پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۷:۱۱

در دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران چه خبر است؟/ از جذب‌های جناحی تا تبدیل دانشکده به سنگر اصلاح‌طلبان

انتشار برخی اخبار درباره جذب برخی اساتید با گرایش‌های خاص سیاسی به عنوان عضو هیات علمی در برخی دانشگاه‌ها این نگرانی را ایجاد می‌کند که شان دانشگاه و آینده علمی کشور دچار خدشه شود.
کد خبر : ۵۱۹۳۹۹

هرچقدر که به پایان عمر دولت نزدیک‌تر می‌شویم انتشار برخی اخبار درباره جذب برخی اساتید با گرایش‌های خاص سیاسی به عنوان عضو هیات علمی در برخی دانشگاه‌ها این نگرانی را ایجاد می‌کند که در صورت صحت این اخبار، شان دانشگاه و آینده علمی کشور دچار خدشه شود.

به گزارش فارس بر همین اساس اخیر گفته می‌شود که جذب‌های گسترده اعضای هیأت‌های علمی به هدف تغییر ترکیب سیاسی دانشگاه‌ها، طی سال آخر دولت در جریان است و بر همین اساس تنها در یک مورد، شنیده شده در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و در گروه جامعه‌شناسی، طی یک سال، ناگهان به گروه جامعه‌شناسی با ۱۷ عضو، ۱۰ عضو اضافه می‌شود!

اهمیت ملی این موضوع از آن بابت است که در گرماگرم مسائل عمده‌ای که عمیقاً و سریعاً، نیاز به رسیدگی علوم اجتماعی دارند، و در حالی که این مسائل، علوم اجتماعی دنیا را به تکاپو برای تولید راه حل افکنده؛ یا در میانه غوغای درگیری جامعه ایران با مسأله چندبعدی تحریم‌ها، از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، صداهای غریبی به گوش می‌رسد که موجب می‌گردد، این‌جا و آن‌جا، مدام و پر ابهام، از ما بپرسند: «در دانشکده علوم اجتماعی چه خبر است؟»

در ناآرامی‌های دی‌ماه ۱۳۹۶ که از دیدگاه رئیس‌جمهور روحانی، آمریکاییان را برای اعمال فشار بر ملت جری کرد، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران یک پای ماجرا بوده است؛ همچنین، از وجهی دیگر، در آشوب‌های رمضان ۱۳۹۸ علیه حکم قرآنی حجاب نیز این دانشکده یک پای مسائل بوده است. ولی دقیقاً «در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران چه می‌گذرد؟» که منجر به چنین اتفاقاتی شده است.

یکی از اساتید دانشگاه در پاسخ به این سؤال می‌گوید که: «دانشکده علوم اجتماعی، خوب اداره نمی‌شود»؛ وی معتقد است که: «دانشکده علوم اجتماعی، مبدل به آخرین محفل روشنفکران اصلاح‌طلبی شده است که ”هنوز“ به آمریکا یا انگلستان یا فرانسه پناهنده نشده‌اند»، و بالاخره، عمیق‌ترین پاسخ این است که: «دانشکده علوم اجتماعی، اسیر دگم‌های بسیار کهنه روشنفکری است، و نمی‌خواهد وقوع تحولات اجتماعی و چرخش‌های فکری عظیم در ایران و جهان را به رسمیت بشناسد».

برخی از اساتید می‌گویند در پاسخ به سؤالاتی که مدام و در سطح نخبگان ملی از ما به عنوان عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی پرسیده می‌شود که آن‌جا چه خبر است؟ به سه سطح می‌توان پاسخ گفت.

ولی اصلاً چرا باید به این سؤال پاسخ گفت؟ آیا مسائل دانشکده علوم اجتماعی، مسائل داخلی و حرفه‌ای هستند که باید در درون این دانشکده یا در درون دانشگاه یا در درون وزارت علوم حل شوند؟ بله، بی‌گمان، این‌ها مسائلی هستند که باید در درون حیطه‌های حرفه‌ای حل و فصل شوند؛ ولی موضوع، وقتی حل نمی‌شود و به بیرون از حیطه حرفه‌ای سر ریز می‌کند، آن وقت در بیرون دانشگاه و در سطوح مختلف سیاسی کشور، این پرسش مقابل ما گذاشته می‌شود که آنجا چه خبر است؟

این استاد دانشگاه می‌گوید: نه تنها مسائل این دانشکده در درون سازمان و به شیوه حرفه‌ای حل نمی‌شوند، بلکه منجر به آسیب‌های ملی می‌گردند، طوری که رئیس جمهور کشور، ریشه بحران عظیم اقتصادی سال ۱۳۹۷ را در دی‌ماه ۱۳۹۶ اعلام می‌کند و نهایتاً معلوم می‌شود که یک پای ثابت و مهم این آشوب‌های بی‌هدف و مبهم، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بوده است. پس، می‌شود به مخاطب عمومی هم حق داد که بپرسد: «در دانشکده علوم اجتماعی چه خبر است؟»

* سطح اول کنکاش: دانشکده علوم اجتماعی، خوب اداره نمی‌شود

تا آنجا که به پرسش‌های بیرون از دانشکده مربوط است، هیچ چیز به اندازه وضع فرهنگی دانشکده علوم اجتماعی نگران کننده نیست. یکی از مشاوران دانشگاه تهران که در دانشکده‌های مختلف دروس و خدمات مشاوره‌ای ارائه می‌کند، گواهی می‌دهد که وضع فرهنگی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از سایر دانشکده‌های این دانشگاه بدخیم‌تر است! طوری که مخل پیشبرد صحیح امور درسی شده است و باید برای آن فکری کرد و او به همراهی زعمای این دانشکده امیدی ندارد. مشاور دلسوز نگران است؛ طیف متنوعی از مسائل، کار را به موارد متعدد بستری در بیمارستان روان‌پزشکی تا اقدام به خودکشی رسانده است، و از این بابت باید به انتخاب وزرای متوالی علوم کابینه یازده و دوازده که هر دو از این دانشکده برگزیده شده‌اند، تبریک گفت!

از این گذشته، برای سالیان متمادی، ریاست دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بر عهده استادان و دانشیاران عالی‌رتبه و عموماً میانه‌رویی بوده است که فی‌الجمله این دانشکده را به پیش رانده‌اند، ولی طی سال‌های اخیر، این سمت، به استادیاری با گرایش‌های سیاسی تند میل کرده که به وحدت و انسجام دانشکده آسیب بسیار رسانده است.

نتایج ارزیابی مرکز ارزیابی کیفیت دانشگاه نیز وضع اداره دانشکده را در سطح بسیار نامناسب و رو به نزول سنجش می‌کند. به تبع این وضع و حال در رأس دانشکده، نارسایی‌های مهمی در سطح مدیریت‌های ذیل نیز به چشم می‌خورد که در مجموع، کمک می‌کند تا این دانشکده، به جای آنکه نقشی محوری در تعیین مسیر جامعه داشته باشد، خود، تحت تأثیر نیروهای سیاسی خارج از دانشکده قرار گیرد.

تدبیر حکم می‌کند که مدیریت واحدهای دانشگاهی بر عهده چهره‌هایی با وجاهت سنگین علمی، و صاحب تجربیات بسیار باشد؛ و در مورد دانشکده علوم اجتماعی، علاوه بر این خصال، در بهترین حالت باید مدیریت بر عهده یک چهره مرجع و مورد اعتماد اجتماعی سپرده شود. این سه خصلت، باید در گزینش مدیریت یک واحد آموزشی عالی‌رتبه و معیار همچون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران لحاظ شود، که فی‌الحال نشده است.

*  سطح دوم کنکاش: دانشکده علوم اجتماعی، مبدل به آخرین سنگر روشنفکران اصلاح‌طلب شده است

در آستانه بزرگراهی که به نام تابناک جلال آل احمد نام‌آور شده است، هنوز هم «غرب‌زدگی» در سطوح مبتذلی موج می‌زند؛ از سبیل درشت و گیسوان آشفته و «روسری سرخ» گرفته تا لهجه‌های خارجی. فضای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، ناامن است و مشخصاً و با نسخه‌برداری‌های خامی، به «چپ» گرایش دارد.

روشنفکران چپ که هسته‌های اصلی اصلاح‌طلبی را در سال ۱۳۷۶ ساختند، همواره عقیده به اصالت «تضاد» و به نقل خودشان، «جنبشی کردن فضا» داشته‌اند. به لحاظ نظری، آن‌ها، روند تکاملی جامعه را همواره به مثابه آتشی در نظر گرفته‌اند که در جریان برخورد رادیکال و خشونت‌بار نیروها، موجب تکامل تاریخی بشود. این دست روشنفکران، مدام، به «جنبشی کردن» فضای اجتماعی اصرار ورزیده‌اند تا بر اساس دگم‌های مارکسی، جامعه خود به خود به پیش رانده شود. حاصل این طرز فکر که هنوز هم جامعه ما، عوارض آن را تحمل می‌کند، با یک وضعیت اجتماعی عصبی و پر تنش مواجهیم که در آن، قدرشناسی و قاعده و نظم، قربانی و حتی تمسخر می‌شود.

بازتاب این نگرش در یک نهاد علمی که وابستگی بیشتری به ارزش‌های قدرشناسی و قاعده و نظم دارد، بسیار ویرانگرتر است. اگر دانشجویی بر سر استاد عالی‌رتبه دانشگاه فریاد اهانت سر دهد، و فردای آن روز از جانب معاونت دانشجویی وقت دانشکده که امروز سمت ریاست دانشکده را بر عهده دارد، مورد تکریم قرار گیرد، قدرشناسی و قاعده و نظم است که از کف می‌رود.

* سطح سوم کنکاش: دانشکده علوم اجتماعی، اسیر دگم‌های روشنفکری است

زمانی، رهبر معظم انقلاب، دانشجویان را به خط‌دهی و نقادی و مطالبه‌گری سیاسی در کشور فراخواندند، و در عین حال، از دانشجویان «شلوغ‌کن» گلایه داشتند. فرق است میان «نقادی و مطالبه‌گری» از یک سوی، و «شلوغ‌کن» بودن؛ «شلوغ‌کن»، به آشفته‌سازی بسنده می‌کند و خود را متعهد به گشودن یک چشم‌انداز و مطالبه روشن، نمی‌داند. او تنها آشفتگی و اغتشاش ایجاد می‌کند، بدون آن که مسیری برای بهبود امور ارائه دهد. مع‌الأسف باید اذعان کنیم که با آن زمینه خام «چپ» و علاقه به «جنبشی کردن فضا» در دانشکده علوم اجتماعی، حاصل، آن است که ما در دانشکده علوم اجتماعی با گرایش سیری‌ناپذیری از «شلوغ‌کن» بودن مواجه هستیم.
«شلوغ‌کن» بودن، انرژی جسمی زیادی می‌طلبد، ولی توان فکری چندانی نمی‌خواهد.

«شلوغ‌کن»، گرایش دارد تا امور را خراب کند، تا به قول خام «چپ»، نه خود او بلکه فرآیندهای خود به خودی تاریخ به کار بیفتند و امور ویران شده را خود به خود، بسازند! بنا بر این، هیچ‌گاه فکر روشنی برای آن‌چه باید جایگزین خرابی‌ها شود ندارد، از این قرار است که خیلی زود به یک «شلوغ‌کن چپ»، احساس دانشمندی دست می‌دهد. او گمان می‌کند که همه آن چه باید بداند می‌داند: «خشونت!»

وقتی در یک محیط دانشگاهی، فکر و منطق و قدرشناسی و قاعده و نظم، بدین ترتیب به فنا رود، نتیجه آن می‌شود که سطحی‌نگری‌ها جایگزین ارزش عمق‌پژوهی را می‌گیرند. به لحاظ ظاهری، نحوی ارتجاع در ریخت و فرم، و به لحاظ فکری، تقلیدهای مدام نسبت به روشنفکرانی که سالی یکی دو تا معرفی می‌شوند، دامن‌گیر می‌گردد؛ اقتباس کورکورانه از روشنفکران وارداتی که وجه اشتراک ثابتی دارند؛ این که به قول مرحوم دکتر علی شریعتی شعارشان این است که: «بزن بر طبل بی‌عاری که دنیا نیست جز فساد و باد».