پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۴

ائمه اطهار(ع) مفسران وحی و پایه‌های توحید/ ضرورت شناخت امام عصر

ائمه اطهار(ع) مفسران وحی و پایه‌های توحید/ ضرورت شناخت امام عصر
با توجه به نقش حساس و تعیین‏‬ کننده امامان معصوم (ع) در تحقق عینی توحید در جامعه بر ضرورت شناخت امام و حجت الهی در هر عصر، تأکید و نشناختن امام را برابر با مرگ در حال کفر و شرک دانسته‏‬ اند.
کد خبر : ۵۰۸۷۹۷
متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه می‌خوانید؛

شیخ صدوق (ره) در کتاب الهدایة [فی الأصول و الفروع] در «باب الإمامه» پس از بیان مبانی امامت و اصول اعتقاد شیعه در این زمینه، به موضوع معرفت امامان پرداخته و در ذیل بابی با عنوان «باب شناخت امامانی که پس از پیامبر، حجت بر مردم هستند»، به تفصیل در این زمینه سخن گفته است. در بخش‌های قبلی این سلسله یادداشت به برخی از این ویژگی‌ها اشاره شد و اکنون در ادامه ویژگی‌های بعدی را می‌خوانیم:

مفسران وحی

شیخ صدوق (ره)، ششمین موضوعی را که هر مسلمان باید در مورد امامان خود بدان معتقد باشد، این‏‬ گونه بیان می‌کند: [واجب است که معتقد باشد که] آنها ترجمان (مفسران) وحی هستند. [۱] ‬ ائمه معصومین (ع) در روایات متعددی، خود را با این تعبیر توصیف کرده‬ ‏اند. از جمله در روایتی که سدیر از امام صادق (ع) نقل کرده، چنین آمده است: نَحْنُ خُزّانُ عِلْمِ اللّه‏ِ، نَحْنُ تَراجِمَةُ أَمْرِ اللّه‏ِ.... [۲] ‬ ما خزانه‬ ‏داران علم خدا و ترجمان امر اوییم. در زیارت جامعه کبیره نیز امامان (ع) با تعبیر «تراجمة لوحیه» [۳] توصیف شده‬ ‏اند.

در اینجا برای روشن شدن مفهوم «ترجمان وحی بودن امامان معصوم (ع)» برخی از آیات و روایات مرتبط با این موضوع را بررسی می‌کنیم. قرآن کریم در بیانی زیبا تنها خداوند و «الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ؛ ریشه‏داران در دانش» را به عنوان کسانی که دانا به تأویل کتاب (= قرآن) هستند، معرفی می‌کند و می‌فرماید: وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاّ اللّه‏ُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ امَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا. [۴] ‬ تأویل کتاب را جز خدا و ریشه‬ ‏داران در دانش کسی نمی‌داند. [آنان که] می‌گویند: «ما بدان ایمان آوردیم. همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست».

برید بن معاویه ذیل آیه یاد شده، از امام باقر یا امام صادق (ع) نین روایت می‌کند: فَرَسُولُ اللّه‏ِ (ص) أَفْضَلُ الرّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ، قَدْ عَلَّمَهُ اللّه‏ُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ ما أَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ، وَ ما کانَ اللّه‏ُ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئا لَمْ‏یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ وَ أَوْصِیاؤُهُ مِنْ بَعدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّهُ… وَ الْقُرْآنُ خاصٌّ وَ عامٌّ وَ مُحْکَمٌ وَ مُتَشابِهٌ وَ ناسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ، فَالرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَعْلَمُونَهُ. [۵]

پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد، برترین ریشه‏‬ داران در دانش است. خداوند عزّ وجلّ‏ هم تنزیل و هم تأویل آنچه را بر او نازل کرده است، به او آموخت. امکان ندارد که خداوند چیزی را بر او نازل کند، ولی تأویلش را به او نیاموزد. اوصیای پیامبر نیز پس از او همه این امور را می‌دانند… و قرآن خاص و عام، محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ دارد، ولی ریشه‬ ‏داران در علم همه آنها را می‌دانند.

بی‏ تردید قرآن به عنوان کلام خدا، از اصلی‌ترین منابع استنباط احکام و معارف دین به شمار می‌رود و ظواهر آن بر ما حجت است. با این حال، سخن در این است که این کتاب، عهده‏‬ دار بیان همه معارف و حقایق الهی نیست و تنها به تبیین اصول معارف و احکام پرداخته است. قرآن کریم به‏‬ سان دیگر متون دینی با بیان رهنمودهای کلی و چارچوب تفکر اسلامی، وظیفه تشریح و توضیح خود را بر عهده پیامبر اعظم (ص) و اوصیای او گذاشته است. در قرآن کریم چنین تصریح شده است: ‬ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ. [۶] این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم، تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی.

پیامبر گرامی اسلام بنا بر خبر متواتری که از طریق شیعه و اهل سنت از ایشان نقل شده است، می‌فرماید: إِنِّی تارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا: کِتابَ اللّه‏ِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، وَ أَنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ. [۷] من دو چیز گران‏‬ سنگ را میان شما به یادگار می‌گذارم و تا زمانی که بدان‌ها تمسک می‌جویید، هرگز گمراه نمی‌شوید؛ یکی، کتاب خدا و دیگری، خاندان و اهل بیت من. این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا زمانی که در [کنار] حوض [کوثر] بر من وارد شوند.

قرآن کریم چنان‏که در کلام نبی اکرم (ص) نیز بدان اشاره شده، از اهل‏‬ بیت (ع) جدایی‬ ‏ناپذیر است. برای شناخت احکام خدا تنها به ظواهر قرآن نمی‌توان بسنده کرد، بلکه باید با مراجعه به روایات امامان معصوم (ع) که مفسران قرآن و مبلغان احکام آن هستند، از ابعاد مختلف حکمی که در قرآن بدان اشاره شده است، آگاه شد.

در روایتی که از امام علی (ع) نقل شده، ارتباط قرآن و اهل بیت (ع) چنین بیان شده است: إِنَّ اللّه‏َ طَهَّرَنا وَ عَصَمَنا وَ جَعَلَنا شُهَداءَ عَلی خَلْقِهِ، وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنا مَعَ الْقُرْآنِ (وَ الْقُرْآنَ) مَعَنا، لانُفارِقُهُ وَ لایُفارِقُنا. [۸] خداوند، ما را پاکیزه داشته و از خطا حفظ کرده است. او ما را گواه بر آفریدگان خویش و حجت خود در زمین قرار داده است. ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داده است. نه ما از قرآن جدا می‌شویم و نه قرآن از ما.

در «باب وجوب رجوع به معصومان (ع)، در همه احکام» در کتاب وسایل الشیعه بیش از چهل روایت از پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) نقل شده است که همگی به نوعی بر لزوم مراجعه به امامان معصوم (ع) برای شناخت احکام خدا دلالت می‌کنند. [۹]

در یکی از روایات این باب از امام باقر (ع)، در تفسیر آیه شریفه: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ. [۱۰] اگر خود نمی‌دانید، از اهل ذکر بپرسید. چنین روایت شده است: قالَ رَسُولُ اللّه‏: الذِّکْرُ أَنَا وَ الأْئِمَّةُ أَهْلُ الذِّکْرِ. [۱۱] پیامبر خدا فرمود: [در این آیه مراد از] «ذکر» من هستم و ائمه نیز «اهل ذکر» هستند.

۷. پایه‌های توحید

اعتقاد به اینکه امامان معصوم (ع)، ارکان و پایه‌های توحید هستند، یکی دیگر از موضوع‌هایی است که شیخ صدوق (ره) در بحث معرفت امام (ع) بدان توجه نموده و با عبارت زیر از آن یاد کرده است: واجب است که معتقد باشد آنها… پایه‌های توحیدند. [۱۲] این موضوع نیز همانند دیگر موضوع‌های پیشین، در روایت‌ها، زیارت‌ها و دعاهای نقل شده از حضرات معصومین (ع) مورد تأکید قرار گرفته و از آن به عنوان یکی از ویژگی‌های امامان معصوم (ع) یاد شده است.

در روایتی که از سیدالعابدین علی بن الحسین (ع)، نقل شده، در این زمینه چنین آمده است: ‬ لَیْسَ بَیْنَ اللّه‏ِ وَ بَیْنَ حُجَّتِهِ حِجابٌ، فَلا لِلّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سَتْرٌ، نَحْنُ أَبْوابُ اللّه‏ِ، وَ نَحْنُ الصِّراطُ الْمُسْتَقِیمِ، وَ نَحْنُ عَیْبَةُ عِلْمِهِ، وَ نَحْنُ تَراجِمَةُ وَحْیِهِ، وَ نَحْنُ أَرْکانُ تَوْحِیدِهِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ سِرِّهِ. [۱۳] بین خداوند و حجتش هیچ حجابی نیست و خداوند در برابر حجتش هیچ پوششی ندارد. ما دروازه‌های خدا، صراط مستقیم، مخزن علم او، ترجمان وحی او، پایه‏های‏توحید او و جایگاه سرّ او هستیم.

در زیارت جامعه کبیره نیز از ائمه معصومین (ع) با این عنوان یاد شده است: وَ رَضِیکُمْ… أَرْکانا لِتَوْحِیدِهِ. [۱۴] و خداوند، شما را پسندید به اینکه… پایه‌های توحید او باشید.

در یکی از دعاهای ماه رجب نیز که به امام عصر (ع) منسوب است، امامان معصوم (ع) با این ویژگی توصیف شده‬ ‏اند: ‬ فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِکَلِماتِکَ وَ أَرْکانا لِتَوْحِیدِکَ. [۱۵] پس خداوند، شما را معادن کلمات خود و پایه‌های توحید خود قرار داد.

برای روشن شدن مفهوم این ویژگی امامان، باید ابتدا نکته‌هایی را درباره توحید و جهان‏‬ بینی توحیدی یادآور شویم:

جهان‏‬ بینی توحیدی، اساس جهان‏‬ بینی اسلامی را تشکیل می‌دهد. بر اساس این جهان‬ ‏بینی، مبدأ و منتهای جهان، یکی است و جز خدای یگانه کسی سزاوار پرستش نیست.

استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می‌نویسد: جهان‏‬ ب‬ینی توحیدی؛ یعنی جهان «یک قطبی» و «تک محوری» است. جهان‏بینی توحیدی؛ یعنی جهان ماهیت «از اویی» (إنّا للّه) و «به سوی اویی» (إنّا إلیه راجعون) [۱۶] دارد. [۱۷] توحید، درجات و مراتب دارد، همچنان‏‬ که شرک نیز که مقابل توحید است، مراتب و درجات دارد. تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند، موحد واقعی نیست. [۱۸]

ایشان در ادامه سخنان خود، با تقسیم مراتب توحید به «توحید نظری» و «توحید عملی»، مراتب سه‏گانه توحید نظری را این‏گونه برمی‬ ‏شمارد: ‬ «توحید ذاتی»؛ یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی… «توحید صفاتی»؛ یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر… «توحید افعالی»؛ یعنی درک و شناختن اینکه جهان با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشی از اراده اوست. [۱۹]

استاد شهید درباره توحید عملی نیز می‌فرماید: ‬ توحید عملی یا «توحید در عبادت»؛ یعنی یگانه‏‬ پرستی. به عبارت دیگر، در جهت پرستش حق، یگانه شدن. [۲۰]

با روشن شدن مفهوم و مراتب توحید می‌توان گفت که هم درک مراتب توحید و هم تحقق عینی آن در فرد و جامعه، بدون وجود پیشوایانی که هم در توحید نظری و هم در توحید عملی، سرآمد روزگار خود بوده و به بالاترین مراتب توحید دست یافته باشند، امکان‏ پذیر نیست. از همین رو، امام علی (ع) می‌فرماید: ‬ إِنَّ لِ «لا إِلهَ إِلاَّ اللّه‏ُ» شُرُوطا وَ إِنِّی وَ ذُرِّیَّتِی مِنْ شُرُوطِها. «لا إله إلاّ الله» شرط‌هایی دارد و من و فرزندانم از جمله این شرط‌ها هستیم. [۲۱]

امام رضا (ع) نیز در حدیث معروف «سلسلة الذهب» به واسطه پدران خود از پیامبر خدا و آن حضرت نیز از جبرئیل (ع) نقل می‌کند که خداوند تعالی‬ ‏فرمود: ‬ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه‏ُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ [مِنْ] عَذابِی. [۲۲] «لا إله إلاّ اللّه» (توحید) قلعه استوار من است. پس هر کس در قلعه من داخل شود، از عذاب من در امان می‌ماند.

آن‏‬ گاه در تکمیل حدیث می‌فرماید: بِشُرُوطِها وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِها. [تحقق آنچه گفتم] شروطی دارد و من از جمله آن شروطم. ‬ این سخن به این نکته اشاره دارد که داخل ‏شدن در قلعه توحید و ایمنی یافتن از عذاب دوزخ بدون پذیرش ولایت امام معصوم (ع) امکان‏‬ پذیر نیست.

شیخ صدوق (ره) در کتاب التوحید پس از نقل روایت یاد شده، در توضیح «شروط توحید» چنین می‌نویسد: از شروط لا إله إلاّ اللّه (توحید) پذیرش این موضوع است که [امام‌] رضا (ع) از سوی خدای عزّ و جلّ [به عنوان‌] امام بر بندگان [برگزیده شده‌] و پیروی از او بر آنها واجب است. [۲۳]

جالب اینجاست که در روایت دیگری که از امام رضا (ع) نقل شده است، خداوند متعال می‌فرماید: وِلایَةُ عَلِیِ بْنِ أَبِیطالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ نارِی. [۲۴] ‬ ولایت علی بن ابی‏طالب، دژ استوار من است. پس هر کس در دژ من وارد شود، از آتش من ایمنی می‌یابد. ‬ این روایت به روشنی نقش محوری امامان (ع) در توحید و یگانگی خدا را نشان می‌دهد و روشن می‌سازد که وارد شدن در حصن ولایت امامان (ع)؛ یعنی داخل شدن در حصن ولایت خدا و پذیرش توحید و یگانگی او.

یکی از صاحب‬ ‏نظران در زمینه نقش امامان معصوم (ع) در توحید علمی (نظری) می‌نویسد: اگرچه خداوند تبارک و تعالی انسان را به فطرت توحیدی آفرید و همراه آن عقل را به او عنایت فرمود تا خود از این طریق به توحید نائل گردد، اما انسان به کمک این قوا و تجهیزات فقط قادر به درک کلیاتی از معارف بلند توحیدی است و از درک دقایق و لطافت آنها عاجز است و لذا عقل حکم می‌کند که انسان همواره نیازمند کسانی است که به مرتبه توحید ناب نائل شده تا از آن مراتب رفیع به او خبر دهند و به این وسیله او را از ورطه جهالت و افراط و تفریط برهانند. [۲۵]

جایگاه و نقش ارزنده امامان معصوم (ع) در تبیین و توصیف توحید نظری آن‏گاه روشن می‌شود که عقاید بی‏پایه اهل‏سنّت را درباره خدا و صفات او ملاحظه کنیم و ببینیم که چگونه آنها به واسطه دور افتادن از مکتب اهل بیت (ع) از یک سو، قائل به امکان دیدن خدا با چشم (رؤیت)؛ مشابهت او با مخلوقاتش (تشبیه) و دارا بودن چشم، گوش، دست و پا چون انسان‌ها (تجسیم) شده‬ ‏اند [۲۶] و از سوی دیگر، در حل مسائلی چون جبر و تفویض، قضا و قدر و… درمانده و به بن‌بست‌های فکری گرفتار آمده‬ ‏اند.

برای درک نقش و جایگاه ائمه (ع) در توحید عملی و گسترش یگانه‏‬ پرستی در جهان نیز تنها کافی است نگاهی اجمالی به تاریخ صدر اسلام بیفکنیم تا دریابیم چگونه امت اسلام با سر باز زدن از ولایت ائمه معصومین (ع) در برابر طاغوت‌هایی چون معاویه، یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و حجاج بن یوسف سر تسلیم فرود آورد. بدین ترتیب، جامعه اسلامی به جای رسیدن به جامعه توحیدی به جامعه‬ ‏ای گرفتار شرک و کفر، تبدیل و در دست کسانی اسیر شد که مردم را به جای اطاعت خدا به اطاعت خود فرامی‌خواندند.

روایات اسلامی، با توجه به نقش حساس و تعیین‏‬ کننده امامان معصوم (ع) در تحقق عینی توحید در جامعه بر ضرورت شناخت امام و حجت الهی در هر عصر، تأکید و نشناختن امام را برابر با مرگ در حال کفر و شرک دانسته‏‬ اند. [۲۷] از این‏‬ رو بود که امام حسین (ع) هنگام سخن گفتن از فلسفه آفرینش، معرفت خدا را غایت خلقت معرفی می‌کند و در پاسخ این پرسش که معرفت خدا چیست، می‌فرماید: «معرفت امامی که اطاعت او واجب است»: هان ای مردم! همانا خداوند بزرگ باد یاد او بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. پس هرگاه او را بشناسند، او را بپرستند و هرگاه او را بپرستند، با پرستش او از بندگی هر آنچه جز خداست، بی‏‬ نیاز شوند. مردی پرسید: ای فرزند رسول خدا (ص)، پدر و مادرم فدایت، معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمود: این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسند. [۲۸]

افزون بر آنچه گفته شد، ائمه‬ ‏اطهار (ع) در توحید و یگانه‏‬ پرستی، جایگاه و نقش دیگری هم دارند که به این اعتبار هم می‌توان آنها را «پایه‌های توحید» به شمار آورد و آن نقشی است که آنها در هدایت مردم به سوی خدا و رساندن آنها به مقصد نهایی بر عهده دارند که پیش از این در بحث از «باب الله» و «سبیل الله» بودن امامان (ع) به آن اشاره کردیم و گفتیم که جز از طریق آنها نمی‌توان به خدا رسید. به همین دلیل در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم: مَنْ أَرادَ اللّه‏َ بَدَءَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَدَّهُ قَبِلَ عَنْکُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ. [۲۹] هر کس خدا را می‌خواهد، به شما آغاز می‌کند و هر کس او را به یگانگی می‌شناسد، از شما می‌پذیرد و هر کس آهنگ او دارد، به شما رو می‌کند.
پی نوشت:

[۱]. کتاب الهدایة، ص ۳۳.

[۲]. الکافی، ج ۱، ص ۲۶۹، ح ۶؛ بصائر الدرجات، ص ۶۲، ح ۹.

[۳]. من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۷۲.

[۴]. سوره آل عمران (۳)، آیه ۷.

[۵]. الکافی، ج ۱، ص ۲۱۳، ح ۲.

[۶]. سوره نحل (۱۶)، آیه ۴۴.

[۷]. محمدبن حسن حر عاملی، وسایل الشیعة، چاپ هشتم: تهران، اسلامیه، ۱۳۷۳، ج ۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۵، ص ۱۹، ح ۹؛ علاءالدین علی متقی هندی، کنز العمّال فی سنن الأقوال و الأفعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ ه. ق، ج ۱، ص ۱۷۳، ح ۸۷۳.

[۸]. وسایل الشیعه، ج ۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۱۳، ص ۱۳۲، ح ۴.

[۹]. ر. ک: همان، صص ۶۲ ۷۷.

[۱۰]. سوره نحل (۱۶)، آیه ۴۳.

[۱۱]. وسایل الشیعه، ج ۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۷، ص ۴۲، ح ۴.

[۱۲]. الهدایة، ص ۳۴.

[۱۳]. محمدبن علی‌بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، ۱۳۷۱، ص ۳۵، ح ۵.

[۱۴]. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۷۱، ح ۲.

[۱۵]. سیدبن طاووس، إقبال الأعمال، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۷ ه. ق، ص ۶۴۶.

[۱۶]. سوره بقره (۲)، آیه ۱۵۶.

[۱۷]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲، جهان‏‬ بینی توحیدی، چاپ هشتم: تهران و قم، صدرا، ۱۳۷۵، ص ۸۳.

[۱۸]. همان، ص ۹۹.

[۱۹]. همان، صص ۹۹۱۰۳.

[۲۰]. همان، ص ۱۰۵.

[۲۱]. علی‌بن محمد اللیثی الواسطی، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین الحسنی البیرجندی، چاپ اول: قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶، ص ۱۵۱، ح ۲۳۱۲.

[۲۲]. معانی الأخبار، صص ۳۷۰ و ۳۷۱، ح ۱؛ محمدبن علی‌بن الحیسن شیخ صدوق، التوحید، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، ۱۴۱۶ ه. ق، ص ۲۵؛ بحارالانوار، ج ۳، ص ۷، ح ۱۶.

[۲۳]. التوحید، ص ۲۵.

[۲۴]. معانی الأخبار، ص ۳۷۱، ح ۱.

[۲۵]. جلوه‌های لاهوتی شرح زیارت جامعه کبیره، ج ۲، ص ۲۸۶.

[۲۶]. ر. ک: صحیح مسلم، ج ۸، ص ۳۲، ابو داوود سلیمان‌بن اشعث؛ سنن ابی داوود، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‏تا، ج ۲، ص ۴۱۹؛ صحیح البخاری، ج ۲، جز ۴، ص ۱۴۱. ر. ک: مرکز المصطفی للدراسات الاسلامیه، العقائد الإسلامیة، چاپ اول: قم، مرکز المصطفی للدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۹ ه. ق، ج ۲، صص ۷۱۱۳۱.

[۲۷]. ر. ک: الکافی، ج ۱، ص ۳۷۱، ح ۵؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۶۸ و ج ۳۲، صص ۳۲۱ و ۳۳۳.

[۲۸]. فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، صص ۶۰۴ و ۶۰۵.

[۲۹]. من لایحضره الفقیه، ج ۲، صص ۳۷۳ و ۳۷۴.