چهارشنبه ۰۲ آبان ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۲ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۰

سناریوها و سئوالات بی پاسخ درباره سوریه

کد خبر : ۵۲۳۰۵

اوضاع سوریه با ورود شورای امنیت و اتحادیه عرب به بحران این کشور به فاز جدیدی از بحران های سیاسی، امنیتی و نظامی وارد شده است.
سئوالات بی پاسخی این روزها در مورد آینده سوریه مطرح می شود، اما هیچ تحلیل دقیقی از دورنمای احتمالی این کشور ارائه نشده است.

آیا حوادث لیبی، یمن، مصر و تونس در سوریه شبیه سازی خواهد شد یا این کشور در نهایت به سمت جنگی شبیه جنگ بالکان در سال 1990 و یا جنگ داخلی لبنان در دهه های 70 و80 از قرن میلادی گذشته حرکت خواهد کرد؟

روند حرکتهای سیاسی، نظامی و امنیتی در سوریه به گونه ای است که ارائه یک شاکله دقیق سیاسی از دورنمای این کشور بسیار دشوار است، اما وجود برخی معادله های منطقه ای، بین المللی و داخلی افق روشنی در برابر آینده سوریه ترسیم نمی کند.

در بعد داخلی اساسا سوریه از سال 1970 میلادی توسط طایفه علوی ها اداره می شود که غالبا پستهای کلیدی  دستگاه های امنیتی و نظامی را در اختیار دارند .

مجموعه این طایفه در حال حاضر به 12 درصد از تمام جمعیت 24 میلیونی سوریه می رسد که با اقلیتهای دیگر مانند شیعیان، درزی ها، اسماعیلی ها و مسیحیان حدود 20 درصد از ساختار اجتماعی این کشور را تشکیل می دهد .

با اینکه اصولا علوی ها از گرایش علنی  به این طایفه پرهیز می کنند، اما دارای گرایش باطنی عمیقی به این  مجموعه پیچیده هستند که گرایش سیاسی آنان پررنگ تر از گرایش مذهبی است.

هر چند در ساختار نظام سیاسی سوریه سنی ها دارای پستهای کلیدی هستند، اما به نظر می رسد که حاکمیت علوی از این شخصیتهای سنی برای موجه جلوه دادن نظام خود بهره برداری می کنند.

عبدالحلیم خدام، فاروق الشرع و خانم نجاح العطار معاونان سابق و فعلی رئیس جمهوری، عبدالرئوف الکسم، محمود الزعبی، ناجی عطری نخست وزیران سابق و عبدالقادر قدوره و محمود الابرش روسای مجلس خلق سوریه وابسته به طایفه سنی بوده و هستند.

مفتی های سوریه که همگی ازسنی مذهب ها هستند و توسط رئیس جمهوری انتخاب می شوند به خاطر برخی ملاحظات سیاسی نوعا چسبندگی خاصی به طایفه علوی ها دارند، اما همواره ژنرالهای ارتش، روسای سازمانهای امنیتی و زیر مجموعه آنان و نیز وزیر وعناصر فرادستی وزارت اطلاع رسانی عموما از طایفه علوی ها تشکیل می شوند.

درگیری های خونین سال 1982 میان اخوان المسلمین و ارتش سوریه در شهرهای حماء، حمص و ادلب بخشی از تراکمات 30 ساله سیاسی و اجتماعی در این کشور تلقی می شود .

برخی منابع مدعی شده اند در آن سال نیروهای وابسته به گروهانهای دفاع("سرایا الدفاع") به رهبری ژنرال رفعت اسد برادر مرحوم حافظ اسد رئیس جمهوری سابق سوریه با حمله به گروههای مسلح وابسته به اخوان المسلمین، 30 هزار نفر از آنان را قتل عام کردند.

همچنین بیش از 10 هزار نفر از هواداران اخوان المسلمین دستگیر و زندانی و پنج هزار خانوار از اهالی شهر حماه به عراق و ترکیه پناهنده شدند.

با آغاز بهار عربی در کشورهای تونس، مصر و لیبی، برخی گروههای سوری از فضای موجود برای مقابله با نظام سوریه استفاده کردند.

در ابتدا مطالبات مردمی کاملا مشروع و منطقی بود، اما ورود گروه های مسلح وابسته به سلفی ها و اخوان المسلمین، تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به سمت خشونت و درگیریهای نظامی سوق داد. دو طیف سیاسی از درون خیزش مردمی سوریه شکل گرفت که رویکردی کاملا متفاوت درباره آینده سوریه دارند.

طیف قدرتمند و خارج نشین به رهبری برهان غلیون استاد جامعه شناسی سیاسی دانشگاه سوربن فرانسه شکل گرفت که این طیف بعدا شورای انتقالی را برای سرنگونی دولت بشار اسد تشکیل داد.

گروه مخالف سوری موسوم به شورای انتقالی به لحاظ سیاسی از آمریکا و کشورهای غربی و به لحاظ مالی و رسانه ای از سوی عربستان و قطر و به لحاظ تسلیحاتی از ترکیه و گروه 14 مارس به رهبری سعد الحریری نخست وزیر سابق لبنان تقویت می شود.

نخستین گام عملی این شورا، تشویق عناصر سنی مذهب ارتش برای جد اشدن از بدنه نیروهای مسلح بود. بیش از 15 هزار نفر از این افراد که در میان آنان عناصری با درجات سرتیپی و سرهنگی وجود دارند با خروج از ارتش، در مرزهای مشترک ترکیه و سوریه مستقر شدند.

گفته می شود این عناصر که ارتش به اصطلاح آزادیبخش را تشکیل داده اند بیشترین کمکهای مالی و تسلیحاتی را از قطر، عربستان ، آمریکا و ترکیه دریافت می کنند.

برایند گزارش رسانه های عربی نشان می دهد تجهیزات شنود و سلاحهایی که اکنون در دست ارتش موسوم به آزادیبخش سوریه وجود دارد هنوز در اختیار نیروهای ناتو قرار نگرفته است.

در بعد داخلی همچنین اپوزیسیون داخلی به رهبری میشل کیلو قرار دارد که این طیف به اجرای اصلاحات اساسی در درون نظام حاکم سوریه اعتقاد دارند و با دخالت نیروهای خارجی مخالفند. این طیف که به مخالفان داخلی سوریه معروفند جایگاه چندانی در ابعاد داخلی، منطقه ای و بین المللی ندارند.

در بعد منطقه ای، جبهه مقابل بشار اسد رئیس جمهوری سوریه، کشورهایی مانند عربستان، قطر، ترکیه و نیز مجموعه 14 مارس قرار دارند. به دلیل نفوذی که قطر وعربستان در اتحادیه عرب دارند، بنابراین، این نهاد عربی رابرای مقابله با نظام بشاراسد به خدمت گرفته اند.

خروج ناگهانی وغیر قابل توجیه ناظران اتحادیه عرب از سوریه نشان می دهد عربستان و قطر نتوانستند از اتحادیه عرب به عنوان اهرم فشارعلیه نظام علوی سوریه استفاده کنند و بنابراین درصدد بین المللی کردن بحران سوریه برآمده اند.

این اتحادیه سرانجام به پیشنهاد قطر وعربستان طرحی را ارائه داد که به موجب آن بشار اسد باید در یک فرایند زمانی دوماهه قدرت را به معاون خود فاروق الشرع واگذار کند. در طول این مدت دولت وحدت ملی تشکیل خواهد شد و قانون اساسی جدید سوریه به همه پرسی گذارده می شود.

این طرح به طورطبیعی با مخالفت دولت سوریه روبرو شد، زیرا کناره گیری بشار اسد به مفهوم سرنگونی نظام علوی است . همچنین علت انتخاب فاروق الشرع برای جانشینی بشاراسد این است که وی یکی از شخصیتهای سیاسی وابسته به عشایر"جبل حوران" در منطقه درعا به شمارمی رود و از مقبولیت خاصی درمیان عشایر سنی مذهب این منطقه برخوردار است. با این حال به دلیل بیماری فاروق الشرع و سن بالای وی که 74 سال است، به نظر نمی رسد گزینه مناسبی برای جانشینی بشاراسد باشد. 

اکنون پرونده سوریه دراختیار شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار دارد، اما سوال اینجاست که با توجه به شطرنج سیاسی منطقه ای و بین المللی و گسترش نا امنی ها در داخل سوریه چه سناریویی فراروی سوریه قرار دارد؟

قطعا بشار اسد اکنون در انتظار نتایج نشست اعضاء شورای امنیت که قرار است قطعنامه ای علیه سوریه صادر کند، به سر می برد،اما با توجه به مخالفت شدید روسیه به عنوان عضو دائم شورای امنیت با هر قطعنامه ای که متضمن برکناری بشار اسد از قدرت باشد، بنابراین به نظر نمی رسد شورای امنیت بتواند قطعنامه ای با محوریت بند 7 تصویب کند.

از سوی دیگر روسیه درچارچوب یک حرکت سیاسی برای نجات بشار پیشنهاد کرده که رهبران اپوزیسیون داخلی وخارجی در مسکو مذاکراتی با دولت سوریه انجام دهند. این پیشنهاد بلافاصله با موافقت دولت بشار اسد روبرو شد، اما گروه های اپوزیسیون به رهبری برهان غلیون با این طرح به شدت مخالفت کردند.

در چنین شرایطی چه گزینه ای در برابر آمریکا و دیگر کشورهای غربی، اتحادیه عرب و مخالفان دولت بشار اسد باقی می ماند؟

به نظر می رسد در چنین شرایطی آمریکا مشابه سال 1990 در بوسنی هرزگوین عمل خواهد کرد، اما این کشور مستقیما نیرویی برای سرنگونی دولت بشار اسد اعزام نخواهد کرد.

اگر چه اخیرا آمریکا به رهبران اپوزیسیون سوریه ابلاغ کرده که غرب به دلیل حمایت روسیه از نظام سوریه، نمی تواند خارج از مرزهای سوریه کار مهمی انجام دهد. به همین دلیل آمریکا و دیگر کشورهای غربی از مخالفان بشار خواسته اند تا به هر قیمتی که شده فشارهای نظامی وامنیتی خود را بر نظام اسد تشدید کنند.

غربی ها از وجود شورشیان ارتش آزادیبخش برای حمله به داخل سوریه استفاده خواهند کرد و دولت ترکیه نیز پشتیبانی لجستیکی و هوایی از شورشیان به عمل خواهد آورد،اما آیا بشار اسد دست بسته در انتظار حمله احتمالی شورشیان سوریه به دمشق باقی خواهد ماند؟

مسلما بشار اسد همچنان گزینه نظامی را مورد توجه قرار خواهد داد و با یک حمله پیشگیرانه به مرزهای ترکیه ،ارتش آزادیبخش سوریه را منهدم خواهد کرد. در چنین فرایندی آخرین برگ برنده اسد ارتش خواهد بود که تا اندازه ای همچنان قوام خود را حفظ کرده است.

اگر ارتش نظامی سوریه در این حمله با شکست روبرو شود، آنگاه تنها گزینه ای که در برابر بشار اسد باقی می ماند این است که به اصطلاح کافه را برهم بزند، به این معنا که بشار اسد با ترکیه و یا اسرائیل وارد نبرد خواهد شد تا پای سایر قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای را به این نبرد باز کند.

با توجه به وجود 12 میلیون علوی در ترکیه و وجود شیعیان لبنان و عراق و احتمال تاثیرگذاری حوادث سوریه بر منطقه به نظرمی رسد، اگر این سناریو عملیاتی شود خاورمیانه در آینده شاهد جنگی مشابه جنگ بالکان خواهد بود.

اگر بشار اسد نتواند در آینده نزدیک از رهگذر یک حمله نظامی وسیع و حساب شده کار شورشیان را یکسره کند، قطعا حوادث داخلی را به سمت و سوی یک جنگ مذهبی هدایت خواهد کرد.

------------------------------------------------------------------

"حسن هانی زاده" کارشناس مسائل خاورمیانه