به گزارش سرویس وبلاگ صراط، مجید بذرافکن در وبلاگ تاملات از قول خواهر کوچک کلاس پنجمی اش نوشته است:
کاش برای یک لحظه ام که شده جای تو بودم و
رهبر را می دیدم.
سلام علیرضا کوچولوی با مزه!
خوبی؟ حالت چطور است؟ می دانم هر وقت به کسی رسیدی، سراغ بابا را از او گرفتی. از من چیزی نپرس. بابا به جنگ اژدها رفته است.
-من اسراییل را به تشبیه اژدها می کنم، پس اگر این را به علیرضا بگویید در واقع حقیقت را به او گفته اید اما به صورت پیچیده.
علیرضا کوچولو دوست داری برای کمک بابا به جنگ اژدها برویم. از همین فردا شمشیر و کلاهت را آماده کن تاوقتی بزرگ شدی با هم به جنگ برویم. فیزیک هسته ای بخوانیم. من با پشتیبانی دوستان وآشنایان و فامیل ها، نه، با کل ایران به کمکت می آیم.
می دانی که ایران چقدر بزرگ است منظورم از کلاه وشمشیر درس خواندن است. مانند پدرت که با سلاح علم به جنگ تاریکی جهل رفت.کاش برای یک لحظه ام که شده جای تو بودم و رهبر را می دیدم.