند.یا اصلا یک طور دیگری،اینکه فدراسیون ایکس رشد لازم را نداشته است.من به عنوان فردی که ورزش دوست هستم می گویم که داریم سقوط می کنیم.من باید در مقابل این اظهارات می گفتم بله چشم،اما باز آنها می پرسیدند که مگر فدراسیون ها مستقل نیستند؟ببخشید مگر اینجا جمهوری اسلامی نیست؟مگر شما معاون رییس جمهور نیستید؟یعنی چه که دولت بیاید و اختیار خودش را به یک فدراسیون بدهد؟بعد هم بگوید آن بخش خصوصی است و من زورم به آن نمی رسد؟عدم رشد ورزش را من باید پاسخ می دادم.وقتی اتفاقی نمی افتاد مجبور به تغییر قانون بودیم برای اینکه ورزش پیشرفت کند.ما از لحاظ حقوقی هم مکلف بودیم که برویم کاری بکنیم تا فدراسیون ها احساس تکلیف کنند.
 
*اما آن چاقوی میوه خوری یا کارد آشپزخانه بعدا به کارد سلاخی تبدیل شد.خودتان احساس نکردید که ای کاش آن روز این قانون را تغییر نداده بودید؟چون این اتفاق بعدا هم برای خودتان دردسر ساز شد.شما یک فدراسیون نهاد بین المللی تشکیل دادید که یک افتخاری برای کشور باشد اما اولین اتفاقی که افتاد این بود که ایران از حضور در فدراسیونی که نصفی از سران نظام مثل رییس مجلس در آن بودند انصراف داد و شما شدید اپوزیسیون نظام.
البته می دانید که آن قانون ربطی به این فدراسیون ندارد.من فکر می کنم که کار صحیح را در هر مقطع باید انجام داد.ممکن است کار صحیح در مقطعی مورد استفاده نابجا قرار بگیرد اما وقتی یک کاری صحیح است باید انجام شود.شاید امروز مثلا از 100 نفر یک نفر از این کار صحیح برداشت درست بکند ولی چون نفس این کار صحیح اصیل است در آینده اثرات خود را می گذارد.مثلا ملی شدن صنعت نفت.مصدق کی این حرف را زد؟سال 1327.الان در سال نود هستیم یعنی 60 سال از این اتفاق می گذرد و ما در این چند سال خیلی از امکانات را از دست داده ایم.الان که من و شما حرف مصدق را به یاد می آوریم می گوییم که چقدر عالی حرف زده است.حرف اصیل است و نشده و خیلی ها هم ممکن است کار اشتباهی انجام بدهند اما چون حرف اصیل است و فکرش اصیل است باید گفته شود.
 
*بحث مطرح شده را به اینجا می کشانیم که آقای یزدانی خرم در گفت و گویی از حضور جریان انحرافی در ورزش حرف زدند.وقتی که آقای عباسی روی کار آمدند یزدانی خرم گفت که هنوز پیام های انقلاب به ورزش ما نرسیده است.این بحث ورود جریان انحرافی به ورزش یک دغدغه ای شده است برای اصول گرایان در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی.ضمن اینکه ما 10 تا از انتخابات فدراسیون های مختلف را در پیش داریم.به نظر شما این تبدیل به یک اهرمی شده است برای آنها که در آستانه حذف هستند یا اینکه خطر همچنان وجود دارد.
من هیچ تحلیلی در این مورد ندارم.چون اصلا نمی دانم این جریان انحرافی به چه نحوی است.شاخه هایش و شعبه هایش چطوری است. اما در کل بگویم که از اول انقلاب این طور بوده است.مثلا اگر من از شما خوشم نیاید یک چیزی علیه شما می گویم.مثلا قد شما از من بلند تر است می گویم این قد بلند ها پدر مملکت را درآورده اند یا مثلا می گوییم که کوتوله ها به مملکت ضربه زده اند.هر کسی یک عیبی روی کس دیگر می گذارد.به عقیده من مسئله استفاده از این برچسب ها همیشه بوده است.
 
*شما اگر رییس سازمان تربیت بدنی نمی شدید و اگر به ورزشگاه نمی رفتید،یا مثلا اگر در 4 سال قبلش وزیر کار بودید برای ریاست جمهوری کاندیدا می شدید؟
نمی دانم.چون بایستی آن 4 سال را طی می کردم.چون پیش از آن حضور من در دولت در حد استانداری بود و مدیریت صنعتی.
 
*این حضور در محافل ورزشی چقدر تاثیر داشت به جایگاهی که به آن رسیدید.فکر می کنم در روز بازی با بجرین خیلی از سوی هواداران فوتبال تشویق شدید.در بازی ایران و ژاپن هم همین طور.شما دوره موفق المپیک را گذراندید و چهره محبوبی در بین ورزشی ها بودید.فکر می کنیداین چقدر تاثیر داشت بر اینکه شما روی رای ورزشی ها حساب کنید.البته بد هم رای نیاوردید.
یک سریال ظنزی پخش می شد که در آن بنده خدایی می گفت من هر چیزی را که بلد نباشم جو گیر شدن را خوب بلدم.خیلی از ماها استعداد جو گیر شدن را داریم ولی کاندیدا شدن من بیشتر روی تجربه و اتکا به تجربه های اقتصادی ام بود.من در سن 25 سالگی قائم مقام شرکت سایپا بودم.در سن 29 سالگی معاون وزیر صنایع سنگین شدم.آن موقع کل صنایع سنگین کشور،اداره کردن آن،تامین ارز و بقیه برنامه ریزی هایش زیر نظر من بود.من استانی را ادامه کردم که از نظر خاک 20 درصد کشور است،از لحاظ جمعیت 10 درصد کشور است و از لحاظ مشکلات من واقعا می گفتم آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری،واقعا استان خراسان همه مشکلات را داشت.مثلا مشکلات امنیتی در حد بالا.مشکلات تامین جمعیت،کارهای عمرانی و ...من آنجا را اداره کرده بودم و فکر می کنم مردم قضاوت خوبی هم می کنند.در کیش هم همین طور.من تجربیات زیادی داشتم.
 
بله اما برای کسب رای باید مردم شما را بشناسند.بعد از شما این آدم هایی که الان می آیند در ورزش آیا می توانند موفق به گرفتن رای شوند یا نه؟
اگر من رای گرفتم آنها هم رای می گیرند.
یعنی شما معتقدید که آمدن در ورزش حتی ممکن است اعتبار آدم را از بین ببرد.
دقیقا.واقعا دو سویه است.در ورزش فاصله زنده باد تا حیا کن و رها کن خیلی کم است و مثل یک مو باریک.حساسیت کار خیلی زیاد است.من خودم به جوان ها،ورزشکاران و علاقمندان به ورزش برای دادن رای دل بسته بودم.اتفاق رای خوبی هم دادند و دستشان درد نکند.ولی گفتم انگیزه حضورم این نبود که چون رای داشتم برای انتخابات کاندید شوم.انگیزه حضورم این بود که چون می دانستم این کار را بلد هستم به انتخابات ورود کردم.من کار اقتصادی را از کف کارخانه انجام داده ام تا بالاترین سطح آن.در مورد کارهای عمرانی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی کیش را مثال می زنم.همه به خوبی می دانند که کیش چه بود و چه شد.کار سیاسی ،مدارای سیاسی و ... را در حد استان خراسان در کارنامه دارم که در حد چند کشور اروپایی است.اتکا داشتم به اینکه این کار را بلدم و بعد می گفتم رای می آورم.بعضی ها می افتند دنبال رای.من حرکت بعدی ام جمع آوری رای بود.
 
*بحث بعدی من در مورد المپیک است.شما موفق ترین دوره المپیکی ایران را پشت سر گذاشتید.ما هیچ وقت به سه طلا نرسیدیم.چطور می بینید این وضعیت را؟ الان روی کاغذ شرایط خوب است.4 مدال برای کشتی،دو تا وزنه برداری و دو تا هم تکواندو.عدد و رقمی همه چیز خوب است و آرام.اما وقت عمل کردن که فرا می رسد همه پیش بینی ها اشتباه از آب در می آید.در زمان شما هم همین طور بود.درست است که سه طلا گرفتیم اما پیش بینی ها فراتر از سه طلا بود.
من فکر می کنم که اگر کشتی ما که آن زمان می درخشید نتوانست بدرخشد وضعیت ما این شد و سه طلا گرفتیم.به عقیده من اگر همین سیاست هم پیش برود سیاست خوبی است به دلیل اینکه نمی توان همه تخم مرغ ها را در یک سبد جمع کرد.بالاخره اتفاقاتی است که می افتد.همین کشتی ما آن زمان که منجر به استعفای امیر خادم در تهران در مسابقات جهانی به مقام قهرمانی رسید و بعد از دو هفته رفتیم کره و وضعیت به هم ریخت.بعد از آن بود که هیات دولت و همه ناراحت شدند.من فکر می کنم اگر این سیاست که ما رشته ای دیگر را تقویت بکنیم این می تواند خوب باشد.من یادم هست که آقای سعید لو در صحبت های که انجام داده بودند و در مسابقات آسیایی هم نشان دادند این بود که با برنامه کار می کنند و روی برنامه هم مدال می گیرند.انصافا ایشان عملکرد خوبی هم داشتند و حرف های خوبی هم زدند.اگر همان روند بوده باشد در ورزش اصولا باید خوشبین و امیدوار باشیم.اما اگر روند حضور در المپیک دوره قبل باشد که اوضاع خیلی خیلی به هم ریخته بود نمی توان امید زیادی داشت.المپیک روز محشر ورزش است.در نتیجه قابل پیش بینی نیست که ورزش ما در المپیک چه رتبه ای را کسب خواهد کرد.مگر اینکه یک سری کارهای فوق العاده ای انجام شود و با یک برنامه ریزی از استعداد ها به نحو احسن استفاده شود می توان امیدوار بود.ما که هدفمان در المپیک کسب مقام اولی نیست.ما می رویم که سه یا چهار تا طلا بگیرم و عملکردمان را نسبت به دوره قبل بالا ببریم.اما اگر بر اساس آنچه در نظام جامع طراحی شده است بخواهیم عمل کنیم باید 6 طلا 8 نقره و چند برنز کسب کنیم.چون در نظام جامع با این پول هایی که خرج شده است بایستی به یک نقطه ای می رسیدم.اما الان 6 سال است که از اجرای نظام حامع می گذرد و اتفاقات روی پیش بینی ها نیفتاده است.
 
*در مورد زورخانه و فدراسیون جهانی این رشته هم کمی حرف بزنید.
معمولا می گویند شما چه کارهایی کرده اید اما واقعا یکی از کارهای ماندگاری که ما انجام داده ایم این است که ورزش ملی خودمان را بین المللی کرده ایم.البته چوگان از قبل بین المللی نشده بود اما هیچ ارداه ای از سوی ایران نبود که این کار را انجام بدهد.انگلیسی ها آمدند و رفتند،سایر خارجی ها آمدند و رفتند و چوگان به بیرون از ایران هم سرایت کرد.تنها ورزشی که دولت اراده کرد آن را بین المللی بکند ورزش‌های زورخانه ای بود.دولت برای این هدف برنامه ریخت و تلاش کرد،حرکت کردو پیشرفت رفت.انصافا این رشته ای است که ارزش آن را دارد برایش تلاش کرد.این ورزشی است که فرهنگ ما در آن نهفته است.
 
*البته تا حدودی ریتم آن کند است.
آن قابل حل است و قطعا با اصلاحاتی که انجام شود همه چیز درست می شود.ایرانی جماعت اهل حرف است،اهل نصیحت کردن و نصیحت شنیدن است.ایرانی ها اهل تربیت هستند و این ورزش نماد ملی است.البته ما در دوره ای حمایت نشدیم اما خوشبختانه الان رو به رشد هستیم و 7 سال از تاسیس فدراسیون جهانی گذشته است و 62 کشور عضو این فدراسیون است.زورخانه داشت از یاد می رفت اما دوباره آن را احیا کردیم.18 کشور آفریقایی،18 کشور اروپایی،و 28 کشور آسیایی و ..نام علی را فریاد می زنند و اشعار فردوسی را می خوانند برای ما افتخار است.ترویج ورزش زورخانه ای کار ارزشمندی است.من باید از مجلس شورای اسلامی هم تشکر کنم که ما را خیلی در این زمنیه کمک کردند.
 
فرهاد عشوندی