جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۴ فروردين ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۷

ماجرای بچه ننه‌ای که امپراتور شد!

زمانی که نرون به دهه ۲۰ زندگی خود پا گذاشت، فهمید که امپراتوری مزایایی دارد که او از آن‌ها بی‌خبر است!
کد خبر : ۵۰۱۱۵۶

اطلاعات ما ایرانی‌ها درباره تاریخ امپراتوری روم، زیاد نیست. معدودند افرادی که تاریخ این امپراتوری را خوانده باشند؛ مثلاً چند نفر از ما کتاب «عظمت و انحطاط امپراتوری روم»، اثر ادوارد گیبون را خوانده‌ایم؟ مطمئناً خوانندگان زیاد نیستند. با این حال، نرون را خیلی از ما می‌شناسیم؛ می‌دانیم یکی از فرمانروایان خونخوار تاریخ بوده است؛ امپراتور نه چندان مقتدر روم که پایتخت خودش را آتش زد، مسیحیان بسیاری را به صلیب کشید، مادرش را کُشت و بعد مُرد! اما شاید خیلی از ما ندانیم که نرون، اصولاً یک بچه ننه تمام عیار بود.

ماجرای بچه ننه‌ای که امپراتور شد!

او پدرش را در کودکی از دست داد و مادر سیاستمدارش «آگریپینا» همه کاره نرون شد. او در ۱۶ سالگی به قدرت رسید، اما عملاً امپراتوری روم توسط مادرش اداره می‌شد و نرون هیچ نقشی در مدیریت امور نداشت. او حتی نتوانست برای ازدواج خودش تصمیم بگیرد و مادرش، دختری را برگزید که نرون از وی متنفر بود! به این ترتیب، آگریپینا هر روز در کار‌های پسرش دخالت می‌کرد و باعث می‌شد نرون نسبت به او، احساس عشقی توام با نفرت داشته باشد. اما مدتی بعد، زمانی که نرون به دهه ۲۰ زندگی خود پا گذاشت، فهمید که امپراتوری مزایایی دارد که او از آن‌ها بی‌خبر است! مزایایی مانند این‌که هر کار دلش بخواهد می‌تواند انجام دهد! به این ترتیب، بهانه‌جویی‌های نرون آغاز شد؛ اول گفت که زنش را دوست ندارد و معشوقه‌اش را به دربار آورد تا به عنوان همسر رسمی خود معرفی کند؛ این کار با مخالفت مادرش روبه‌رو شد، اما نرون دیگر پسر بدی بود! او دایم بهانه می‌گرفت و به مادرش کم محلی می‌کرد. مادر که نافرمانی پسر را بر نمی‌تابید، تصمیم گرفت نرون را برکنار کند و برادر او «بریتانیکوس» را به جای وی، امپراتور کند. اما نرون برادرش را یک روز قبل از جشن تولد ۱۳ سالگی‌اش کُشت! او دستور داد مادرش را از قصر بیرون کنند و محافظان سلطنتی او را بردارند. اما مادر ول کن نبود! هنوز هم به پر و پای پسرش می‌پیچید و در کار‌های او دخالت می‌کرد. مورخان می‌گویند نرون از مادرش دو چیز را خوب آموخته بود؛ «چگونه موفق شود و چگونه بکشد!».

او به مأمورانش دستور داد وسیله‌ای مخصوص برای کشتن آگریپینا بسازند؛ وسیله‌ای که بالای تخت او نصب می‌شد و روی سر وی می‌افتاد. نرون در سال ۵۸ میلادی، بالاخره نقشه خود را عملی کرد و مادرش را کشت؛ اما در پی این جنایت هولناک و پشیمانی بعد از آن، مبتلا به جنونی شد که سرانجام عظمت روم را به چالش کشید و تنها با مرگ این امپراتور خونخوار خاتمه یافت.