چندی قبل بود که پرونده سرقتهای سریالی از خانهها پیش روی ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و تیمی از کارآگاهان برای دستگیری عاملان این سرقتها وارد عمل شدند.
به گزارش رکنا، کارآگاهان در تحقیقات ابتدایی به محلهای سرقت رفته و پی بردند دزدان با تخریب قفل درهای ورودی وارد خانهها شدند و سرقت هایشان را به اجرا گذاشته اند و در یکی از سرقتها دزدان وقتی متوجه حضور صاحبخانه و خانواده اش به خانه میشوند با تهدید اسلحه سعی بر باز کردن در گاوصندوق داشتند که مرد جوان در برابر آنها مقاومت کرده و دزدان قبل از اینکه اهالی ساختمان با خبر شوند پا به فرار میگذارند.
تیم پلیسی در گام بعدی به بررسی فیلم ضبط شده از چند محل سرقت پرداختند که خیلی زود یکی از سارقان سابقه دار که به تازگی از زندان آزاد شده بود شناسایی شد.
سقوط مرگبار سارق در صحنه فرار
کارآگاهان در ادامه اطلاع پیدا کردند که این سارق همراه پدرش و ۲ جوان دیگر دست به این سرقتها میزند که مخفیگاه این پدر و پسر ردیابی شد و ماموران با هماهنگی مقام قضایی برای دستگیری دزدان وارد عمل شدند.
ماموران وقتی برای دستگیری متهم وارد خانه شان شدند موفق شدند پدر سارق سابقه دار را در همان محل دستگیر کنند، اما مجید شروع به فرار کرد و قصد داشت از طبقه پنجم خانه شان به ساختمانهای دیگری برود که از پنجره به پایین سقوط کرد و به کام مرگ فرو رفت.
ماموران در ادامه ۲ همدست دیگر این باند را شناسایی کردند و در عملیات غافلگیرانه موفق به دستگیری این ۲ سارق تازه کار شدند.
کارآگاهان در تحقیقات پی بردند که مجید با یک باند حرفهای که در زندان با آنها آشنا شده بود کار میکرد، اما برای اینکه پول بیشتری به جیب بزند بدون اطلاع به همدستانش یک باند تشکیل داده و این سرقتها را رقم زده است.
سرقت به خاطر بیکاری
میثم ۲۶ ساله که هیچ سابقهای در پرونده اش ندارد میگوید از روی بیکاری و بی پولی وارد باند دزدان شدم و پول زیادی به جیب نزدم.
چه نقشی در باند داشتی؟
من در راه پلهها میایستادم و رفت و آمدها را زیر نظر داشتم تا کسی متوجه حضور ما نشود.
خانهها را چطور هدف قرار میدادید؟
در کوچهها پرسه زنی میکردیم، با توجه به خاموش بودن چراغ ها، زنگ خانه را به صدا در میآوردیم اگر کسی پاسخ نمیداد از خالی بودن خانه اطمینان پیدا میکردیم و از بالای در یا تخریب در ورودی وارد ساختمان میشدیم و رییس باند با دیلم درها را تخریب میکرد و دست به سرقت میزدیم.
چرا دزدی؟
از روی بیکاری و بی پولی.
شغل؟
یک سال قبل کفاش بودم که بخاطر تحریمها دیگر نمیتوانستیم مواد اولیه بخریم و کار را تعطیلی کردیم و بعد از آن مدتی در میوه فروشی و فروش فروشی کار کردم، اما باز بیکار شدم و نزدیک به ۶ ماه در خانه بودم و مواد مصرف میکردم.
اعتیاد داری؟
بله، مواد مخدر شیره تریاک مصرف میکردم.
چه کسی پیشنهاد دزدی را داد؟
فرزین، با او در آرایشگاه آشنا شدم و چندی قبل ۲ میلیون تومان به او پول قرض دادم که بعد از آن ناپدید شد و چند باری به جلوی در خانه شان رفتم، اما خبری ازش نبود تا اینکه بعد از ۷ ماه وقتی سرکوچه شان بودم او با یک خودروی سوناتا وارد خیابان شد و وقتی سوار خودرویش شدم همان ا بتدا یک میلیون تومان به من پرداخت کرد و فردای آن روز وقتی دیدمش پیشنهاد دزدی را داد و، چون بیکار بودم و هیچ پولی نداشتم پیشنهادش را پذیرفتم.
چقدر پول به دست آوردی؟
پول زیادی به دست نیاوردم.
از این پول سرقتی برای درمان پای مادرت استفاده کردی؟
نه، باور کنید قرار است پای مادرم را قطع کنند، اما از پول سرقتی استفاده نکردم، چون میگفتم نفرین شاکیان یا همان آه آنها حال مادرم را بدتر میکند.
چه کسی مقصر این اتفاقات است؟
فرزین به من پیشنهاد داد و من پذیرفتم نمیتوان گفت چه کسی مقصر است.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
بله، حتی خوابش هم میدیدم.
اطلاع داشتی همدستانت مسلح هستند؟
نه، حتی چاقو هم دستشان ندیدم.
ارزشش را داشت؟
نه، توصیه میکنم تو خیابان بروید و از مردم گدایی کنید و بگویید که اگر پول ندهند دزدی میکنید، اما هیچ وقت دست به سرقت نزنید.
اولین بار که دزدی کردی نترسیدی؟
۴ بار اول قلبم تو حلقم بود از ترس، ولی آخرین بار دیگر ترسی نداشتم. هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر دزدی راحت باشد، ما جلوی در وسایل داخل خانه را بار خودرویمان میکردیم و هیچ کسی به ما شک نداشت.
حرف آخر؟
خواهش میکنم دزدی نکنید.
سارقی که خودش حرفهای شده بود
فرزین ۲۹ ساله که هیچ مشکل مالی ندارد میگوید اگر رییس باند فوت نمیکرد خودش حرفه ایتر از او میشد.
ازدواج کردی؟
بله، ۱۹ سالم بود که ازدواج کردم ۲ سال قبل پسرم به دنیا آمد.
شغل؟
در چند شرکت کار کردم، در یک نمایشگاه خودرو کار کردم و حتی مسافرکشی هم کردم تا اینکه ۸ ماه قبل وارد این باند شدم.
چرا؟
هیچ مشکل مالی نداشتم، اما وقتی میدیدم پدر دوستانم به آنها اعتماد میکنند و یک مغازه میگیرند و کارشان را جلو میبرند ناراحت میشدم که چرا پدرم به من اعتماد نمیکند و نمیگذارد در کنارش کار کنم به همین خاطر وقتی از طریق دوستم با برادرش که از زندان آزاد شده بود آشنا شدم وارد باند شدم.
پیشنهاد دزدی را راحت پذیرفتی؟
بار اول با برادر دوستم و همدستش که سابقه دار بود جلوی یک خانه رفتیم و فقط از من خواستند پشت فرمان منتظر باشم که پس از ۱۰ دقیقه آمدند و یک میلیون تومان و یک لپ تاپ به من دادند و توانستم بخشی از بدهکاری ام را بدهم و با حرفهایشان توانستند مرا وسوسه کنند و در سرقتهای دیگر همراهی شان کردم.
چه نقشی در باند داشتی؟
من در کنار رییس باند آموزش دیدم، ابتدا راننده بودم، بعد داخل راه پلهها نگهبانی میدادم و بعد در کنارش در باز کردن در خانهها کمک میکردم، اما وقتی میخواستیم وارد خانه شویم رییس باند اجازه ورود نمیداد و خودش داخل میشد.
میثم را تو وارد باند کردی؟
وقتی میثم فهمید من دزدی میکنم خودش بارها به من زنگ زد که برای پولدار شدن با ما همکاری کند که او را به باند معرفی کردم.
مسلح بودی؟
نه، یک کیف ابزار داشتیم که داخلش یک اسلحه پلاستیکی بود که از یک خانه سرقت کرده بودیم، داخل خانه در حال سرقت بودیم که یکی از همدستانم در راه پلهها اعلام کرد که صاحبخانه همراه پسر و همسرش وارد شدند که از رییس باند خواستم فرار کنیم، اما او گفت که گاوصندوق را باید باز کند و اسلحه را در دست من داد، وقتی صاحبخانه وارد شد من اسلحه را روی سر پسرش گذاشتم و گفتم کاری به آنها نداریم و رییس باند با چاقو پدر خانواده را زخمی کرد، اما وقتی دیدم گاوصندوق را باز نمیکند پا به فرار گذاشتم و همگی به سرعت از خانه خارج شدیم.
خانهها را چطور شناسایی میکردی؟
رییس باند زنگ خانهها را میزد، اگر کسی جواب نمیداد خودش وارد ساختمان میشد و بعد از اطمینان از نبود کسی داخل خانه زنگ میزد و میگفت وسایلش را ببریم.
چطور دستگیر شدی؟
داخل خانه بودم که پلیس مرا دستگیر کرد.
میدانستی رییس باند فوت کرده؟
بله، از طریق خبرگزاریها شنیده بودم که رییس باندمان وقتی سعی داشته از طبقه پنجم فرار کند به نردهها آویزان شده که نردهها کنده میشود و به پایین سقوط میکند.
چرا فرار نکردی؟
جایی برای فرار نداشتم.
چقدر پول به دست آوردی؟
بیشتر پول دست رییس باند بود که قرار بود برایم یک خودرو بخرد و من بیشتر آموزش میدیدم و اگر دستگیر نمیشدم تا ۳ ماه دیگر خودم حرفه ایتر از او میشدم و دزدی میکردم.
قرار نبود دست از سرقت برداری؟
قصد داشتم وقتی پولی برای راه اندازی یک کار به دست آوردم به خاطر زن و بچه ام دیگر دزدی نکنم.
این درست است که با پول مردم کار کنی؟
کار خوبی نبود، ولی باید از یک جا شروع میکردم.
تا حالا از خودت سرقت شده؟
بله، حس خیلی بدی داشتم باور کنید من خودم ناراحت میشدم از اینکه دزدی میکنم، اما رییس باند بی وجدان بود و با حرفهایش ما را مثل خودش کرده بود خوشحالم که زود دستگیر شدم.
چه کنیم که خانهها هدف سرقت قرار نگیرد؟
از دزدگیر و آکاردمی با چند قفل استفاده کنید.
آزاد شوی دوباره دزدی میکنی؟
نه من زندگی ام را هم باخته باشم دوباره از صفر شروع میکنم و شده ۲۰ سال طول بکشد تا زندگی ام درست شود دیگر دزدی نمیکنم.
چرا؟
چون میخواهم شبها با آرامش بخوابم، وقتی در خیابان هستم فکر نکنم کسی در تعقیبم است و اگر ۱۰ هزار تومان در جیبم است خیالم راحت باشد که پول خودم است.
حرف آخر؟
هیچ کسی و هیچ چیزی ارزش این را ندارد که از خانواده ات دور باشی، دزدی نکنید. راه درست یک راه است.
به گزارش رکنا، کارآگاهان در تحقیقات ابتدایی به محلهای سرقت رفته و پی بردند دزدان با تخریب قفل درهای ورودی وارد خانهها شدند و سرقت هایشان را به اجرا گذاشته اند و در یکی از سرقتها دزدان وقتی متوجه حضور صاحبخانه و خانواده اش به خانه میشوند با تهدید اسلحه سعی بر باز کردن در گاوصندوق داشتند که مرد جوان در برابر آنها مقاومت کرده و دزدان قبل از اینکه اهالی ساختمان با خبر شوند پا به فرار میگذارند.
تیم پلیسی در گام بعدی به بررسی فیلم ضبط شده از چند محل سرقت پرداختند که خیلی زود یکی از سارقان سابقه دار که به تازگی از زندان آزاد شده بود شناسایی شد.
سقوط مرگبار سارق در صحنه فرار
کارآگاهان در ادامه اطلاع پیدا کردند که این سارق همراه پدرش و ۲ جوان دیگر دست به این سرقتها میزند که مخفیگاه این پدر و پسر ردیابی شد و ماموران با هماهنگی مقام قضایی برای دستگیری دزدان وارد عمل شدند.
ماموران وقتی برای دستگیری متهم وارد خانه شان شدند موفق شدند پدر سارق سابقه دار را در همان محل دستگیر کنند، اما مجید شروع به فرار کرد و قصد داشت از طبقه پنجم خانه شان به ساختمانهای دیگری برود که از پنجره به پایین سقوط کرد و به کام مرگ فرو رفت.
ماموران در ادامه ۲ همدست دیگر این باند را شناسایی کردند و در عملیات غافلگیرانه موفق به دستگیری این ۲ سارق تازه کار شدند.
کارآگاهان در تحقیقات پی بردند که مجید با یک باند حرفهای که در زندان با آنها آشنا شده بود کار میکرد، اما برای اینکه پول بیشتری به جیب بزند بدون اطلاع به همدستانش یک باند تشکیل داده و این سرقتها را رقم زده است.
سرقت به خاطر بیکاری
میثم ۲۶ ساله که هیچ سابقهای در پرونده اش ندارد میگوید از روی بیکاری و بی پولی وارد باند دزدان شدم و پول زیادی به جیب نزدم.
چه نقشی در باند داشتی؟
من در راه پلهها میایستادم و رفت و آمدها را زیر نظر داشتم تا کسی متوجه حضور ما نشود.
خانهها را چطور هدف قرار میدادید؟
در کوچهها پرسه زنی میکردیم، با توجه به خاموش بودن چراغ ها، زنگ خانه را به صدا در میآوردیم اگر کسی پاسخ نمیداد از خالی بودن خانه اطمینان پیدا میکردیم و از بالای در یا تخریب در ورودی وارد ساختمان میشدیم و رییس باند با دیلم درها را تخریب میکرد و دست به سرقت میزدیم.
چرا دزدی؟
از روی بیکاری و بی پولی.
شغل؟
یک سال قبل کفاش بودم که بخاطر تحریمها دیگر نمیتوانستیم مواد اولیه بخریم و کار را تعطیلی کردیم و بعد از آن مدتی در میوه فروشی و فروش فروشی کار کردم، اما باز بیکار شدم و نزدیک به ۶ ماه در خانه بودم و مواد مصرف میکردم.
اعتیاد داری؟
بله، مواد مخدر شیره تریاک مصرف میکردم.
چه کسی پیشنهاد دزدی را داد؟
فرزین، با او در آرایشگاه آشنا شدم و چندی قبل ۲ میلیون تومان به او پول قرض دادم که بعد از آن ناپدید شد و چند باری به جلوی در خانه شان رفتم، اما خبری ازش نبود تا اینکه بعد از ۷ ماه وقتی سرکوچه شان بودم او با یک خودروی سوناتا وارد خیابان شد و وقتی سوار خودرویش شدم همان ا بتدا یک میلیون تومان به من پرداخت کرد و فردای آن روز وقتی دیدمش پیشنهاد دزدی را داد و، چون بیکار بودم و هیچ پولی نداشتم پیشنهادش را پذیرفتم.
چقدر پول به دست آوردی؟
پول زیادی به دست نیاوردم.
از این پول سرقتی برای درمان پای مادرت استفاده کردی؟
نه، باور کنید قرار است پای مادرم را قطع کنند، اما از پول سرقتی استفاده نکردم، چون میگفتم نفرین شاکیان یا همان آه آنها حال مادرم را بدتر میکند.
چه کسی مقصر این اتفاقات است؟
فرزین به من پیشنهاد داد و من پذیرفتم نمیتوان گفت چه کسی مقصر است.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
بله، حتی خوابش هم میدیدم.
اطلاع داشتی همدستانت مسلح هستند؟
نه، حتی چاقو هم دستشان ندیدم.
ارزشش را داشت؟
نه، توصیه میکنم تو خیابان بروید و از مردم گدایی کنید و بگویید که اگر پول ندهند دزدی میکنید، اما هیچ وقت دست به سرقت نزنید.
اولین بار که دزدی کردی نترسیدی؟
۴ بار اول قلبم تو حلقم بود از ترس، ولی آخرین بار دیگر ترسی نداشتم. هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر دزدی راحت باشد، ما جلوی در وسایل داخل خانه را بار خودرویمان میکردیم و هیچ کسی به ما شک نداشت.
حرف آخر؟
خواهش میکنم دزدی نکنید.
سارقی که خودش حرفهای شده بود
فرزین ۲۹ ساله که هیچ مشکل مالی ندارد میگوید اگر رییس باند فوت نمیکرد خودش حرفه ایتر از او میشد.
ازدواج کردی؟
بله، ۱۹ سالم بود که ازدواج کردم ۲ سال قبل پسرم به دنیا آمد.
شغل؟
در چند شرکت کار کردم، در یک نمایشگاه خودرو کار کردم و حتی مسافرکشی هم کردم تا اینکه ۸ ماه قبل وارد این باند شدم.
چرا؟
هیچ مشکل مالی نداشتم، اما وقتی میدیدم پدر دوستانم به آنها اعتماد میکنند و یک مغازه میگیرند و کارشان را جلو میبرند ناراحت میشدم که چرا پدرم به من اعتماد نمیکند و نمیگذارد در کنارش کار کنم به همین خاطر وقتی از طریق دوستم با برادرش که از زندان آزاد شده بود آشنا شدم وارد باند شدم.
پیشنهاد دزدی را راحت پذیرفتی؟
بار اول با برادر دوستم و همدستش که سابقه دار بود جلوی یک خانه رفتیم و فقط از من خواستند پشت فرمان منتظر باشم که پس از ۱۰ دقیقه آمدند و یک میلیون تومان و یک لپ تاپ به من دادند و توانستم بخشی از بدهکاری ام را بدهم و با حرفهایشان توانستند مرا وسوسه کنند و در سرقتهای دیگر همراهی شان کردم.
چه نقشی در باند داشتی؟
من در کنار رییس باند آموزش دیدم، ابتدا راننده بودم، بعد داخل راه پلهها نگهبانی میدادم و بعد در کنارش در باز کردن در خانهها کمک میکردم، اما وقتی میخواستیم وارد خانه شویم رییس باند اجازه ورود نمیداد و خودش داخل میشد.
میثم را تو وارد باند کردی؟
وقتی میثم فهمید من دزدی میکنم خودش بارها به من زنگ زد که برای پولدار شدن با ما همکاری کند که او را به باند معرفی کردم.
مسلح بودی؟
نه، یک کیف ابزار داشتیم که داخلش یک اسلحه پلاستیکی بود که از یک خانه سرقت کرده بودیم، داخل خانه در حال سرقت بودیم که یکی از همدستانم در راه پلهها اعلام کرد که صاحبخانه همراه پسر و همسرش وارد شدند که از رییس باند خواستم فرار کنیم، اما او گفت که گاوصندوق را باید باز کند و اسلحه را در دست من داد، وقتی صاحبخانه وارد شد من اسلحه را روی سر پسرش گذاشتم و گفتم کاری به آنها نداریم و رییس باند با چاقو پدر خانواده را زخمی کرد، اما وقتی دیدم گاوصندوق را باز نمیکند پا به فرار گذاشتم و همگی به سرعت از خانه خارج شدیم.
خانهها را چطور شناسایی میکردی؟
رییس باند زنگ خانهها را میزد، اگر کسی جواب نمیداد خودش وارد ساختمان میشد و بعد از اطمینان از نبود کسی داخل خانه زنگ میزد و میگفت وسایلش را ببریم.
چطور دستگیر شدی؟
داخل خانه بودم که پلیس مرا دستگیر کرد.
میدانستی رییس باند فوت کرده؟
بله، از طریق خبرگزاریها شنیده بودم که رییس باندمان وقتی سعی داشته از طبقه پنجم فرار کند به نردهها آویزان شده که نردهها کنده میشود و به پایین سقوط میکند.
چرا فرار نکردی؟
جایی برای فرار نداشتم.
چقدر پول به دست آوردی؟
بیشتر پول دست رییس باند بود که قرار بود برایم یک خودرو بخرد و من بیشتر آموزش میدیدم و اگر دستگیر نمیشدم تا ۳ ماه دیگر خودم حرفه ایتر از او میشدم و دزدی میکردم.
قرار نبود دست از سرقت برداری؟
قصد داشتم وقتی پولی برای راه اندازی یک کار به دست آوردم به خاطر زن و بچه ام دیگر دزدی نکنم.
این درست است که با پول مردم کار کنی؟
کار خوبی نبود، ولی باید از یک جا شروع میکردم.
تا حالا از خودت سرقت شده؟
بله، حس خیلی بدی داشتم باور کنید من خودم ناراحت میشدم از اینکه دزدی میکنم، اما رییس باند بی وجدان بود و با حرفهایش ما را مثل خودش کرده بود خوشحالم که زود دستگیر شدم.
چه کنیم که خانهها هدف سرقت قرار نگیرد؟
از دزدگیر و آکاردمی با چند قفل استفاده کنید.
آزاد شوی دوباره دزدی میکنی؟
نه من زندگی ام را هم باخته باشم دوباره از صفر شروع میکنم و شده ۲۰ سال طول بکشد تا زندگی ام درست شود دیگر دزدی نمیکنم.
چرا؟
چون میخواهم شبها با آرامش بخوابم، وقتی در خیابان هستم فکر نکنم کسی در تعقیبم است و اگر ۱۰ هزار تومان در جیبم است خیالم راحت باشد که پول خودم است.
حرف آخر؟
هیچ کسی و هیچ چیزی ارزش این را ندارد که از خانواده ات دور باشی، دزدی نکنید. راه درست یک راه است.
ماموران در تحقیقات پلیسی اطلاع پیدا کردند که اعضای این باند ۱۰۰ خانه را هدف سرقت قرار داده اند که برای تحقیقات بیشتر و شناسایی دیگر جرائم احتمالی شان در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار دارند.