از ۱۰ سال قبل که شبکه نمایش خانگی نیز به یکی از درگاههای انتشار سریال تبدیل شد، همواره انتقاداتی نسبت به محتوا و کیفیت این آثار وارد بود. از آنجایی که این سریالها اغلب توسط بخش خصوصی تولید میشوند و این بخش، بیش از فرهنگ و هنر، دغدغه بازگشت سرمایه را داشته است، اغلب سریالهای شبکه نمایش خانگی طوری طراحی و ساخته میشدهاند که با کمترین وقت، زحمت و هزینه، بیشترین بازدهی مالی را در پی داشته باشند.
به همین دلیل هم اکثریت قریب به اتفاق سریالهای این بخش، بهجای برخورداری از شخصیت هنری و محتوای غنی، با استفاده از دم دستیترین ابزارها و عناصر، در پی جذب مخاطب عام بودهاند. در نتیجه، عمده سریالهای شبکه نمایش خانگی به بازتولید همان پیرنگها و سوژههای سطح پایین و نازل سریالهای مبتذل ماهوارهای دچار شدند. چند سال قبل در گزارشی، یکی از راهحلهای اصلاح این عرصه، ورود نگاههای مترقی و آزاداندیش و رها از حرص و ولع مالی عنوان شد. در این گزارش که پنج شهریور سال ۹۷ به قلم نگارنده در صفحه گزارش روز کیهان منتشر شد، نوشتم که رام شدن ابتذال فقط با آرام کردن شبکه نمایش خانگی اتفاق نخواهد افتاد، بلکه یک روش بهتر، ایجاد آلترناتیو قابل رقابت و برتر است؛ یعنی هنرمندان و نهادهایی که تخصص و توان مالی تولید آثار فاخر و در خط فرهنگ متعالی را دارند باید دست به کار شوند و راه تازه و متفاوتی را باز کنند و با اصلاح ذوق و سلیقه مشتری، عرصه را پاکسازی کنند. اتفاقا در آن گزارش به طور مشخص، نام سازمان «اوج» هم برده شد و از آن مطالبه کردیم تا به شکوفایی و پویایی شبکه نمایش خانگی کمک کند. تا اینکه سازمان اوج، کار درست را انجام داد و راهبرد ایجابی را انتخاب کرد. «آقازاده» آزمون اول این سازمان برای بهسازی و پالایش سریالهای شبکه نمایش خانگی است. چند قسمت اول این سریال، امیدوارکننده بود. شانس بزرگ سازمان اوج و سازندگان سریال این بود که در اوج انتقادات از سریالهای شبکه نمایش خانگی، یک انتخاب جدید را پیش روی علاقهمندان به این نوع آثار قرار دادند. «آقازاده» تازه زاده شده در شبکه نمایش خانگی، در چند قسمت اولیهاش نشان داد؛ اولا در داستانگویی و کیفیت ساختاری، یک سر و گردن از اکثر سریالهای نمایش خانگی بالاتر است و ثانیا برخلاف خیلی از این آثار که در فضا و دنیایی دور از زندگی و دغدغههای عموم مردم میگشتند، این سریال به یکی از برخطترین موضوعات با حیات و معاش روزمره شهروندان این کشور مرتبط است. مسئله فساد و رانت خواری زالوصفتهای زاییده در ساختارهای نامتوازن اقتصادی و راهزنان صاحب قدرت و نفوذ، موضوعی نیست که جامعه هنری به سادگی از کنارش عبور کند. با این حال، کمتر جسارت و انگیزهای در بین فیلمسازها دیده شده که به چنین مسائلی توجه کنند. هم از این رو، ساخت سریال درباره این مسئله سهمگین از سوی سازمان اوج، نشانه مثبتی بود. گو اینکه بسیاری از مخاطبان سریال، برخی از دیالوگها و فضاسازیهای این سریال را مماس با توقع از سازمان اوج نمیدانستند و انتظار محصولی پاستوریزهتر را داشتند.
با این حال، «آقازده» هر چه جلوتر آمد، عقبتر رفت! رفته رفته، آن داستان پر طراوت و حال و هوای عدالتخواه و آرمانگرا و ضرباهنگ خوشآهنگ سریال، آب رفت و مثل خیلی دیگر از سریالها، به قصه این کار هم آب بسته شد! وقتی داستان فیلم یا سریال خسته میشود، شاتها روی چهرههایی با آرایش غلیظ، بسته میشود و... وقتی از راه هنری و حرفهای نمیتوان بازار را فتح کرد، لاجرم پای اروتیسم به میان میآید و اتفاقات بالای ۱۸ سال! به این ترتیب است که جاذبه بازار و مسابقه برای سود بیشتر، «آقازاده» را هم ضربه فنی کرد! «آقازده» فریب فروش بیشتر را خورد و خاک شد! همچنین شخصیتپردازی اشتباه، ضعف راهبردی «آقازاده» است. لازمه چنین درامی، وجود یک قهرمانِ جذابِ پرتحرک و پویا بود. مطابق استاندارد درامهای امنیتی و توأم با تعقیب وگریز، وقتی شخصیت محوری داستان وارد کارزار مبارزه با مفاسد و مفسدان میشود، حتی با وجود نقص و ضعف، باید کاراکتری کاریزماتیک و طوفانی داشته باشد و بتواند همذاتپنداری و همزادپنداری مخاطب را برانگیزد. با این حال، حامد تهرانی، گرچه شخصیت محوری و اصلی سریال است، اما قهرمان نیست! گویی همان شخصیت منفعل، سربه زیر و ساکت و ساکن سینا مهراد در سریال «پدر» به این داستان منتقل شده است. او تقریبا فاقد ویژگیهای دراماتیک یک قهرمان مبارزه با فساد است.
به همین دلیل هم اکثریت قریب به اتفاق سریالهای این بخش، بهجای برخورداری از شخصیت هنری و محتوای غنی، با استفاده از دم دستیترین ابزارها و عناصر، در پی جذب مخاطب عام بودهاند. در نتیجه، عمده سریالهای شبکه نمایش خانگی به بازتولید همان پیرنگها و سوژههای سطح پایین و نازل سریالهای مبتذل ماهوارهای دچار شدند. چند سال قبل در گزارشی، یکی از راهحلهای اصلاح این عرصه، ورود نگاههای مترقی و آزاداندیش و رها از حرص و ولع مالی عنوان شد. در این گزارش که پنج شهریور سال ۹۷ به قلم نگارنده در صفحه گزارش روز کیهان منتشر شد، نوشتم که رام شدن ابتذال فقط با آرام کردن شبکه نمایش خانگی اتفاق نخواهد افتاد، بلکه یک روش بهتر، ایجاد آلترناتیو قابل رقابت و برتر است؛ یعنی هنرمندان و نهادهایی که تخصص و توان مالی تولید آثار فاخر و در خط فرهنگ متعالی را دارند باید دست به کار شوند و راه تازه و متفاوتی را باز کنند و با اصلاح ذوق و سلیقه مشتری، عرصه را پاکسازی کنند. اتفاقا در آن گزارش به طور مشخص، نام سازمان «اوج» هم برده شد و از آن مطالبه کردیم تا به شکوفایی و پویایی شبکه نمایش خانگی کمک کند. تا اینکه سازمان اوج، کار درست را انجام داد و راهبرد ایجابی را انتخاب کرد. «آقازاده» آزمون اول این سازمان برای بهسازی و پالایش سریالهای شبکه نمایش خانگی است. چند قسمت اول این سریال، امیدوارکننده بود. شانس بزرگ سازمان اوج و سازندگان سریال این بود که در اوج انتقادات از سریالهای شبکه نمایش خانگی، یک انتخاب جدید را پیش روی علاقهمندان به این نوع آثار قرار دادند. «آقازاده» تازه زاده شده در شبکه نمایش خانگی، در چند قسمت اولیهاش نشان داد؛ اولا در داستانگویی و کیفیت ساختاری، یک سر و گردن از اکثر سریالهای نمایش خانگی بالاتر است و ثانیا برخلاف خیلی از این آثار که در فضا و دنیایی دور از زندگی و دغدغههای عموم مردم میگشتند، این سریال به یکی از برخطترین موضوعات با حیات و معاش روزمره شهروندان این کشور مرتبط است. مسئله فساد و رانت خواری زالوصفتهای زاییده در ساختارهای نامتوازن اقتصادی و راهزنان صاحب قدرت و نفوذ، موضوعی نیست که جامعه هنری به سادگی از کنارش عبور کند. با این حال، کمتر جسارت و انگیزهای در بین فیلمسازها دیده شده که به چنین مسائلی توجه کنند. هم از این رو، ساخت سریال درباره این مسئله سهمگین از سوی سازمان اوج، نشانه مثبتی بود. گو اینکه بسیاری از مخاطبان سریال، برخی از دیالوگها و فضاسازیهای این سریال را مماس با توقع از سازمان اوج نمیدانستند و انتظار محصولی پاستوریزهتر را داشتند.
با این حال، «آقازده» هر چه جلوتر آمد، عقبتر رفت! رفته رفته، آن داستان پر طراوت و حال و هوای عدالتخواه و آرمانگرا و ضرباهنگ خوشآهنگ سریال، آب رفت و مثل خیلی دیگر از سریالها، به قصه این کار هم آب بسته شد! وقتی داستان فیلم یا سریال خسته میشود، شاتها روی چهرههایی با آرایش غلیظ، بسته میشود و... وقتی از راه هنری و حرفهای نمیتوان بازار را فتح کرد، لاجرم پای اروتیسم به میان میآید و اتفاقات بالای ۱۸ سال! به این ترتیب است که جاذبه بازار و مسابقه برای سود بیشتر، «آقازاده» را هم ضربه فنی کرد! «آقازده» فریب فروش بیشتر را خورد و خاک شد! همچنین شخصیتپردازی اشتباه، ضعف راهبردی «آقازاده» است. لازمه چنین درامی، وجود یک قهرمانِ جذابِ پرتحرک و پویا بود. مطابق استاندارد درامهای امنیتی و توأم با تعقیب وگریز، وقتی شخصیت محوری داستان وارد کارزار مبارزه با مفاسد و مفسدان میشود، حتی با وجود نقص و ضعف، باید کاراکتری کاریزماتیک و طوفانی داشته باشد و بتواند همذاتپنداری و همزادپنداری مخاطب را برانگیزد. با این حال، حامد تهرانی، گرچه شخصیت محوری و اصلی سریال است، اما قهرمان نیست! گویی همان شخصیت منفعل، سربه زیر و ساکت و ساکن سینا مهراد در سریال «پدر» به این داستان منتقل شده است. او تقریبا فاقد ویژگیهای دراماتیک یک قهرمان مبارزه با فساد است.