پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۱

۶ میلیاردی که خون به پا کرد/ می‌خواستم بترسد، کشته شد!

۶ میلیاردی که خون به پا کرد/ می‌خواستم بترسد، کشته شد!
ماجرای قتل یک مرد ۳۶ در حکیمیه، و عاملان قتل او که همگی تحصیلکرده هستند را در این گزارش بخوانید.
کد خبر : ۵۰۹۲۹۴
چندی پیش خبر قتل یک مرد ۳۶ ساله در حکیمیه، توسط پلیس مورد بررسی قرار گرفت. این پرونده ۴ متهم داشت که در بین مجرمان تاجر، کارآموز وکالت و پرستار دیده می‌شد.

من فقط امضاء پای سفته می‌خواستم


شاهین متهم اصلی این پرونده در گفت‌وگو با میزان گفت: من درآمد خوبی دارم، تاجرم و یک کلینیک زیبایی دارم، حتی یک اختراع هم به ثبت رسانده ام. چندی پیش با فرهاد در یک بیمارستان آشنا شدم و فرهاد متوجه وضعیت مالی من شد. او به عنوان وکیل به من نزدیک شد و من را متقاعد کرد با اون در یک پروژه همکاری کنم.

وی افزود: من میلیارد‌ها تومان در اختیار فرهاد قرار دادم و فکر می‌کردم من را صاحب یک پروژه عظیم کرده است. اما بعد از مدتی فهمیدم او سرم را کلاه گذاشته و از پروژه خبری نیست و او متواری شد.

این متهم ادامه داد: او چک‌ها را در وجه سکه، ارز و طلا از من گرفت، یعنی بیش از ۱۵ هزار سکه. من بار‌ها تلاش کردم این مسئله را بدون دعوا حل کنم، اما فرهاد گوشش بدهکار نبودم. برای همین با یک وکیل مشورت کردم.

شاهین بیان کرد: این زن که بعدا متوجه شدم تنها کارآموز وکالت است و نه وکیل، به من پیشنهاد داد برای پس گرفتن چک‌هایی که دست فرهاد داشتم، از او پای سفته‌ها امضاء بگیرم.

او اظهار کرد: گوش فرهاد بدهکار نبود، برای همین نقشه کشیدم با برادرم و همان وکیل و کی ازد وستانم که پرستار و دیگری که هیکل درشتی داشت به خانه فرهاد برویم و او را مجبور کنیم سفته‌ها را امضاء کند.

شاهین اظهار کرد: با ترفند نذری حلوا وارد خانه اش شدیم؛ اما بعد از ورود به خانه اش، دادو بیداد راه انداخت، دوست پرستارم به او آمپول زد تا کمی آرام شود، اما فرهاد ایست قلبی کرد. پرستار حتی سی پی ار هم کرد، اما او طاقت نیاورد و نفسش دیگر بالا نیامد، فکر می‌کنم او از ترس جانش را از دست داد.

قصد من ترساندن بود نه قتل

ک. ز متهمی است که می‌خواهد اینگونه در رسانه‌ها معرفی شود. او به جرم مشارکت در قتل فرهاد به همراه همدستانش دستگیر شده است. به نظر می‌رسد از او برای اینکه هیکل درشتی دارد و ممکن بود در ترساندن فرهاد نقش داشته باشد، استفاده کرده باشند.

این متهم در گفت‌وگو با میزان گفت: پرونده من سنگین است، همینجوری سرم بالای چوبه دار است، اما می‌خواهم داستانم را تعریف کنم تا شاید برای کسی عبرت شدم.

او ادامه داد: جرمم قتل است، برای گرفتن امضاء پای سفته‌های رفیقم، به خانه مردی پا گذاشتم که هیچ شناختی از او نداشتم. فقط می‌خواستیم بترسد و امضاء کند، اما بعد از امضای چند سفته متوجه شدیم نفس نمی‌کشد.

ک. ز افزود: مقتول سر دوست من شاهین کلاه گذاشته بود و ۶ میلیارد از او بالاکشیده بود. شاهین از من خواست تا با چند نفر دیگر همراهیش کنم تا بتواند از فرهاد پولش را پس بگیرد.


این متهم اظهار کرد: شب حادثه به خانه اش رفتیم با حلوا او را فریب دادیم تا در را باز کند، بعد وارد خانه اش شدیم. سروصدا می‌کرد و ممکن بود ما را لو دهد، برای همین من محکم او را گرفتم و یک نفر دیگر که همراهمان بود، به او یک آمپول آرامش بخش زد. بعد از گرفتن چند اثرانگشت متوجه شدیم دیگر نفس نمی‌کشد.

این مجرم تاکید کرد: همسن و سال خودم بود، کشتن او برای ما پول نمی‌شد، اما طاقت نیاورد.

او در پاسخ به این سوال که سابقه کیفری یا اعتیاد دارد، پاسخ داد: نه من اصلا اهل این مسائل نیستم و هیچوقت سراغ این کار‌ها نرفته بودم. حتی سیگارم نمی‌کشم.

و اما ماجرای قتل از زبان پلیس

سرهنگ کارآگاه علی گودرزی درباره این پرونده قتل گفت: ساعت ۲۱:۴۰ دقیقه هفدهم اردیبهشت ماه گزارش وقوع یک فقره قتل از طریق کلانتری ۱۴۶ حکیمیه به پلیس آگاهی اعلام شد که بلافاصله اکیپی از کارآگاهان اداره دهم به محل اعزام و با جسد مرد ۳۶ ساله‌ای به نام "فرهاد" روبرو شدند که دستهایش از پشت بسته و یک شال زنانه دور گردنش بود و خفه شده و توسط قاتل یا قاتلین نیز آثار انگشت مقتول بر روی تعدادی سفته زده شده بود که تعدادی از سفته‌ها نیز در محل کشف شد.

وی ادامه داد: یکی از آشنایان مقتول به نام مهشید که جسد را کشف کرده بود در بازجویی‌های اولیه اظهار داشت، دو شب بود که موبایل مقتول از دسترس خارج شده بود و تماسی نداشتیم من که نگران شده بودم به درب منزلش مراجعه کردم و مشاهده کردم خودروی متوفی در پارکینگ است و صدای تلویزیون از منزلش به گوش می‌رسد، اما در را باز نمی‌کند به همین دلیل با پلیس وآتش نشانی تماس گرفتم و بعد از گشوده شدن در با جسد فرهاد روبرو شدیم.

کارآگاه گودرزی افزود: در گام نخست تحقیقات کارآگاهان اداره دهم به بررسی دوربین‌های مداربسته ساختمان‌های مجاور محل وقوع جنایت پرداختند که مشخص شد در ساعت ۲۱:۰۰ شب حادثه یک زن به همراه ۴ مرد با یک خودرو سمند به درب مجتمع مسکونی مراجعه کرده اند و در ابتدا ۴ مرد با ماسک و یک زن که چادر و ماسک دارد وارد ساختمان می‌شوند و چند دقیقه بعد زن بدون چادر از ساختمان خارج شده و با خودرو سمند محل را ترک می‌کند و ساعت ۲۱:۳۰، ۴ مرد در حالی که اسناد و مدارکی را در دست داشتند به سرعت از ساختمان خارج شده و پیاده از محل می‌گریزند.

این مقام انتظامی گفت: با توجه به تحقیقات صورت گرفته و سفته‌های کشف شده در صحنه قتل کارآگاهان متوجه شدند فرهاد با یکی از دوستانش به نام شاهین اختلاف مالی داشته است. به همین دلیل تحقیقات کارآگاهان بر روی این فرد متمرکز شد و مشخص شد شاهین در شب حادثه به همراه زنی به نام ناهید و ۲ تن از دوستانش و همچنین برادرش به منزل مقتول مراجعه کرده است. با شناسایی متهمان هر ۵ متهم در یک عملیات ضربتی و به صورت همزمان دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی انتقال یافتند.

گودرزی ابراز داشت: شاهین در همان بدو ورود به اداره دهم به قتل فرهاد اعتراف کرد و اظهار داشت: با فرهاد ۳ سال پیش در بیمارستان آشنا شدم که پس از مدتی به من پیشنهاد شرکت در یک پروژه را داد و من که به او اعتماد پیدا کرده بودم در طی این ۳ سال ۱۸ فقره چک به مبلغ حدود ۱۸۰ میلیارد ریال به او دادم، اما چند وقت پیش فهمیدم پروژه‌ای در کار نیست و از من کلاهبرداری کرده و حتی تعدادی از چک‌ها را برگشت زده است.

این مقام انتظامی گفت: فرهاد ادامه داد: با ناهید که وکیل بود مشورت کردم و او گفت از لحاظ قانونی نمی‌توانی اقدامی انجام دهی و باید با ترساندن فرهاد مجبورش کنی سفته به تو بدهد تا بتوانی خسارتت را از او بگیری. به همین دلیل با دو تن از دوستان و برادرم صحبت کردم و آن‌ها نیز حاضر شدند به من کمک کنند و همگی در شب حادثه با سمند ناهید به درب منزل فرهاد رفتیم و، چون می‌دانستم فرهاد در را به روی هر کسی باز نمی‌کند ناهید با یک بشقاب حلوای نذری به درب منزل فرهاد رفت و وقتی در را باز کرد ما به زور وارد شدیم و ناهید هم رفت.

در ابتدا دست و پایش را بستیم و اقدام به زدن اثر انگشتت پای حدود ۲۰ فقره سفته کردیم و با توجه به مقاومت مقتول و اینکه قصد داشت سرو صدا کند یک عدد آمپول کورتان به او تزریق کردیم و دهانش را با شال بستیم و بعد از چند دقیقه متوجه شدم حالش بد شده و نفس ندارد. سعی کردیم با ماساژ و تنفس مصنوعی نجاتش بدهیم ولی فوت کرده بود. ما هم وحشتزده با برداشتن گوشی موبایل و لپ تاپ و سفته‌ها از محل گریختیم که در این بین تعدادی از سفته‌ها هم جاماند. پیاده تا اتوبان بابایی رفتیم و از آنجا با خودروی من متواری شدیم.

معاون مبارزه با جرائم جنائی پلیس آگاهی پایتخت در پایان گفت: متهمان با دستور بازپرس دادسرای ناحیه ۲۷ تهران برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار دارند.