چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۸ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۷

چرا آمریکا به‌دنبال صفر شدن صادرات نفت ایران نیست؟

چرا آمریکا به‌دنبال صفر شدن صادرات نفت ایران نیست؟
رهبر انقلاب پیشتر از سیاست پنهان آمریکا در عقب‌نشینی از صفر شدن صادرات نفت ایران رمزگشایی کردند.
کد خبر : ۴۹۴۴۱۷

رژیم آمریکا در دور جدید تحریم‌های غیرقانونی علیه ایران اعلام کرده بود که قصد دارد فروش نفت ایران را به صفر برساند. طبیعتاً هدف آمریکایی‌ها این نبود که ایران از طریق فروش نفت درآمد نداشته باشد و به‌عوض از جاهایی دیگری کسب درآمد و جایگزین درآمدهای نفتی کند. هدف مشخص این برنامه این بود که فروش نفت ایران به صفر رسیده و اقتصاد ایران متلاشی شود. متعاقب متلاشی شدن اقتصاد ایران دو حالت مطلوب و نیمه‌مطلوب برای آمریکا می‌توانست پیش بیاید: حالت مطلوب؛ ایران ساقط شود و در حالت نیمه‌مطلوب؛ حداقل تن به دور جدیدی از مذاکرات یک‌طرفه دهد.

به گزارش تسنیم مایک پمپئو اردیبهشت سال جاری اعلام کرد: ما در تلاش هستیم که درآمد نفتی ایران را به صفر برسانیم و در این ارتباط هیچ معافیت نفتی را دیگر برای هیچ کشوری تمدید نمی‌کنیم... پیش از خروج آمریکا از برجام و اعمال مجدد تحریم‌ها، ایران حدود 15 میلیارد دلار از صدور نفت درآمد داشت که طبق بررسی‌های ما تحریم‌ها باعث شده که بیش از 10 میلیارد دلار از این درآمدها را ایران از دست بدهد.

این محاسبات وزیر خارجه آمریکا نشان می‌دهد که آنها با رصد دقیق دخل و خرج ایران به یک قمار سنگین دست زده‌اند که در صورت موفقیت به همه چیز دست خواهند یافت و در صورت شکست نه در یک جبهه شکست می‌خورند، بلکه ناخواسته وضعیت جدیدی را در برابر خود حاضر می‌بینند که تمام بنای تعریف ایران به‌عنوان یک کشور خام‌فروش را بر باد می‌دهد. هیلاری کلینتون وزیر خارجه اسبق آمریکا در کتاب "انتخاب‌های سخت" می‌نویسد: ما دنبال این بودیم در ایران دولتی بر سر کار بیاید که نفت خام بفروشد و کالا وارد کند.

این جمله کلینتون و سیاستی که پمپئو اعمال کرد در گفته‌های رهبر معظم انقلاب کشف رمز شده است، آنجا که فرمودند: در گزارش‌هایی بنده دیدم که برخی از باهوش‌های آمریکایی توصیه می‌کنند بین خودشان که؛ "نگذارید ایران، اقتصاد بدون نفت را تجربه کند؛ یک راه پشتی‌ای درست کنید حالا که تحریم‌ها را برنمی‌دارید، یک راهی را پیدا کنید که ایران به‌کلّی منقطع نشود، چون اگر منقطع شد می‌رود سراغ اقتصاد غیرنفتی."

در نظام جهانی طراحی‌شده به‌وسیله آمریکا؛ همه کشورها باید در چارچوب رژیم‌ها و قواعد پنهانی که به‌وسیله آنها طراحی شده است کنش داشته باشند. ایالات متحده پس از پایان جنگ تحمیلی؛ درحالی که 8 سال برای ساقط کردن نظام اسلامی ملت ایران کوشیده بود؛ بلافاصله برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دست به کار شد و به نهادهای وابسته و متحدان خود یعنی کشورهای آلمان و ژاپن دستور داد که به ایران وام پرداخت کنند. در ساختار هژمونیک آمریکایی؛ وام‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول همان کاری را انجام می‌دهند که ارتش صدام باید انجام می‌داد، کمااینکه اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی منجر به سقوط اقتصادی کشور در سال 1373 شد و تنها با ورود مستقیم رهبر معظم انقلاب بود که اجرای سیاست‌های ویرانگر تعدیل اقتصادی متوقف شد.

در منطق هژمونی آمریکا، کشورهای نفتی؛ چنان‌که کلینتون می‌نویسد؛ باید نفت بفروشند و کالا وارد کنند. آنها نباید لحظه‌ای فکر کنند که می‌توان تولیدکننده کالاهای نهایی شد و خام‌فروشی نکرد، بنابراین اگر در مورد کشوری مثل ایران که تنها مانع بر سر اجرای سیاست‌های آمریکا برای تجزیه کشورهای خاورمیانه است تصمیم به توقف کامل صادرات نفت با هدف فروپاشی گرفته شود، به‌محض اینکه معلوم شود این سیاست به نتیجه نمی‌رسد و تنها خروجی آن این خواهد بود که ایران به این باور می‌رسد که می‌توان بدون نفت هم اقتصاد را اداره کرد، به‌سرعت تغییر سیاست می‌دهد و با یک عمل‌گرایی محض؛ کانال‌هایی مخفی برای پابرجا ماندن صادرات نفت ایران طراحی می‌کند.

مقام‌های آمریکایی به‌خوبی و بهتر از دیگران می‌دانند که در عصر جهانی‌سازی اقتصاد؛ تحریم محض غیرممکن و نشدنی است و حتی در مورد کشورهایی مثل کره شمالی که کسری از توانایی‌های ایران را هم در اختیار ندارد، جواب نمی‌دهد، بنابراین بیش از آنکه به اثر عملی تحریم‌ها امید داشته باشند به مدیریت داخلی که اقتصاد را بدون منطق به سیاست‌های کاخ سفید گره زده است امید دارند. این منطق مدیریتی خود را در برابر بلوف‌های تحریمی، باخته و اعتماد به نفس کافی ندارد.

"پسر خوب" جامعه جهانی بودن به‌معنی این نیست که کشور به پیشرفت می‌رسد، بلکه به این معنی است که فقط باید نقشی را که برای آن در نظر گرفته شده است اجرا کند. اگر قرار است کشوری صادرکننده نفت باشد، صادرکننده نفت می‌شود. اگر قرار است کشوری صادرکننده موز شود، صادرکننده موز می‌شود، و اگر قرار است کشوری صادرکننده الماس شود، صادرکننده الماس می‌شود. تنها چند کشور در مرکز نظام جهانی قرار دارند و دیگر ملت‌ها را از این خوان نعمت نصیبی نیست و اساساً منطق توزیع غیرعادلانه ثروت اجازه نمی‌دهد که همه کشورها و میلیاردها انسان متنعم شوند، زیرا در این صورت دیگر ابرمیلیاردرها امکان شکل‌گیری و رسیدن به قله‌های ثروت را پیدا نمی‌کنند.

نتیجه اینکه، باید کشورها را در این چارچوب‌های رسمی و غیررسمی نگاه داشت و اجازه نداد رژیم‌های ویژه خود را طراحی و خارج از منطق تقسیم کار جهانی فعالیت کنند، حتی اگر به‌صورت نقض سیاست‌های 6 ماه پیش در به صفر رساندن صادرات نفت ایران باشد، زیرا باعث می‌شود ایران از منظومه تقسیم کار جهانی خارج شود و اقتصاد ویژه خود را دنبال کند.