پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۸ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۱

پژاک در باکو خانه کرده است

در هر حال تركيه با «مشكل كُرد» روبروست و اين مشكل داخلي آنقدر بزرگ و جدي است كه اين‌گونه اقدامات نتيجه‌بخش نخواهد شد. در تركيه بدترين شكاف يعني شكاف هويت ـ ملتي وجود دارد، اما در اران فقط شكاف دولت ـ ملت است.
کد خبر : ۵۱۶۸۱

به گزارش صراط به نقل از زندگی: اخیرا در بسیاری از گزارشات و اخبار، خبرهایی از حضور نیروهای مخالف ایران در باکو شنیده می شود و یا برخی منابع از نقش دولت باکو در میزبانی گروههای تروریستی با ماموریت ترور دانشمندان هسته ای ایران می گویند که گاه غیر قابل باور می نماید.تحلیل برخی از این رفتارها و سیاستهای هویتی دولت باکو را با حبیب اله فاضلی کارشناس سیاسی مسائل هویتی و قومی به بحث گذاشتیم که در پی می آید.

   اگر ممكن است! بحث را اينگونه آغاز كنيم كه فضا و گفتمان هويتي يا تحليلي بر رفتار و سياستگذاري‌هاي دولت باكو چيست و چگونه مي‌توان آن را فهم كرد؟ چه قالب تحليلي را براي فهم اين روابط مي‌توان ارائه داد؟

اگر اجازه بدهيد من مي‌خواهم بحثم را با تمثيلي از كتاب هومر آغاز كنم و آن هم سرگذشت «اديسه» است. اديسه يكي از قهرمانان هومر و فرمانرواي ايتاكا است كه از شهر خارج مي‌شود و مدت طولاني بازگشت آن به تأخير مي‌افتد و تحليل‌هاي مختلفي از مرگ تا گمراهي پيرامون آن شايع مي‌شود. اديسه در طي اين سال‌ها به حوادث و تحولات روحي، سرگشتگي‌ها و ماجراهاي مختلفي دچار مي‌شود، درواقع همه اين سال‌ها سال‌هاي سرگشتگي و بي‌خانماني اديسه است اما در نهايت اديسه بر سرگشتگي غالب مي‌شود و به خانه بازمي‌گردد و متجاوزان و غارتگران مادي و معنوي سرزمينش را بيرون مي‌كند. به نظر مي‌رسد اين تمثيل به خوبي بيانگر وضعيت مردمان اران بعد از شكست از روسيه و حوادث بعد از آن تاكنون است، و به مثابه يك اديسه در جستجوي هويت واقعي خود هستند كه تاكنون ميسر نشده است، يا به عبارتي ديگر هنوز به خانة هويتي خود بازنگشته‌اند يا كساني  مانع بازگشت آن شده‌اند. اما پيرامون پرسش شما يعني سياست‌هاي دولت با كو لازم است به عنوان مقدمه يك نكته را بيان كنم. در تحليل چرايي كنش‌هاي واحدهاي سياسي بايستي به تعريفي يا خودفهمي‌اي كه واحدهاي سياسي از خود و منافع مترتب بر آن دارند آگاهي يافت، چون به نظر مي‌رسد هر برنامه‌ريزي سياسي، اقتصادي و فرهنگي‌اي بر گود «تصويري» از هويت خود و ديگري سامان مي‌پذيرد و تا آن تصوير يا تصور برجاست كليت سياستگذاري‌ها بر همان پاشنه خواهد چرخيد.

با اين وصف دولت باكو چه تصوري از خود دارد يا اين تصوير مبنايي كه شما بيان مي‌كنيد در مورد دولت باكو چيست؟
ببينيد براي آنكه اين رويكرد را در مورد دولت باكو و اران كاربردي كنيم، بايد ببينيم كه الگوها و ايستارهاي دولت باكو با مردم اين واحد سرزميني (كشور) منطبق هست يا نه؛ به عبارتي ديگر آيا اين واحد جمعيتي ـ سرزميني يك دولت ـ ملت است يا در آستانه و گذار به اين مرحله است و هويت اديسه‌اي دارد؟ به نظر پاسخ به اين پرسش دشوار نيست زيرا الگوهاي فرهنگي مردم اين منطقه با سياست‌هاي داخلي و خارجي ولت باكو سازگار و هم جهت نيستند، مگر مي‌شود ملتي با بيش از ٩٠ درصد مسلمان شيعه و دراي ميراث غني مذهب و معنويت و عالمان بزرگ ديني قانون اساسي‌اش مبتني بر لائيسيته و ضديت با دين تدوين گردد و يا مگر مي‌شود ملتي در زمان كوتاهي به بخش اعظم ميراث فرهنگي، تاريخي و تمدني خود پشت كند و... به همين دلايل بعيد به نظر مي‌رسد بين كنش‌هاي دولت باكو و علايق هويتي مردم اران رابطة «اين هماني» برقرار نمود. به صورت كل در فضاي سياسي ـ اجتماعي اران «يك گفتمان» كلان و هويت‌ساز و دو گفتار (خرده‌گفتمان) موجود است و در پي تأثيرگذاري هستند.

 گفتمان كلان همانگونه كه مشهود است گفتمان هويتي و فرهنگي اسلامي و شيعي و ميراث تمدني ايراني است كه منبع و الهام‌بخش زندگي، آداب و رسوم و سياست اين منطقه بوده است و امروزه اين گفتمان درحالي كه خانه هويت است اما به دلايلي به حاشيه رانده شده است. دومين گفتار (خرده‌گفتمان) همان كمونيسم و ميراث عضويت و همجواري در اتحاد شوروي است، توان تأثيرگذاري اين گفتار در حد بخشي از نخبگان و طرفداران نظام سياسي موجود و يا حوزه روشنفكري است و ناقد نفوذ عمومي و مردمي است. سومين گفتار سياسي البته و بازيگر در دولت باكو گفتار ناسيوناليسم است كه آن را مي‌توان گفتار غربي يا «سياست دولتي» هم ناميد. ناسيوناليسم در دولت باكو براساس زبان طراحي شده است، اصل بيست و يك قانون اساسي اين دولت آورده است كه زبان آذربايجاني زبان ملي كشور است و نه تركي يا مثلاً تركي استانبولي.

يعني در آوردن اين اصل تعهد خاصي بود؟ چرا از ساير عناصر و شاخصه‌هاي ملت‌سازي بهره گرفته نشد و ذكري از آن نيامده است؟
علت تأكيد بر زبان اين بود كه مؤسسان دولت فعلي لاجرم بايد سياست ملت‌سازي و هويت‌سازي خود را بر عناصري بنا مي‌كردند، اما از ميان شاخصه‌هاي فرهنگي كهن چون سرزمين، مذهب، نژاد، فرهنگ متمايز و... دستشان خالي بود و به دلايلي نمي‌توانستند به موارد ديگر بپردازند. مثلاً مذهب، نژاد و سابقه تاريخي با سياست‌هاي ناسيوناليستي سازگار نبود و امكان مانور نداشت.
بنابراين تنها نقطة اتكا زبان آذري است كه هم بتواند از ايران متمايز باشد و هم با تركيه خط تمايزي داشته باشد. بدين ترتيب ناسيوناليسم مبتني بر زبان سياست رسمي دولت آذربايجان شده است. وقتي كه ناسيوناليسم مبناي سياست و هويت باشد لاجرم بايستي «دگرهاي» اين رويكرد برجسته شوند يا ساخته شوند. دولت آذربايجان دو دشمن هويتي را براي خود تعريف كرده است؛ نخست ارمنستان، به اين جهت كه ٢٠ درصد كشورش را تحت سيطره دارد و هم اينكه اسطوره‌هايي ساخته شده و ترويج مي‌شود كه مردم قفقاز از ابتداي تاريخ با ارامنه درگير بوده‌اند. اما دومين دشمن و دگر اين گفتار سياسي ايران سياسي و ايران فرهنگي است.

شيوه توجيه اين سياست‌ها و بيان آنها در رسانه‌هاي رسمي و غيررسمي دولت چگونه است؟
ببينيد، دولت باكو ايراني با ويژگي‌هايي كه خود مي‌پسندد و تصور مي‌كند را تعريف و معرفي مي‌كند، درواقع ايراني كه تمام ويژگي‌هاي دشمن را داراست نه ايران واقعي. ادعاهاي مكرر آقاي علي‌اف در رهبري آذري‌هاي جهان، پايتختي تبريز، رفتار بد با نمايندگان سياسي ايران، شبكه‌هاي تلويزيوني ضد ايراني، استقرار پايگاه‌هاي نهادهاي امنيتي چون موساد و سيا عليه ايران در خاك اين دولت و خيراً هم استقرار پژاك از جمله اين اقدامات است قاتل مرحوم شهيد شهرياري دانشمند اتمي ايراني بارها اقرار كرد كه در جمهوري باكو آموزش ديده است.
در مورد قره‌باغ هم برداشت من اين است كه دولت باكو تمايل چنداني براي بازگشت قره‌باغ ندارد چون اولويت مشكل قره‌باغ همانند لباس گشادي است كه همه ناتواني‌ها و بحران‌هاي دولت باكو را پوشانده است، اگر اين مشكل حل شود نوبت به حل بحران‌هاي داخلي مي‌رسد و دولت فعلي توان كافي براي اين امر را ندارد و يا شايد فرصتي براي ماندن نيابد. درواقع قره‌باغ اولويت حقيق مردم اران است و اولويت نمايشي ـ پوششي دولت باكو اين نكته را هم اضافه كنم كه موضوع تهاجمي علي‌اف‌ها يا دولت باكو عليه ايران را بايد بيشتر از موضع ضعف يا فرار به جلو دانست تا از موضع قدرت، چون مي‌دانند اين جامعه از نظر هويتي در حال گذار است و به طولي نخواهد كشيد كه به خانه هويتي‌اش يعني گفتمان اسلامي و فرهنگي‌اش بازمي‌گردد.

همكاري و تعامل اخير گروه‌هاي تروريستي همانند پ.ك.ك و پژاك را چگونه ارزياب مي‌كنيد؟ هدف از اين برنامه‌ها چه مي‌تواند باشد؟
نخست آنكه هنوز چيز زيادي از محتوا يا نتايج اين ديدارها چيزي نمي‌دانم. هر چند كه مبتني بر آن مباني‌اي كه پيش‌تر گفتم آذربايجان براي اين كنش‌هاي ضدايراني انگيزه‌هاي خود ساخته‌اي دارد، مثلاً مي‌گويد ايران از گروه‌هاي اسلام‌گرا حمايت مي‌كند، روحانيون اين كشور را سياسي مي‌كند و يا مراجع ايراني نسبت به اين منطقه موضع‌گيري مي‌كنند. اما به نظر مي رسد كه در ارتباط دولت باكو گروه‌ها تروريستي پژاك و پ.ك.ك نبايد نقش دولت تركيه را ناديده گرفت. چون اين گروه‌ها پيش از آنكه براي ايران مشكل‌ساز باشند دردسر دولت تركيه‌اند. من فكر مي‌كنم دولت باكو جداي از اينكه مي‌خواهد به دولت ايران بگويد كه من هم بلدم به شما اعمال فشار كنم به نوعي واسطة تركيه است، چرا كه تركيه مي‌خواهد پتانسيل اين گروه‌ها را در داخل تركيه محدود و به خارج صادر كند و لاجرم جهتي ضدايراني به آنها بدهد. اما دولت تركيه به دليل جوسازي‌هايي كه عليه اين گروه‌ها كرده است خودش نمي‌تواند مستقيماً وارد گفتگو شود.

معذرت‌خواهي به خاطر قتل‌عام كُردها توسط اردوغان، ديپلماسي فعال منطقه‌اي و در نهايت تضعيف گروه‌هاي تروريستي داخلي سياست دولت تركيه است وگرنه دولت آذربايجان حتي فكر اينكه عليه منافع تركيه با اين گروه‌ها مذاكره كند يا تجهيزاتي به آنها بدهد را در مخيلة خود راه نمي‌دهد. تركيه بعد از اتحاديه اروپا دومين شريك تجاري باكو است، يك ميليارد و دويست و نود ميليون يورو حجم روابط تجاري دو كشور بوده است و يا بيش از ١٩ درصد تجارت باكو با تركيه است و ايران هفدهمين يا نوزدهمين شريك تجاري دولت باكو. به نظر مي‌رسد دولت تركيه جهت ايجاد تفرقه ميان سران گروه‌هاي استقلال‌طلب كُردي خود و مذاكره با بخشي از آنها از طرفي و تغيير جهت آنها عليه ايران به مذاكره با اين گروه‌ها پرداخته است و در آينده اخبار بيشتري از آن خواهيم شنيد و دولت باكو نماينده تركيه در اين گفتگوهاست.

آيا اين سياست تركيه با تبليغات و رويكرد تركيه نسبت به ايران و اينكه برخي مواقع ايران را حامي پ.ك.ك دانسته است تناقضي ندارد؟

تناقض همبستر سياست است، اين سياست تركيه بيشتر مصرف داخلي دارد. واقعيت اين است كه در نظامات حقوقي و سياسي تركيه تبعيضات ساختاري جدي است و اتصال اين امر به خارج فرار از مسئله است. ايران هميشه تركيه واحد را به رسميت شناخته است. واقعيت اين است كه كُردها بعد از تشكيل دولت اقليم شجاع‌تر شده‌اند. يكي از راهبردهاي دولت تركيه اين بوده كه بتواند ميان رهبران گروه‌هاي كُردي به توافق برسد و بين آنها اختلاف بياندازد، درواقع هم با آنها گفتگو كند و هم جنگ. در مورد اخير هم الزامات اقتصادي و امن جلوه دادن تركيه، پيوستن به اتحاديه اروپا، و منافع ملي تركيه ايجاب مي‌كند كه بخشي از پتانسيل پ.ك.ك را به سمت خارج متمايل كند و يا ساير كشورهاي منطقه را در حل اين مشكل خود درگير سازد.

در هر حال تركيه با «مشكل كُرد» روبروست و اين مشكل داخلي آنقدر بزرگ و جدي است كه اين‌گونه اقدامات نتيجه‌بخش نخواهد شد. در تركيه بدترين شكاف يعني شكاف هويت ـ ملتي وجود دارد، اما در اران فقط شكاف دولت ـ ملت است. بيش از ٢٠ ميليون كُرد در تركيه خواسته‌هاي متفاوتي از ترك‌ها دارند و اين رقم قابل چشم‌پوشي نيست، در تركيه هويت ملي وجود ندارد، نوع واكنش شهروندان ترك به كُردهاي زلزله‌زده استان وان نشان مي‌دهد كه انشقاق جدي است، تركيه برگرفته از نام يك قوم است و ظاهراً همه هويت‌هاي حاضر در اين كشور را پوشش نمي‌دهد.

سياست ملت‌سازي در آذربايجان چگونه است و تا چه حد موفقيت‌آميز بوده است؟
فكر مي‌كنم در بالا به اين مورد پرداختيم. ناسيوناليسم زباني موتور محركه سياست ملت‌سازي دولت باكو است و اين امر با دال‌هايي چون دين‌زدايي، ايران‌زدايي، غرب‌گرايي، كيش شخصيت و... پيش مي‌رود. يكي از كارهايي كه حزب حاكم كرده است «بازنويسي تاريخ» است كه در كتب تاريخي و درسي و مطبوعات درصد حمله به ايران، زبان فارسي، تا حدودي تشيع سياسي و... بوده است. بديهي است كه اين سياست نابالغ و ابتداست چون بر پاره اصلي هويتي اين منطقه يعني تشيع قرار ندارد و ديگر اينكه محدود است و جمعيت گسترده و البته سركوب شده تالشي‌ها كه حدود ده درصد جمعيت اين كشور را دربرمي‌گيرند و تاتي‌ها و... را شامل نمي‌شود. از جهت نظر مباحث كساني چون گلنر، آندرسون و ساير مدنيست‌ها در مورد اين سياست قابل انطباق است.
بدين ترتيب بعيد است كه دولت بتواند سياست ملت‌سازي را به پيش ببرد چون اين سياست مبتني بر كوچك‌ترين گفتار هويتي در اران است. شايد يكي از دولت‌هاي در آستانه تحول هويتي و سياسي دولت باكو باشد. لباس هويتي كنوني براي جامعه اران بسيار تنگ است.
به عنوان پرسش پاياني سياست دولت ايران چگونه بوده است و راهبردهاي پيش‌رو كدامند؟
تعامل يا رويكرد ايران با سياست‌ها و تحولات حوزه اران به صورت رسمي پذيرش رسميت اين واحد بوده است و ظاهراً تعامل برقرار است، هرچند که این یک اشتباه تاریخی بعد از انقلاب بود و متاسفانه دولت مهندس بازرگان در فضای انقلابی ایران،فضای خاص بین المللی و سیاست های حزب کمونیست شوروی هیچ اعتراضی نسبت به قرارداهای استعماری ای که منجر به جدایی هفده شهر قفقاز شده بود و یا اتمام زمان آن قراردادها نکرد که قضیه آن مفصل است.

فروپاشی شوروی هم فرصت خوبی برای گرفتن برخی امتیازات بود که آن هم به دلایلی میسر نشد، کمترین انتظار این بود که نام این منطقه به آذربایجان پذیرفته نشود،به عبارت دیگر نباید کشوری با نام آذربایجان شناسایی می شد که متاسفانه شد آنچه شد. بعد ازتمام این تحولات نیز  در داخل  گروه‌هاي هويت‌انديش به اين منطقه  به مثابه پايگاه هويتي و تاريخي نگريسته‌اند كه نبايد از آنها غافل بود چرا كه بادكوبه يكي از مراكز فرهنگي هويت و تمدن ايران و اسلام بوده است. مراجع و علماي ديني هم عملاً از كنترل دولت خارج‌اند و به نظر مي‌رسد تشيع به تدريج در حال حضور در صحنه عمومي و سياسي است. دولت باکو به صورت رسمی و علنی تمایل دارد با ایران چالشهایی داشته باشد تا بخشی از مشکلات خود را توجیه نماید یا برای حضور نیروهای فرامنطقه ای در کشورش توجیهی داشته باشد. واقعیت این است که علی اف فکر می کند ایران مسایل مهم تری دارد و فرصت پاسخگویی به آن را ندارد که به نظر درست هم فکر می کند.موضع گیری که آقای فیروزآبادی پیرامون این دولت کرده بود و از واژه اران استفاده کرده بود بسیار مفید بود چون سیاستهای دولت علی اف نوعی فرار به جلو است و به خوبی می داند که هویت حقیقی این سرزمین پیوستگی معنوی با ایران و تشیع دارد و از آن نگران است.
 
 

آخرین اخبار و تصاویر سیاسی  را در سرویس سیاست صراط بخوانید.


برچسب ها: پژاک باکو