محمدهادی جعفرپور وکیل دادگستری در خاطرات خود نوشت:
ارسطو مدعی بود همسرش به وی خیانت کرده و میگفت قصد شکایت از او را دارد. پیش از هر بحثی تذکر دادم که طرح چنین اتهامی عواقب خوبی ندارد و ممکن است فارغ از عواقب قضایی سبب آبروریزی شود لذا برای طرح چنین پروندهای باید دلایل کافی وجود داشته باشد ونباید به صرف یک شک بی اساس به ناموسش تهمت بزند.
ارسطو، اما آنقدر عصبی و خشمگین بود که نصایح و تذکراتم برایش بیشتر جنبهی بهانه تراشی در عدم قبول پرونده را داشت که البته همین هم بود. کلا تمایل و رغبتی به پذیرش چنین پروندههایی ندارم. با این وصف مهمترین دلیل پذیرش وکالت ارسطو امیدی نیم بند بود تا بلکه با انتقال سختیهای کار وی را از ادامهی راه پشیمان کنم.
با چنین نیتی شرط پذیرش وکالت وی را داشتن حداقل اطلاعات موثق و مدارک قابل استناد دانسته به وی قول همکاری دادم.
چند روز بعد ارسطو روی واتسپ دو فایل ویدیویی ارسال کرد که بنا بر ادعای وی همسرش به خانهی افراد غریبه وارد میشود. در پاسخ نوشتم اولا گرفتن فیلم از افراد بدون اطلاع ایشان ولواینکه همسرت باشد جرم است. ثانیا از کجا میدانی که همسرت به قصد خیانت به این خانه وارد شده؟ اینها دلیل نیست.
پرسید پس چه چیزی دلیل است گفتم:چیزی که اولا به جز خودت دیگری را قانع کند که همسرت خیانت میکند ثانیا چیزی که با چشم دیده و با گوش شنیده شده باشی...
ارسطو پاسخ داد: پس میروم و با دست پر بر میگردم.
روح پیام ارسطو بیشتر جنبه تهدید داشت تا انتقال خبر...
ذهنم به شدت درگیر رفتارهای ارسطو بود تا مبادا کاری کند که حاصلی جز پشیمانی نداشته باشد. چند هفته بعد ارسطو بنا به قول خودش با دست پر به دفترم آمد. تعدادی عکس از همسرش که در پارک و کافی شاپ کنار مردان مختلف نشسته و صدای ضبط شدهای منتسب به ثریا که با مردی غریبه قرار میگذارد...
با هر جملهای که پخش میشد صورت ارسطو بسان گلوله آتش گر میگرفت، برخی عبارات و جملات آنقدر زننده بود که ترجیح دادم با دادن فرم اطلاعات موکلین جو دفتر را عوض کنم.
پس از امضای وکالتنامه و خروج ارسطو از دفتر شماره تماس ثریا را ثبت کردم تاحسب رویه و در فرصتی مناسب با او صحبت کنم...
چند روز بعد با ثریا تماس گرفتم:
- سلام خانم، بنده وکیل ...
- ببین آقای وکیل به اون مرتیکه بی وجود بگید صدتا آدم اجیر کنه که از من آتو بگیره و هزارتا فیلم و عکس هم بگیره یک ریال از مهریه ام را نمیبخشم. حالا اگه فرمایشی هست در خدمتم...
لحن گفتار ثریا طوری بود که بدون کلامی تلفن را قطع کردم. شوکه شده بودم و تنها چیزی که لازم بود تماس باارسطو واتمام حجت با وی که اگر نمیتواند با وکیلش صادق باشد بهتر است خودش پرونده را دنبال کند.
- آقای محترم مگر شما نگفتید که تا به حال پروندهای با خانم ندارید. پس این بحث مهریه و حکم جلب و... چیه؟ فکر کردید با دروغ گفتن به وکیل و تهمت زدن به همسرتون میتونید از زیر دین مهریه شونه خالی کنی؟
ارسطو برخلاف انتظار، به آرامی پاسخم را داد:
-آقای وکیل به خدا وقتی پیش شما بودم از پرونده مهریه خبر نداشتم تا اینکه چند روز پیش پیام داد که مهریه اش را اجرا گذاشته! آخه کجای دنیا دیدید دختر از پای سفره عقد راه به راه مهریه اجرا بذاره و حق فلان و فلان مطالبه کنه و بعد هم هر روز با مرد غریبه ببینیش...
با توضیحات ارسطومتوجه شدم که ثریا پیش از مراسم عروسی و در مرحله عقد حق حبس اعمال کرده که تا تسویه مهریه از تکمین امتناع کند.
با ارسطو تماس گرفتم و گفتم:وقتی شما هنوز با هم عروسی نکرده اید چطور متوجه تماسها و قرارهای مشکوک او شده ای؟ ارسطو گفت:آقای وکیل ما زیر یک سقف با هم زندگی میکنیم ولی. بعد هم اینکه برخی اوقات فکر میکنم ثریا عمدا جلوی من رفتارهای مشکوک میکنه.
پس از شنیدن حرفهای ارسطو، نوع کلام ثریا و اطلاعات ارسطورا که تطبیق دادم فکری به ذهنم رسید. به موازات طرح شکایت، از دفتر دادستان خواستم تا سوابق سجلی ثریا استعلام گردد. با وصول پاسخ تازه متوجه شدم جریان چیست. شش ازدواج منجر به طلاق توافقی و تحصیل یک میلیارد وجه نقد در عوض بخشش مهریه! اما هفتمین طعمه یعنی ارسطو گلوگیر بوده و ثریا به همین دلیل نقشه تازهای کشیده بود.
خطاب به دادستان نوشتم: حسب سوابق پیوست بانو ثریا... در دوسال گذشته شش ازدواج منجر به طلاق توافقی داشته که جریان متارکه در هر شش مورد مشابه بوده به این شرح که وی بخشی از مهریه را در عوض طلاق بذل و بخشی را نقدا دریافت نموده است. سه تن از همسرهای سابق ثریا ... حاضر به ادای شهادت هستند که ثریا پس از شناسایی و جلب اعتماد طعمه هایش با ایشان قرار ازدواج گذاشته با همکاری افرادی در قالب خانواده مراسم خواستگاری و... برگزار شده سپس ثریا با اعمال حق حبس، مهریه اش را اجرا و به موازات این اقدام با همکاری تعدادی جوان کاری میکند تا همسرش به وی مشکوک شده همین شک موجب دلزدگی و مشاجره و در نهایت پیشنهاد متارکه به شرط پرداخت بخشی از مهریه شده است. این شیوه تحصیل مال و اغفال شش جوان جز با هماهنگی یک باند کلاهبردار میسر نیست و استدعای صدور دستور ویژه دارم.
چند ماهی طول کشید تا کیفرخواست صادره در روزنامهها منتشرشد: " ثریا... با همکاری ناصر... ولیلا... به عنوان خانواده اش پس از اغفال جوانان در عقد نکاح آنها درآمده بلافاصله مهریه اش را به اجرا گذاشته به موازات این اقدام رضا/افشین/مصطفی و کامران به عنوان دوست پسرهای ثریا وارد بازی شده در نهایت ثریا با دریافت بخشی از مهریه راضی به طلاق توافقی میگردد. "
ارسطو مدعی بود همسرش به وی خیانت کرده و میگفت قصد شکایت از او را دارد. پیش از هر بحثی تذکر دادم که طرح چنین اتهامی عواقب خوبی ندارد و ممکن است فارغ از عواقب قضایی سبب آبروریزی شود لذا برای طرح چنین پروندهای باید دلایل کافی وجود داشته باشد ونباید به صرف یک شک بی اساس به ناموسش تهمت بزند.
ارسطو، اما آنقدر عصبی و خشمگین بود که نصایح و تذکراتم برایش بیشتر جنبهی بهانه تراشی در عدم قبول پرونده را داشت که البته همین هم بود. کلا تمایل و رغبتی به پذیرش چنین پروندههایی ندارم. با این وصف مهمترین دلیل پذیرش وکالت ارسطو امیدی نیم بند بود تا بلکه با انتقال سختیهای کار وی را از ادامهی راه پشیمان کنم.
با چنین نیتی شرط پذیرش وکالت وی را داشتن حداقل اطلاعات موثق و مدارک قابل استناد دانسته به وی قول همکاری دادم.
چند روز بعد ارسطو روی واتسپ دو فایل ویدیویی ارسال کرد که بنا بر ادعای وی همسرش به خانهی افراد غریبه وارد میشود. در پاسخ نوشتم اولا گرفتن فیلم از افراد بدون اطلاع ایشان ولواینکه همسرت باشد جرم است. ثانیا از کجا میدانی که همسرت به قصد خیانت به این خانه وارد شده؟ اینها دلیل نیست.
پرسید پس چه چیزی دلیل است گفتم:چیزی که اولا به جز خودت دیگری را قانع کند که همسرت خیانت میکند ثانیا چیزی که با چشم دیده و با گوش شنیده شده باشی...
ارسطو پاسخ داد: پس میروم و با دست پر بر میگردم.
روح پیام ارسطو بیشتر جنبه تهدید داشت تا انتقال خبر...
ذهنم به شدت درگیر رفتارهای ارسطو بود تا مبادا کاری کند که حاصلی جز پشیمانی نداشته باشد. چند هفته بعد ارسطو بنا به قول خودش با دست پر به دفترم آمد. تعدادی عکس از همسرش که در پارک و کافی شاپ کنار مردان مختلف نشسته و صدای ضبط شدهای منتسب به ثریا که با مردی غریبه قرار میگذارد...
با هر جملهای که پخش میشد صورت ارسطو بسان گلوله آتش گر میگرفت، برخی عبارات و جملات آنقدر زننده بود که ترجیح دادم با دادن فرم اطلاعات موکلین جو دفتر را عوض کنم.
پس از امضای وکالتنامه و خروج ارسطو از دفتر شماره تماس ثریا را ثبت کردم تاحسب رویه و در فرصتی مناسب با او صحبت کنم...
چند روز بعد با ثریا تماس گرفتم:
- سلام خانم، بنده وکیل ...
- ببین آقای وکیل به اون مرتیکه بی وجود بگید صدتا آدم اجیر کنه که از من آتو بگیره و هزارتا فیلم و عکس هم بگیره یک ریال از مهریه ام را نمیبخشم. حالا اگه فرمایشی هست در خدمتم...
لحن گفتار ثریا طوری بود که بدون کلامی تلفن را قطع کردم. شوکه شده بودم و تنها چیزی که لازم بود تماس باارسطو واتمام حجت با وی که اگر نمیتواند با وکیلش صادق باشد بهتر است خودش پرونده را دنبال کند.
- آقای محترم مگر شما نگفتید که تا به حال پروندهای با خانم ندارید. پس این بحث مهریه و حکم جلب و... چیه؟ فکر کردید با دروغ گفتن به وکیل و تهمت زدن به همسرتون میتونید از زیر دین مهریه شونه خالی کنی؟
ارسطو برخلاف انتظار، به آرامی پاسخم را داد:
-آقای وکیل به خدا وقتی پیش شما بودم از پرونده مهریه خبر نداشتم تا اینکه چند روز پیش پیام داد که مهریه اش را اجرا گذاشته! آخه کجای دنیا دیدید دختر از پای سفره عقد راه به راه مهریه اجرا بذاره و حق فلان و فلان مطالبه کنه و بعد هم هر روز با مرد غریبه ببینیش...
با توضیحات ارسطومتوجه شدم که ثریا پیش از مراسم عروسی و در مرحله عقد حق حبس اعمال کرده که تا تسویه مهریه از تکمین امتناع کند.
با ارسطو تماس گرفتم و گفتم:وقتی شما هنوز با هم عروسی نکرده اید چطور متوجه تماسها و قرارهای مشکوک او شده ای؟ ارسطو گفت:آقای وکیل ما زیر یک سقف با هم زندگی میکنیم ولی. بعد هم اینکه برخی اوقات فکر میکنم ثریا عمدا جلوی من رفتارهای مشکوک میکنه.
پس از شنیدن حرفهای ارسطو، نوع کلام ثریا و اطلاعات ارسطورا که تطبیق دادم فکری به ذهنم رسید. به موازات طرح شکایت، از دفتر دادستان خواستم تا سوابق سجلی ثریا استعلام گردد. با وصول پاسخ تازه متوجه شدم جریان چیست. شش ازدواج منجر به طلاق توافقی و تحصیل یک میلیارد وجه نقد در عوض بخشش مهریه! اما هفتمین طعمه یعنی ارسطو گلوگیر بوده و ثریا به همین دلیل نقشه تازهای کشیده بود.
خطاب به دادستان نوشتم: حسب سوابق پیوست بانو ثریا... در دوسال گذشته شش ازدواج منجر به طلاق توافقی داشته که جریان متارکه در هر شش مورد مشابه بوده به این شرح که وی بخشی از مهریه را در عوض طلاق بذل و بخشی را نقدا دریافت نموده است. سه تن از همسرهای سابق ثریا ... حاضر به ادای شهادت هستند که ثریا پس از شناسایی و جلب اعتماد طعمه هایش با ایشان قرار ازدواج گذاشته با همکاری افرادی در قالب خانواده مراسم خواستگاری و... برگزار شده سپس ثریا با اعمال حق حبس، مهریه اش را اجرا و به موازات این اقدام با همکاری تعدادی جوان کاری میکند تا همسرش به وی مشکوک شده همین شک موجب دلزدگی و مشاجره و در نهایت پیشنهاد متارکه به شرط پرداخت بخشی از مهریه شده است. این شیوه تحصیل مال و اغفال شش جوان جز با هماهنگی یک باند کلاهبردار میسر نیست و استدعای صدور دستور ویژه دارم.
چند ماهی طول کشید تا کیفرخواست صادره در روزنامهها منتشرشد: " ثریا... با همکاری ناصر... ولیلا... به عنوان خانواده اش پس از اغفال جوانان در عقد نکاح آنها درآمده بلافاصله مهریه اش را به اجرا گذاشته به موازات این اقدام رضا/افشین/مصطفی و کامران به عنوان دوست پسرهای ثریا وارد بازی شده در نهایت ثریا با دریافت بخشی از مهریه راضی به طلاق توافقی میگردد. "