¤فيلم «33روز» كاري در زمره آثار برون مرزي ايران تلقي مي شود. بهتر است بحث را از اينجا شروع كنيم كه آيا تجربه ساخت فيلم در خارج از ايران را داشته ايد؟
ساخته شدن فيلم «33روز»، اولين فعاليت سينمايي منسجم من در خارج از ايران است. البته پيش از اين خرده كارهايي يا تك سانس هايي باعث شده بود كه به لبنان و يا ديگر كشورها ازجمله سوريه سفر و در آن كشورها فعاليت كنم، اما ساختن يك اثر سينمايي بزرگ مانند «33روز» اولين تجربه ام در خارج بود كه يك تجربه خوب و موثر محسوب مي شود.
¤به نظر مي رسد كه لبنان براي سينماي جهان اهميت دارد، اما خود اين كشور سينماي مطرحي ندارد، چه ويژگي هايي باعث جلب نظر فيلمسازان به اين كشور مي شود؟
بله، لبنان خودش سينما ندارد، شايد سالي يك يا دو فيلم سينمايي بسازد، اما اين كشور، ظرفيت مناسبي براي فيلم سازي دارد. هم به لحاظ لوكيشن هاي متنوع آن و هم امكانات خوب از نظر لجستيكي و سخت افزاري و وسايل نوري، حركتي، لابراتوار و ديگر ملزومات سينمايي كه دارا است. در واقع اين كشور علي رغم نداشتن سينما، اما كشوري غني براي فيلمسازان ديگر كشورها محسوب مي شود. به همين دليل هم از تمام نقاط دنيا، حتي اروپا و آمريكا فيلمسازان به اين كشور مي آيند و از موقعيت لبنان استفاده مي كنند. مثلاً همزمان با ما گروهي از فرانسه و كانادا در آنجا مشغول به كار بودند.
¤به جز فيلم هاي بلند، آيا در زمينه هاي ديگر فيلم سازي هم فقير هستند؟
خير، برعكس مديوم بلند، لبنان در ديگر قالب ها، از جمله كليپ سازي شاخص است. در اين كشور كليپ هاي عظيمي ساخته مي شود و حتي براي آنها به اندازه يك فيلم سينمايي ما، هزينه مي كنند، از همين رو معمولاً كليپ هاي شان در جشنواره هاي مختلف مطرح شده و جايزه گرفته است.
¤در زمينه بازيگري هم به نظر مي رسد كه داراي پشتوانه خوبي هستند.
بله. سينماي لبنان پر بازيگر است، اما اين بازيگران و چهره هاي سينمايي عموماً در ديگر كشورها حضور دارند. سوريه، مصر و حتي در اروپا و آمريكا هم اين چهره ها درخشيده اند. در واقع لبنان در زمينه تربيت بازيگر خوب كار كرده است.
¤حالا اگر بحث پيام و مضمون فيلم «33روز» را در نظر نگيريم، آيا كار در لبنان براي شما دستاوردي هم داشت؟
منهاي امكاناتي كه به آن اشاره كردم كه براي ما و گروه ما يك فرصت مغتنم به حساب مي آمد، كار با بازيگران عرب زبان و گروه هاي سينمايي لبنان كه چندان هم با فرهنگ ما مانند آداب و سنن، اعتقادات و باورهاي ما نزديكي ندارند، خيلي اتفاق خوبي بود. در واقع مجالست با آنها هم براي ما و هم براي آنها، يك فرصت بود. به ويژه اينكه برخورد عوامل جلوي دوربين فيلم «33روز» كه عرب بودند و تجربه كار با ديگر گروه هاي خارجي را داشتند با ما متفاوت بود. آنها ما را اخلاقي ترين گروه فيلم سازي دنيا مي ديدند و اين براي شان جالب بود، به طوري كه با الفت هاي به وجود آمده، مرتب اعلام مي داشتند كه پس از خاتمه پروژه، دلتنگ خواهند شد.
¤اگر موافقيد به فيلم بپردازيم و ابتدا از نام آن شروع كنيم. چرا 33 روز؟
چرا نه؟
¤ همان طور كه خودتان بهتر مي دانيد، نام هنري براي يك اثر سينمايي كه رويكرد هنري هم دارد، خيلي مهم است. يك عنوان تبليغاتي در بدو امر مي تواند مخاطب را پس بزند. از آنجا كه نام اثر ويترين آن است و در اولين گام عامل مهم جذب مخاطب محسوب مي شود، در صورت مستقيم گويي و دوري از ايما و ايهام باعث مي شود تا پيشاپيش تماشاگر به اصل موضوع پي ببرد. مثلاً در هاليوود «كاترين بيگلو» مي آيد فيلمي درباره عراق مي سازد و نام آن را مي گذارد «جعبه درد»، بنابراين مخاطب با كنجكاوي و بدون اينكه بداند با اثري «پروپاگاندا» براي سربازان آمريكايي روبه رو است، به تماشاي فيلم مي رود، اما شما به صورت علني و گل درشت، نام 33 روز را كه همه دنيا از اين اتفاق اطلاع دارد روي فيلم گذاشته ايد. حالا بفرماييد چرا 33 روز، آن هم در شرايطي كه ذائقه ها نسبت به آثار عميق و جدي تغيير كرده است؟
من كاملاً واقفم كه نام فيلم چقدر در جذب اثر مهم است. براي همين ما براي انتخاب يك نام جذاب تلاش لازم را به خرج داديم. حتي از گروهي خبره در نام گذاري مشاوره گرفتيم و همين طور پس از آنكه فيلم آماده شد با آقاي شمقدري كه در اصل متولي اصلي فيلم است و سناريوي اوليه توسط ايشان نوشته شده است به شور پرداختيم تا اينكه از نام اوليه آن كه «جنوب آسماني» بود به «33روز» رسيديم. يادم هست كه قبل از جشنواره سال گذشته در دفتر جشنواره قبل از نمايش آن، ميزگردي تشكيل داديم و ابعاد مختلف اين نام را بررسي كرديم كه باز هم جملگي حاضران بر عنوان «33 روز» به جمع بندي رسيدند. دلايل مختلفي براي اين تأييد وجود داشت كه به برخي از آنها اشاره مي كنم؛ مانند موجز بودن، مفهوم داشتن، بار اطلاع رساني آن، سيلاب هاي آن كه خيلي سينمايي است، ضمن اينكه ايهام لازم را هم دارد و از همه مهم تر عنوان «33روز» براي مخاطبان عرب زبان و كشورهاي اسلامي كه اين ماجرا براي شان مهم است، همه و همه ما را به گزينش اين نام واداشت.
¤ اگر بخواهيد فيلم را در گونه اي مشخص معرفي كنيد، چه ژانري را مناسب قرار دادن 33 روز در آن مي بينيد؟
فيلمنامه اوليه كه توسط «جواد شمقدري» و «شهاب ملت خواه» نوشته شده بود، صرفاً يك كار جنگي بود، اما براي اينكه طيف هاي مختلف را متوجه فيلم كنيم، در بازنويسي هاي بعدي، سعي كرديم عناصر ملودرام و عاطفي را وارد آن كنيم. وجوه انساني و كشمكش هاي حسي شخصيت هاي فيلم در قالب روابط يوسف و همسرش و ... ازجمله اينها بود، لذا اگر بخواهيم گونه بندي كنيم، اثري مقاومتي با گرايش ملودرام محسوب مي شود.
¤اتفاقات و قصه فيلم تا چه سقفي مستند به واقعيت هاست و اساساً آيا مي شود فيلم را به لحاظ موضوعي مستند ارزيابي كرد؟
زمينه و بستر اصلي فيلم، مستند است؛ روستاي بيت الشعب هم كه ماجراي فيلم در آن مي گذرد، واقعي است، اما چون اين روستا نزديك رژيم صهيونيستي بود، نمي توانستيم در آنجا فيلمبرداري كنيم و به خاطر حساسيت و حراست آن رژيم، حتي نمي توانستيم در آنجا يك تير شليك كنيم. لذا در منطقه امن تري روستايي ميان سور و صيدا، واقع در يك خيابان خاكي و متروكه آن فضا را بازسازي كرديم. يعني اين چيزي كه شما در فيلم مي بينيد، اعم از ساختمان ها، گل كاري، سبزي كاري، آسفالت و ... همه را ما ساختيم. حتي خانه هايي كه شخصيت هاي فيلم درون آنها هستند را نيز خودمان طراحي كرده و ساخته ايم تا يك فضاي كاملاً واقعي را ايجاد كرده باشيم، اما انفجارها را در جاي ديگري گرفتيم. خلاصه اينكه فضاي كار، ماجراها و اتفاقات بر اساس مستندات واقعي است. اما همه را بازسازي كرديم و شخصيت هاي اصلي را به صورت تأليفي خلق و وارد قصه كرديم.
¤ يكي از معضلات سينماي ايران، ضعف فيلمنامه است، شما در راه ساخت اين اثر چگونه سعي كرديد تا به اين ضعف مبتلا نشويد؟
تا جايي كه لازم بود روي فيلمنامه كار كرديم. در مورد اينكه سينماي ما با معضل كمبود فيلمنامه هاي قدرتمند روبه رو است، بحثي ندارم. خود من الان يك سال است كه با يك استاد دانشگاه درباره فيلمنامه جديدم به توافق نرسيده ام، درحالي كه فرصت كافي نداريم. بله اگر زمان براي نگارش فيلمنامه آزاد باشد يك حرفي است، ولي يك جايي بالاخره بايد كار روي فيلمنامه را به پايان رساند و وارد فاز توليد شد. اتفاقي كه براي فيلم «33روز» نيز روي داد و ما بايد فيلم را اجرا كرده و به جشنواره فجر سال گذشته مي رسانديم.
¤يكي از ضعف هاي فيلمنامه «33روز» فقدان شخصيت پردازي است. مثلاً اينكه جبهه قهرمان و ضدقهرمان خيلي قدرتمند شكل نگرفته است، اين مسئله را چگونه تحليل مي كنيد؟
در بحث شخصيت پردازي هم ما تاجايي كه امكانات داشتيم، كار كرديم، اما توجه داشته باشيد كه نمي خواستيم قهرمان هايي از نوع هاليوودي داشته باشيم. ما با حجم زيادي از اتفاقات، ماجراها و آدم هاي بسيار در جنگ 33 روزه روبه رو بوديم كه هر كدام از آنها مي توانست يك سريال باشد، اما سعي كرديم تا با تعداد محدودي و در قالب يك داستان همه جنگ را تعريف كنيم. درحالي كه مي شد به داستان با دو جبهه مثبت و منفي و به شكل پروپاگانداي گل درشت بپردازيم. مثلاً يوسف(قهرمان داستان) را به صورت يك رمبو نمايش دهيم، اما تعمداً از اين روش پرهيز داشتيم. چون بنا نداشتيم يك فيلم صرفاً تبليغاتي بسازيم، بلكه به دنبال يك فيلم داستان گو و پيام رسان انساني بوديم، لذا وظايف قهرمان را ميان چند نفر تقسيم كرديم. حتي زن هاي اين فيلم درحد يك قهرمان واقعي بدون اغراق تعريف شده اند. براي همين، رويكرد فيلم رئال است كه مخاطب آنها را مي پذيرد و با شخصيت هاي داستان هم ذات پنداري مي كند.
¤فكر مي كنيد دليل اينكه فيلم در اكران عمومي با اقبال و فروش بالايي مواجه نشده چيست؟
در اين زمينه مباحث مختلف و طولاني قابل طرح است. نخستين مسئله اين است كه اساساً اين فيلم براي مخاطب ايراني ساخته نشده است. براي همين هم ما از بازيگران ايراني استفاده نكرديم و چهره هاي سينمايي عرب را به كار گرفتيم و حتي فيلم را با صداي سر صحنه و به زبان عربي اجرا كرديم، چراكه در توليد اين فيلم، مخاطب عرب زبان براي ما مهم بود. حتي سعي كرديم تا فيلمي استاندارد با پروداكشني كاملاً حرفه اي بسازيم كه بتواند حرف ما را به خوبي در كشورهاي جهان اسلام نشر دهد. همه سعي ما اين بوده كه از طريق سينما آرمان ها و ارزش هاي خود را در سطح بين المللي بيان كنيم؛ كاري كه تاكنون در سينماي ايران به آن توجه نشده است.
¤پيش بيني مي كنيد كه فيلم در خارج از مرزها توفيقي حاصل كند؟
كاملاً به اين اتفاق باور دارم. ضمن اينكه در تجربه ديدن فيلم با عرب ها به اين موفقيت اميدوار هستم. مثلاً فيلم را در جشنواره بغداد با نخبگان عرب زبان ديدم. همچنين فيلم را با يك هيئت مصري و تونسي ديده ام و در اين برنامه ها متوجه شدم كه «33روز» قطعاً در كشورهاي عربي تأثيري مضاعف خواهد داشت. براي نمونه، نخبگان مصري پس از ديدن فيلم گفتند اگر از اين دست فيلم ها در كشورشان راه پيدا مي كرد، انقلاب آنها زودتر شكل مي گرفت و درخواست داشتند تا اينگونه آثار در كشور آنها بيشتر به نمايش درآيد. آنها باور داشتند كه اين فيلم در تقويت اميد براي پيروزي مردم مصر موثر است. خلاصه اينكه ما فيلم را بر اساس ذائقه مردم كشورهاي عربي طراحي كرديم. حتي تلاش كرديم تا نوعي مانيفست عربي در فيلمنامه و اجرا تجلي يابد، تا عناصر مبارزه جويانه و پيام ارزشي فيلم راحت تر هضم شود.
¤ چرا اين ارزش ها براي مخاطب ايراني هضم نشد؟
سينماي ايران در شرايط فعلي دچار ستاره زدگي و سطحي گرايي شده است كه به دنبال اين قضيه، مخاطب اين سينما هم سوء هاضمه گرفته است. ضمن اينكه فيلم در فصل نامناسبي اكران شد. تبليغات خوبي هم براي آن صورت نگرفت؛ دستگاه هاي مربوطه مانند تلويزيون، شهرداري و ... هم آن طور كه لازم بود به حمايت فيلم از آن نپرداختند و ... اما چه باك، ما يك اداي ديني به كساني داشتيم كه 33روز در برابر دستگاه نظامي صهيونيستي-آمريكايي مقاومت كردند. اين اداي دين، نه تنها به شيعيان، بلكه به تمامي اديان و اقوام مختلفي كه در اين مقاومت حضور داشتند بايد صورت مي گرفت.
¤ولي برخي از منتقدان عدم اقبال گسترده از فيلم را به كليشه گرايي آن مربوط دانستند.
اين بحث كليشه اي بودن همواره طي اين 30 سال در ارتباط با فيلم هاي انقلابي و آثار توليد شده توسط بچه مسلمان ها مطرح شده و هنوز ادامه دارد. بنابراين گوش من از اين حرف ها پراست. سينماي آمريكا 90 درصد فيلم هايش با كليشه هاي ثابت ساخته مي شود و برخي ژورناليست ها و منتقداني كه فيلم هاي انقلابي را با چوب كليشه اي بودن مي زنند، همين فيلم هاي كليشه اي هاليوود را مي بينند و حرفي نمي زنند، اما به طيف فيلمسازهاي مذهبي كه مي رسند، مي گويند كليشه اي است. بهتر است اينگونه حرف ها را زياد جدي نگيريم. چون به من يكي ديگر ثابت شده كه چرا اتهام كليشه اي بودن را رواج مي دهند.
¤جايگاه فيلم «33روز» را در راستاي سياست خارجي نظام و تأثيرگذاري بر جنبش هاي ضداستكباري جهان اسلام چگونه ارزيابي مي كنيد؟
در جهان، نظام سلطه اي حاكم است كه از طريق سياست هاي ضدمردمي در عرصه هاي نظامي، اقتصادي، سياسي و ... اهداف خود را به كشورهاي ديگر تحميل مي كند. كشورهايي مانند آمريكا، اسرائيل و حتي كشورهاي اروپايي همواره سيستم خود را به همه دنيا تحميل كرده اند. اين رويكرد نظام سلطه به وسيله فرهنگ انجام شده تا آنها به منابع مورد نظرشان دست پيدا كنند. بنابراين شاهديم كه در برابر سيستم سلطه جهاني جنبش هاي مقاومت در كشورهاي عربي شكل گرفته است؛ جنبش هايي كه با تأسي از سيستم مقاومت ايران به وجود آمده اند. خصوصاً اينكه ما تجربه مقاومت در هشت سال جنگ تحميلي را هم داريم، لذا حالا ما بايد بتوانيم از طريق فرهنگ مان، تجربه هاي مقاومت و فرهنگ مبارزه را به آن كشورها نيز منتقل كنيم. به عبارتي، حالا كه به لطف خدا و بركت خون شهدا اين اتفاق افتاده و شاهد حركت مردمي در كشورهاي عربي و اسلامي هستيم و مي دانيم كه اين تحولات نتيجه در س آموزي از مقاومت مردم ايران در برابر نظام سلطه جهاني است، بايد بتوانيم به وسيله هنر و به خصوص سينما، فرهنگ مقاومت مهاجم را به سمع و نظر اين كشورها برسانيم. بنابراين فيلم «33روز» مقدمه اي براي پر كردن خلأ فيلم هاي مقاومت در منطقه است و اميدوارم اين حركت با تويد آثار ديگري كه هركدام از زاويه اي متفاوت ساخته مي شود، ادامه يابد. تاآنجايي كه اطلاع دارم سياست وزارت ارشاد هم اين است كه ما بتوانيم با ساختن آثاري از اين دست كمبود آثار در قالب مقاومت در منطقه را جبران كنيم.
¤با تشكر از شما كه وقت تان را در اختيار ما قرار داديد، اگر حرف ناگفته اي داريد بفرمائيد.
بنده هم از شما ممنون هستم. بايد به عنوان نتيجه اين بحث عرض كنم كه سينماي ايران نياز به حضور بيشتري در فرامرزها دارد. بهتر است فيلمسازان ايراني به تدريج به افق هاي بلندتري نگاه كنند و آرمان هاي ژرف تري را در آثارشان به نمايش درآورند. ما بايد خود را ارتقا دهيم و قدرت تجزيه و تحليل را در خودمان تقويت كنيم. چون ديگر سوژه هاي مان تكراري شده است. ديگر بايد اين موضوعات تلخ و سياه كه در تعارض با اعتقادات مردم ايران است و كهنه هم شده را رها كنيم تا با ساخته هاي ارزشي، هم باعث جايگاه برتر خودمان بشويم و هم ذائقه و نگاه مخاطبان سينما را كه نزول يافته، ارتقا ببخشيم، ان شاءالله.