پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۱

زن جوان: لقمه حرام زندگی ام را به نابودی کشانده است

زن جوان: لقمه حرام زندگی ام را به نابودی کشانده است
دیگر تحمل این زندگی نفرت انگیز را ندارم. همسرم خیلی راحت دزدی می‌کند و لقمه حرام سر سفره من و فرزندم می‌گذارد، اما حالا که از خانواده من سرقت کرده است، خانواده اش مرا تهدید به طلاق می‌کنند و ...
کد خبر : ۵۲۱۵۶۸
زن ۲۱ ساله‌ای که برای چاره جویی درخصوص زندگی با یک دزد به دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری سپاد مشهد مراجعه کرده بود، درباره سرگذشت تاسف بارش به کارشناس اجتماعی گفت: دو سال بیشتر از زمان ترک تحصیلم نگذشته بود که «علی» به خواستگاری ام آمد و من در ۱۳ سالگی پای سفره عقد نشستم، اما از همان روز‌های آغازین دوران نامزدی، کینه‌ای شتری بین من و مادرشوهرم شکل گرفت.

او در همه مسائل زندگی من دخالت می‌کرد به طوری که من هیچ اختیاری در زندگی خودم نداشتم. مادر علی برای من تصمیم می‌گرفت که چه بپوشم یا حتی بخورم! رفتار‌ها و دخالت‌های او حتی بعد از به دنیا آمدن فرزندم نیز ادامه یافت. من هم مجبور بودم به نوعی در برابر خواسته هایش مقاومت کنم، همین لجبازی‌ها به اختلافات بین من و همسرم دامن زد تا جایی که دیگر هیچ جمله‌ای از سر خیرخواهی بین ما رد و بدل نمی‌شد و همه حرف هایمان با نیش و کنایه همراه بود.


بالاخره زندگی من و علی به بن بست رسید و در نهایت من با سپردن حضانت فرزندم به او، طلاق گرفتم. با آن که دلم برای کودک خردسالم تنگ می‌شد، اما تلاش کردم گذشته را فراموش کنم. مدتی بعد، زمانی که ۱۷ ساله بودم با «اصغر» آشنا شدم. مدتی با یکدیگر ارتباط داشتیم تا این که تصمیم به ازدواج گرفتیم. او در حالی مرا به عقد موقت خودش در آورد که هنوز همسرش را طلاق نداده بود و به من دروغ می‌گفت. چهار سال قبل در حالی که یک هفته از ازدواجمان گذشته بود، قرص‌های مخدردار (ترک اعتیاد) در منزل پیدا کردم، اما همسرم مدعی بود آن قرص‌ها متعلق به یکی از دوستانش است. از سوی دیگر وقتی از منزل بیرون می‌رفتم، او زنان غریبه را به خانه دعوت می‌کرد و رفتار‌های بسیار نامناسبی از خود نشان می‌داد. با وجود این، رفتار‌های زشت او را نادیده می‌گرفتم تا زمانی که به اتهام سرقت موتور برق دستگیر شد. اطرافیانم مرا سرزنش می‌کردند و معتقد بودند باید از اصغر هم طلاق بگیرم، اما زمانی که قول داد سرقت را کنار بگذارد، من از خطا‌های دیگرش چشم پوشی کردم. در همین حال، او با سپردن وثیقه به دادسرا آزاد شد، ولی سرقت اموال دیگران را ترک نکرد تا جایی که حتی مقابل چشمان حیرت زده من کالا‌هایی را از فروشگاه مواد غذایی سرقت می‌کرد. همسرم بهانه می‌آورد که درآمدش کفاف زندگی را نمی‌دهد و ... دزدی‌های او به جایی رسید که چند وقت قبل به حساب بانکی مادرم دستبرد زد.

مادرم که فکر نمی‌کرد سرقت کار دامادش باشد، شکایت کرد، اما وقتی پلیس با ردیابی‌های اطلاعاتی مشخصات سارق را به من اعلام کرد، چشمانم از تعجب گرد شد. اصغر با سرقت کارت بانکی و شماره رمز، به حساب بانکی مادرم دستبرد زده بود. وقتی ماجرا لو رفت، پدرشوهرم تهدید کرد اگر از همسرم شکایت کنیم، مرا طلاق می‌دهند و فرزندم را نیز می‌گیرند. با آن که می‌دانم زندگی با مردی که لقمه حرام بر سر سفره خانواده اش می‌گذارد، هیچ فایده‌ای ندارد، اما نمی‌خواهم این بار نیز احساس مادری را زیر پا بگذارم و در حسرت دیدار فرزندم بسوزم. شایان ذکر است، بررسی‌های کارشناسی مشاوران کلانتری با دستور سرگرد عامری (رئیس کلانتری سپاد) در این باره ادامه دارد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی