خسرو معتضد گفته است:اشرف دختر محبوب رضاشاه نبود؛ قیافهاش جذابیت چندانی نداشت و پوست سبزهاش باعث میشد جذابیت چهرهاش به حداقل برسد. به همین دلیل وقتی رضاشاه تصمیم گرفت دخترانش را شوهر بدهد، به شمس حق انتخاب داد، اما به اشرف نه!
به گزارش خبر آنلاین، معتضد میگوید:ابراهیم قوام، از احفاد میرزا ابراهیمخان کلانتر که روابط خوبی هم با انگلیسیها داشت، به اتهام دوستی با سردار اسعد بختیاری که بعدها توسط رضاشاه به قتل رسید، مورد بیمهری پهلوی اول قرار گرفت.
همسر ابراهیم که فامیل توران امیرسلیمانی بود، برای آنکه شرایط خانوادهاش بهتر شود، از طریق وی به رضاشاه اطلاع داد که قصد دارند شمس پهلوی را برای پسرشان علی قوام که در آن موقع، در لندن اقتصاد میخواند، خواستگاری کنند. رضاشاه که دید شرایط فراهم است، گفت باید برای دختر دیگر، یعنی اشرف هم کاری کرد. رفتند و فریدون جم، پسر محمود جم را که در دورهای نخستوزیر رضاشاه بود، از فرانسه آوردند و او هم شد خواستگار اشرف. اینها که میگویم مربوط به سال ۱۳۱۵ است. اما شمس گفت که علی قوام را نمیخواهد؛ چون او خیلی بدقیافه و قدکوتاه بود. به همین دلیل، شمس با فریدون جم که خوشتیپ بود ازدواج کرد و علی قوام بدقیافه سهم اشرف شد.
معتضد میگوید: وقتی در شهریور ۱۳۲۰ متفقین وارد ایران شدند، ابراهیم قوام تصمیم گرفت از رضاشاه به خاطر رفتارش انتقام بگیرد. به او میگفت متفقین بمبی آوردهاند که کل کاخهای سلطنتی را یکجا به هوا میفرستد! این رویکرد به خانواده قوام هم سرایت کرد. زن قوام دیگر به دیدار تاجالملوک، همسر رضاشاه نمیرفت و اختلافات اشرف و علی قوام هم بهجایی رسید که علی یکبار او را با کمربندش به شدت کتک زد؛ این زمانی بود که رضاشاه در حال فرار بود. مدتی بعد هم اشرف از علی قوام طلاق گرفت.
شوهری که با هواپیما آمد
خسرو معتضد میگوید: آشنایی اشرف با شفیق، از حدود سال ۱۳۱۸ آغاز شد؛ زمانی که فوزیه به تهران آمدهبود و شفیق به عنوان یک خلبان مصری، به صورت هفتگی میوهها و شیرینیهای موردعلاقه وی را از زادگاهش، یعنی قاهره، به تهران میآورد. خب، شفیق مرد خوشتیپی بود و در همین مراودهها، با اشرف آشنا شد و احتمالاً مدتی هم با او رابطه داشت. بعدها، زمانی که اشرف به بهانه دیدار پدرش، عازم مصر شد تا از آنجا به آفریقای جنوبی برود، تصمیم گرفت با شفیق ازدواج کند و به همین دلیل، در زمان حضور در قاهره از علی قوام جدا شد. شمس پهلوی هم که از مدتی قبل با عزتا... مینباشیان در ارتباط بود، از فریدون جم جدا شد و با عزتا... ازدواج کرد که بعدها نامش را به مهرداد پهلبد تغییر داد.
اشرف بعد از ازدواج دست شوهر جدیدش را گرفت و به ایران آمد. قرار شد شفیق را رئیس هواپیمایی کشور کنند و البته با وجود برخی مخالفتها در مجلس، این کار انجام شد و شفیق شرکت هواپیمایی پارس را ثبت کرد. بعدها کاشف بهعمل آمد که او با هواپیماهایش، به صورت بسیار گسترده، اقدام به قاچاق مواد مخدر و دیگر اجناس میکرده و البته، اشرف نیز شریک اصلی وی بودهاست.
معتضد در پاسخ به این سوال که چرا اشرف از شفیق هم طلاق گرفت؟ جواب میدهد: خودِ اشرف درخاطراتش ادعا میکند که دلیل جدایی از شفیق، خیانتهای مکرر وی به اشرف بودهاست. ولی خب، این ادعا چندان برای اشرف قابل تأیید نیست.
حمل عشق با کامیون به تهران!
خسرو معتضد برای تکمیل بحث به سراغ روابط اشرف و رزمآرا میرود تا نشان دهد خواهر شاه که شوهرش را به خیانت متهم میکند، همزمان خودش به همان کار مشغول بودهاست!
معتضد میگوید: رزمآرا مرد قدرتمندی بود و اشرف از چنین مردانی خوشش میآمد. به همین دلیل هم مدتی عاشق او شد؛ و در هفت، هشت نامه به رزمآرا اظهار علاقه کرد. اما این عشق و علاقه، رویه دیگری هم داشت. رزمآرا به وابسته سفارت انگلیس در تهران گفتهبود که این خانم، یعنی اشرف پهلوی، خیلی مزاحم من میشود. او در اصفهان و خانلق مزارع گسترده خشخاش دارد و میخواهد که من دستور دهم تریاک حاصل از آن را با کامیونهای ارتش به تهران بیاورند! بنابراین، شاید خیلی هم بحث عشق و عاشقی بین او و رزمآرا مطرح نبوده است!
عروس امینالتجار
معتضد ادامه میدهد:میرسیم به سومین ازدواج اشرف؛ یعنی پیوند زناشویی با مهدی بوشهری. پدر مهدی بوشهری، حاج امینالتجار بوشهری بود که ثروت فراوانی داشت و از مردان متمول دوره قاجار محسوب میشد. این امینالتجار را، البته آدم زنبارهای هم توصیف کردهاند. گویا وقتی در انزلی یا قفقاز با همسر لیانازوف (صاحب امتیاز شیلات خزر در دوره قاجار) که شوهرش در گیر و دار انقلاب کمونیستی شوروی مفقود شده بود، دیداری کرد و او را به زنی گرفت. این خانم احتمالاً گرجی تبار است. حاصل این وصلت، دو پسر به نامهای مهدی و پرویز بوشهری بود. بنابراین، مهدی بوشهری از طرف مادری، رگ و ریشه روسی و گرجی داشت. بوشهری زمانی با اشرف پهلوی آشنا شد که او در جریان وقایع دوران ملیشدن صنعت نفت، از ایران گریخته و به پاریس رفتهبود و البته با مردان زیادی مرتبط بود. بااینحال، موضوع ازدواج با بوشهری تا سال ۱۳۳۹ جدی نشد. قبل از بوشهری، اشرف خواستگاری داشت به نام احمد مَهْبُد که از آن شارلاتانهای بینالمللی بود و زمان مسافرت محمدرضاپهلوی به نیویورک در سال ۱۳۲۹، کنسول ایران در آمریکا محسوب میشد. اما به هر دلیل، این اتفاق نیفتاد و اشرف بعد از طلاق از شفیق، با مهدی بوشهری ازدواج کرد؛ ازدواجی که ظاهراً دوام داشت. اما بوشهری اشرف را رها کرد و به پاریس رفت و در آنجا مسئول خانه ایران بود. از معتضد درباره ماجرای پالانچیان میپرسم؛ جوان ارمنی و خوشتیپی که اشرف به او علاقه داشت و هنگامی که دست رد به سینه خواهر شاه زد، در سال ۱۳۴۸ هواپیمای شخصیاش دستکاری شد و به قتل رسید!
معتضد میگوید: همه این اتفاقات زمانی افتاد که بوشهری شوهر اشرف بود. واقعاً اشرف پهلوی موجود عجیبی بودهاست!
به گزارش خبر آنلاین، معتضد میگوید:ابراهیم قوام، از احفاد میرزا ابراهیمخان کلانتر که روابط خوبی هم با انگلیسیها داشت، به اتهام دوستی با سردار اسعد بختیاری که بعدها توسط رضاشاه به قتل رسید، مورد بیمهری پهلوی اول قرار گرفت.
همسر ابراهیم که فامیل توران امیرسلیمانی بود، برای آنکه شرایط خانوادهاش بهتر شود، از طریق وی به رضاشاه اطلاع داد که قصد دارند شمس پهلوی را برای پسرشان علی قوام که در آن موقع، در لندن اقتصاد میخواند، خواستگاری کنند. رضاشاه که دید شرایط فراهم است، گفت باید برای دختر دیگر، یعنی اشرف هم کاری کرد. رفتند و فریدون جم، پسر محمود جم را که در دورهای نخستوزیر رضاشاه بود، از فرانسه آوردند و او هم شد خواستگار اشرف. اینها که میگویم مربوط به سال ۱۳۱۵ است. اما شمس گفت که علی قوام را نمیخواهد؛ چون او خیلی بدقیافه و قدکوتاه بود. به همین دلیل، شمس با فریدون جم که خوشتیپ بود ازدواج کرد و علی قوام بدقیافه سهم اشرف شد.
معتضد میگوید: وقتی در شهریور ۱۳۲۰ متفقین وارد ایران شدند، ابراهیم قوام تصمیم گرفت از رضاشاه به خاطر رفتارش انتقام بگیرد. به او میگفت متفقین بمبی آوردهاند که کل کاخهای سلطنتی را یکجا به هوا میفرستد! این رویکرد به خانواده قوام هم سرایت کرد. زن قوام دیگر به دیدار تاجالملوک، همسر رضاشاه نمیرفت و اختلافات اشرف و علی قوام هم بهجایی رسید که علی یکبار او را با کمربندش به شدت کتک زد؛ این زمانی بود که رضاشاه در حال فرار بود. مدتی بعد هم اشرف از علی قوام طلاق گرفت.
شوهری که با هواپیما آمد
خسرو معتضد میگوید: آشنایی اشرف با شفیق، از حدود سال ۱۳۱۸ آغاز شد؛ زمانی که فوزیه به تهران آمدهبود و شفیق به عنوان یک خلبان مصری، به صورت هفتگی میوهها و شیرینیهای موردعلاقه وی را از زادگاهش، یعنی قاهره، به تهران میآورد. خب، شفیق مرد خوشتیپی بود و در همین مراودهها، با اشرف آشنا شد و احتمالاً مدتی هم با او رابطه داشت. بعدها، زمانی که اشرف به بهانه دیدار پدرش، عازم مصر شد تا از آنجا به آفریقای جنوبی برود، تصمیم گرفت با شفیق ازدواج کند و به همین دلیل، در زمان حضور در قاهره از علی قوام جدا شد. شمس پهلوی هم که از مدتی قبل با عزتا... مینباشیان در ارتباط بود، از فریدون جم جدا شد و با عزتا... ازدواج کرد که بعدها نامش را به مهرداد پهلبد تغییر داد.
اشرف بعد از ازدواج دست شوهر جدیدش را گرفت و به ایران آمد. قرار شد شفیق را رئیس هواپیمایی کشور کنند و البته با وجود برخی مخالفتها در مجلس، این کار انجام شد و شفیق شرکت هواپیمایی پارس را ثبت کرد. بعدها کاشف بهعمل آمد که او با هواپیماهایش، به صورت بسیار گسترده، اقدام به قاچاق مواد مخدر و دیگر اجناس میکرده و البته، اشرف نیز شریک اصلی وی بودهاست.
معتضد در پاسخ به این سوال که چرا اشرف از شفیق هم طلاق گرفت؟ جواب میدهد: خودِ اشرف درخاطراتش ادعا میکند که دلیل جدایی از شفیق، خیانتهای مکرر وی به اشرف بودهاست. ولی خب، این ادعا چندان برای اشرف قابل تأیید نیست.
حمل عشق با کامیون به تهران!
خسرو معتضد برای تکمیل بحث به سراغ روابط اشرف و رزمآرا میرود تا نشان دهد خواهر شاه که شوهرش را به خیانت متهم میکند، همزمان خودش به همان کار مشغول بودهاست!
معتضد میگوید: رزمآرا مرد قدرتمندی بود و اشرف از چنین مردانی خوشش میآمد. به همین دلیل هم مدتی عاشق او شد؛ و در هفت، هشت نامه به رزمآرا اظهار علاقه کرد. اما این عشق و علاقه، رویه دیگری هم داشت. رزمآرا به وابسته سفارت انگلیس در تهران گفتهبود که این خانم، یعنی اشرف پهلوی، خیلی مزاحم من میشود. او در اصفهان و خانلق مزارع گسترده خشخاش دارد و میخواهد که من دستور دهم تریاک حاصل از آن را با کامیونهای ارتش به تهران بیاورند! بنابراین، شاید خیلی هم بحث عشق و عاشقی بین او و رزمآرا مطرح نبوده است!
عروس امینالتجار
معتضد ادامه میدهد:میرسیم به سومین ازدواج اشرف؛ یعنی پیوند زناشویی با مهدی بوشهری. پدر مهدی بوشهری، حاج امینالتجار بوشهری بود که ثروت فراوانی داشت و از مردان متمول دوره قاجار محسوب میشد. این امینالتجار را، البته آدم زنبارهای هم توصیف کردهاند. گویا وقتی در انزلی یا قفقاز با همسر لیانازوف (صاحب امتیاز شیلات خزر در دوره قاجار) که شوهرش در گیر و دار انقلاب کمونیستی شوروی مفقود شده بود، دیداری کرد و او را به زنی گرفت. این خانم احتمالاً گرجی تبار است. حاصل این وصلت، دو پسر به نامهای مهدی و پرویز بوشهری بود. بنابراین، مهدی بوشهری از طرف مادری، رگ و ریشه روسی و گرجی داشت. بوشهری زمانی با اشرف پهلوی آشنا شد که او در جریان وقایع دوران ملیشدن صنعت نفت، از ایران گریخته و به پاریس رفتهبود و البته با مردان زیادی مرتبط بود. بااینحال، موضوع ازدواج با بوشهری تا سال ۱۳۳۹ جدی نشد. قبل از بوشهری، اشرف خواستگاری داشت به نام احمد مَهْبُد که از آن شارلاتانهای بینالمللی بود و زمان مسافرت محمدرضاپهلوی به نیویورک در سال ۱۳۲۹، کنسول ایران در آمریکا محسوب میشد. اما به هر دلیل، این اتفاق نیفتاد و اشرف بعد از طلاق از شفیق، با مهدی بوشهری ازدواج کرد؛ ازدواجی که ظاهراً دوام داشت. اما بوشهری اشرف را رها کرد و به پاریس رفت و در آنجا مسئول خانه ایران بود. از معتضد درباره ماجرای پالانچیان میپرسم؛ جوان ارمنی و خوشتیپی که اشرف به او علاقه داشت و هنگامی که دست رد به سینه خواهر شاه زد، در سال ۱۳۴۸ هواپیمای شخصیاش دستکاری شد و به قتل رسید!
معتضد میگوید: همه این اتفاقات زمانی افتاد که بوشهری شوهر اشرف بود. واقعاً اشرف پهلوی موجود عجیبی بودهاست!