اگر چه در دنیایی زندگی میکنیم که در آن هر کس سلیقهای متفاوت و دیدگاهی مخالف دارند، دستکم یک چیز وجود دارد که همه ما میتوانیم بر سر آن توافق داشته باشیم و آن عشق به خندیدن است. در واقع هیچ چیزی به اندازه دیدن یا شنیدن چیزی که نیش ما را باز کند جذاب نیست و با توجه به فیلمهای کمدی که در یک دهه اخیر منتشر شدهاند در این زمینه کمبودی وجود ندارد.
به گزارش برترین ها از فیلمهایی با درجهبندیهای محدود کننده تماشاگران که از هر چیزی مانند موضوعات ممنوعه جوک میسازند تا کمدیهای رمانتیک که مقدار درست شوخطبعی را در خود دارند و کمدیهایی که موضوعات جدی را با بیانی طنز ارائه میکنند، کاملاً واضح است که فیلم کمدی بهترین دوران خود را در یک دهه اخیر داشته است.
هفت روانی
عنوان اصلی: Seven Psychopaths
محصول: ۲۰۱۲
در سراسر یک دهه اخیر، به این باور رسیدهایم که اگر مارتین و جان مک دونا در یک کار استاد باشند آن ساختن فیلمهای کمدی تاریک، اما بسیار خندهدار و بامزه است. برخی از این فیلمها در ادامه این فهرست نیز قرار دارند، اما بیایید این فهرست را با فیلم جنایی و غیرمعمول «هفت روانی» آغاز کنیم. این فیلم با بازی کالین فارل، سم راکول، کریستوفر واکن و وودی هارلسون بدون شک یکی از عجیبترین کمدیهایی است که در یک دهه اخیر ساخته میشود.
در «هفت روانی»، فارل نقش مارتی را بازی میکند، نویسندهای که شرایط خوبی نداشته و در اتمام جدیدترین نمایشنامه خود با عنوان «هفت روانی» با مشکل مواجه است. وقتی که بهترین دوست خلافکار مارتی خود را در موقعیت غیرمنتظرهای میگذارد، فیلم به سرعت وارد یک سوراخ خرگوشی پر از گانگسترها، مذهبیهای انتقامجو، قاتلین سریالی دارای صدای گوشخراش و سگهای ربوده شده میشود.
مک دونا در ارتباط دادن تمامی این داستانها با هم برای ایجاد فیلم بهم پیوسته و بسیار جذاب و بامزه کار فوقالعادهای انجام داده است. همانند بسیاری از دیگر کمدیهای بزرگ، «هفت روانی» در مورد گروهی احمق است که در شرایطی غیرقابل کنترل قرار گرفته و تماشای واکنش آنها در این شرایط متفاوت بسیار دیدنی است. با این وجود، فیلم مک دونا از لحاظ فهرست خارقالعاده بازیگران و سطح شوخطبعی طعنهآمیزی که در خود دارد با دیگر کمدیها متفاوت است. از میان ۴ فیلم ساخته شده توسط مک دونا، «هفت روانی» آن استقبال و تمجیدی که باید را دریافت نکرد، اما نباید ساده از کنار آن گذشت.
مثل آب خوردن
عنوان اصلی: Easy A
محصول: ۲۰۱۰
اگر چه، اما استون تا قبل از بازی در این فیلم در فیلمهای بسیار خوبی بازی کرده بود، اما اولین بازی خوب او در نقش اول یک فیلم در فیلم بسیار بامزه و دوست داشتنی «مثل آب خوردن» بود. این فیلم نه تنها باعث شد که استون جایگاه خود به عنوان یک ستاره مناسب نقشهای اصلی را تثبیت کند بلکه میتوان بازی او در این فیلم را یکی از نادیده گرفته شدهترین بازیهای یک کمدین زن در یک دهه اخیر دانست.
فیلم «مثل آب خوردن» که توسط ویل گلاک کارگردانی شده در مورد زنی به نام اولیو پندرگاست است که بعد از دروغ گفتن در مورد روابط عاشقانهاش، با بهترین دوست و خانوادهاش به تعطیلات میرود، اما خیلی زود، به خاطر دروغی که گفته، اوضاع از کنترلش خارج شده و در مدرسه بدنام میشود. با این وجود، وی به جای اینکه احساس کند مورد اذیت و آزار قرار گرفته و قربانی است، از شوخیها و تمسخرهای همکلاسانش به نفع خود استفاده میکند.
«مثل آب خوردن» در جدا کردن خود از دیگر فیلمهای کمدی نوجوانانه و ارائه داستانی کاملاً متفاوت در این ژانر فوقالعاده عمل کرده و به خوبی این موضوع را نشان میدهد که وقتی شایعهای در مدارس پخش میشود تا کجا میتواند پیش برود، بدون این که لحنی نصیحتآمیز داشته باشد و همزمان لحن شوخطبعانه و کمدی داستان را حفظ میکند.
مردان خوب
عنوان اصلی: The Nice Guys
محصول: ۲۰۱۶
اگر فیلم «بوس، بوس، بنگ، بنگ» (Kiss, Kiss, Bang, Bang) از شین بلک را دیده باشید باید بدانید که فیلم «مردان خوب» نیز حال و هوای مشابهی دارد. این دو فیلم از لحاظ بنمایه، فضا و داستان مشابه هستند، اما به جای یک کپی برابر اصل از کارهای قبلی، در «مردان خوب» به خوبی پیشرفت کارگردان در فیلمسازی را حس خواهید کرد. در این فیلم رایان گاسلینگ و راسل کرو در نقش دو کارآگاه خصوصی و اجیر بازی میکنند که به خاطر ارتباط پروندههایشان مجبور میشوند با هم کار کنند.
البته این فیلم شین بلک است و خیلی زود با تیراندازیهای فراوان، پیچشهای داستانی غیرمنتظره و تبادل دیالوگهای جذاب بین شخصیتهای همراه میشود. این فیلم به وضوح لحظات تاریکی نیز دارد، به خصوص در مورد شخصیت گاسلینگ در داستان. گاسلینگ و کرو در فیلم شیمی بسیار جذاب و مناسبی دارند که بذلهگویی و طعنههایشان در طول فیلم لحظات پرخندهای را برای مخاطب ایجاد میکند. در کنار تصویربرداری خیره کننده، یک موسیقی متن فوقالعاده و بازیگران مناسب برای نقشهای مکمل، «مردان خوب» یکی از نادیده گرفته شدهترین جواهرات کمدی یک دهه اخیر است.
شب بازی
عنوان اصلی: Game Night
محصول: ۲۰۱۸
در کنار این که فیلم «شب بازی» ستارگان هالیوودی مانند ریچل مک آدامز و جیسون بیتمن را در خود دارد، وقتی که آن را با دیگر کمدیهای منتشر شده در سال ۲۰۱۸ مقایسه میکنیم، این فیلم به دلیل تبلیغات نامناسب و ناکافی خارج از رادار سینماروها قرار گرفته و در ابتدا آنطور که شایسته بود مورد توجه قرار نگرفت.
با این وجود تبلیغ دهان به دهان به سرعت باعث شهرت فیلم شده و «شب بازی» در باکس آفیس به موفقیتی غیرمنتظره دست یافت. در این فیلم آدامز و بیتمن نقش مکس و آنی را بازی میکنند که همراه با برادر بزرگتر مکس، بروکس (کایل چندلر) برای بازی شبانه هفتگی خود دست به کار میشوند. اما بعد از اینکه بروکس درست قبل از شروع بازی شبانه ربوده میشود، داستان و شرایط به کلی تغییر میکند.
در حالی که در ابتدا تصور میشود این یک بازی از خود بروکس برای جذابتر کردن بازی شبانه است، اما در نهایت مکس و آنی متوجه میشوند که شرایط بسیار خطرناکتر از آن چیزی است که در ابتدا تصور میکردند. با کمک بازیگرانی بسیار خوب در نقشهای مکمل، «شب بازی» یک کمدی غافلگیر کننده برای یک دهه اخیر بوده و ارزش تماشا را دارد.
درسخوان
عنوان اصلی: Booksmart
محصول: ۲۰۱۹
وقتی اعلام شد که اولیویا وایلد قرار است اولین فیلم خود را بسازد، بسیاری از نتیجه کار او اطمینان نداشتند. با این وجود، اولین تلاش وایلد در زمینه کارگردانی به یک موفقیت منحصربفرد تبدیل شد. فیلم کمدی دبیرستانی «درسخوان» با بازی بیانی فدلشتین و کایتلین دیور در مورد دو دوست دبیرستانی است که سالها سرشان را در کتابهای درسی فرو بردهاند تا در بهترین دانشگاههای کشور پذیرفته شوند.
اما در نهایت این دو در مییابند که تمامی سختگیرهایی که در این سالها داشته و خود را از هر لذتی محروم کردهاند بیفایده بوده و دیگر همکلاسیهایشان نیز علیرغم اینکه به خود سختی ندادهاند توانستهاند در همان دانشگاهها پذیرفته شوند. بدین ترتیب دو شخصیت اصلی داستان سعی دارند در آخرین شب بودنشان در کنار هم به عنوان دانشآموز دبیرستانی نهایت لذت و خوشگذرانی را تجربه کنند.
فدلشتین و دیور بسیار خوب مکمل یکدیگر بوده و همین موضوع به لحظاتی بسیار خندهدار و دوست داشتنی در طول داستان منتهی میشود. با این وجود برنده اصلی این فیلم بیلی لورد است که نقش جیجی را در فیلم بازی میکند که گهگاهی در داستان ظاهر شده و آشوبی بیشتر به شب آخر دو شخصیت اصلی داستان میبخشد.
این آخرشه
عنوان اصلی: This Is The End
محصول: ۲۰۱۳
اگر دوران حرفهای سث روگن و ایوان گلدبرگ را دنبال کرده باشید، باید متوجه شده باشید که این دو از بهترینها در قرار دادن رویکرد کمدیک منحصربفرد خود در هر ژانری هستند که شانس خود را در آن امتحان میکنند. از این رو وقتی که خبر رسید این دو کمدی آخرالزمانی خودشان با عنوان «این آخرشه» را خواهند ساخت، طرفدارانشان ایمان داشتند که با فیلم منحصربفردی پر از لحظات بامزه و خندهدار روبرو خواهند شد.
در واقع، این دو در این فیلم حتی فراتر از انتظارها عمل کرده و «این آخرشه» به یکی از متمایزترین و برجستهترین کارهای روگن و گلدبرگ در عرصه سینما تبدیل شد. این فیلم که در استفاده از سلبریتیهای مشهور در داستان خود نهایت استفاده را برده و هر یک از این سلبریتیها نیز به خوبی نسخهای بزرگنمایی از شده از خودشان را تمام و کمال پذیرفته و به نمایش میگذارند.
از مایکل سرا که نقش یک معتاد به هروئین وحشی و غیرقابل کنترل را بازی میکند تا چینینگ تیتوم در نقش معشوقه دنی مک براید، هر کسی که در این فیلم حضور دارد توانسته اوج بازی خود را به نمایش گذاشته که لحظات فراموشنشدنی را در پی دارد. با این وجود بهترین نقشآفرینی فیلم را باید از آنِ جی باروشل دانست که علیرغم داشتن نقش مکمل در فیلمهای کمدی دیگر، در «این آخرشه» در نقش اصلی بسیار فوقالعاده ظاهر شده است. تعاملات او با روگن، جیمز فرانکو، کریگ رابینسون و البته جوناه هیل باعث میشود که به سختی بتوانید جلوی خنده خود را بگیرید.
این است ۴۰
عنوان اصلی: This Is ۴۰
محصول: ۲۰۱۰
چهارمین فیلم در فیلموگرافی فوقالعاده جود آپتاو در نقش کارگردان با عنوان «این است ۴۰» شاید مهمترین فیلم دوران حرفهای او نیز باشد. با توجه به اینکه آپتاو با ساخت فیلمهای کمدی بامزه، اما بسیار واقعگرایانه و صادقانه برای خود نامی دست و پا کرده، این فیلم را باید نماینده واقعی رویکرد او در زمینه فیلمسازی به واضحترین شکل ممکن دانست.
به عنوان یک دنباله غیرمستقیم برای فیلم دومش، «باردار» (Knocked Up)، فیلم «این است ۴۰» داستان پیت و دبی با بازی پل راد و لزلی من و دو دخترشان را روایت میکند که سعی دارند با تغییراتی که در زندگی و اطرافشان رخ میدهد کنار بیایند، اما اغلب شکست میخورند. هر کسی که «باردار» را دیده باشد میداند که راد و من در کنار هم فوقالعادهاند، دیالوگهای یکدیگر را تکمیل کرده و چنان شیمی بین آنها برقرار است که انگار واقعاً زن و شوهر هستند.
در حالی که در «باردار» لحظاتی به زندگی این دو پرداخته شده بود، اما داستان آن به طور کامل روی این زوج متمرکز نبود. با این وجود، با اختصاص یک فیلم کامل به این دو و موانعی که بین آنها قرار میگیرد، میتوانیم آنها و رابطهشان را زیر ذرهبین قرار دهیم.
ثور: رگناروک
عنوان اصلی: Thor: Ragnarok
محصول: ۲۰۱۷
بسیارند کسانی که «ثور: رگناروک» را تنها یک فیلم کمیک بوکی میبینند، اما چنین دیدگاهی باعث میشود که اولین فیلم تایکا وایتیتی در ژانر ابرقهرمانی آن توجه و تمجیدی که شایسته است را دریافت نکند. برخلاف دو فیلم «ثور»ی که قبل از این فیلم ساخته شدند، و البته فیلمهای چندان خوبی نیز نبودند اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، «رگناروک» یک تغییر رویکرد بسیار بزرگ از چیزی است که در این دنیا دیدیم، تغییری که البته لازم بود.
وایتیتی این فرانچایز که کاملاً زیرورو کرده و به یک فیلم علمی تخیلی متفاوت، جذاب و فوقالعاده تبدیل میکند. خوشبختانه او در این فیلم کریس همسوورث را داشت که تا آن زمان کمتر به عنوان یک بازیگر مستعد شناخته میشد، اما در این فیلم نشان داد که استعداد کمدی لازم برای ایفای نقش مورد نظر وایتیتی را دارد.
اگر چه «رگناروک» همچنان همان امضای فیلمهای استودیو مارولی را پای خود دارد، اما بسیار متفاوت از دیگر فیلمهای مارولی است که در سالهای اخیر ساخته شدهاند. این فیلم پر از سکانسهای اکشن و لحظاتی مملو از نشاط واقعی است. تمام کسانی که این فیلم را تماشا کردهاند آن را فراتر از انتظاراتشان یافته و با یک شخصیت ثور دوست داشتنی مواجه خواهند شد.
ساقدوشها
عنوان اصلی: Bridesmaids
محصول: ۲۰۱۱
شاید پال فیگ در دنیای تلویزیون چهره شناختهشدهتری باشد که با سریالهای کمدی موفقی مانند «اداره» (The Office) و «رشد متوقف شده» (Arrested Development) برای خود نامی دست و پا کرد، اما این سومین فیلم سینمایی او با عنوان «ساقدوشها» بود که ثابت کرد وی میتواند نبوغ خود را به پرده بزرگ بیاورد. این فیلم داستان زنی به نام آنی با بازی کریستن ویگ را روایت میکند که یک آشپز ناموفق بوده و از او خواسته میشود که در عروسی یکی از دوستانش نقش ساقدوش او را بازی کند.
فیلم در ادامه به اتفاقاتی که برای وی، عروس و دیگر ساقدوشهایی که سعی در نشان دادن دوستی خود به عروس دارند میپردازد. اگر چه تا قبل از این نیز فیلمهای کمدی زیادی با محوریت شخصیتهای زن وجود داشته، اما «ساقدوشها» احساس متفاوتی دارد، زیرا در این فیلم بازیگران زن را در کمدی میبینیم که معمولاً جایگاهی برای جولان بازیگران مرد است. بخش زیادی از تفاوت خوشایند به خاطر سبک کارگردانی فیگ و سناریو فیلم است، اما اگر به خاطر بازیهای خارقالعاده ویگ، مایا رودولف، رُزی بایرنه و ملیسا مک کارتی نبود، شاید فیلم به این موفقیت دست نمییافت.
مک گروبر
عنوان اصلی: MacGruber
محصول: ۲۰۱۰
اگر نگاهی به خلاصه داستان فیلم «مک گروبر» بیندازید متوجه میشوید که کاملاً گیج شدهاید. ایده یک فیلم اکشن قهرمانی شبیه مک گایور (MacGyver) که در کارش بسیار بسیار بد است شاید در ابتدا جذاب به نظر نرسد، اما در واقع با یک فیلم بسیار جذاب و دوست داشتنی روبرو هستید. داستان این فیلم ابتدا در قالب یکی از نمایشهای کمدی «زنده شنبه شب» (Saturday Night Live) به تصویر کشیده شد، اما چنان مورد توجه قرار گرفت که یک فیلم کامل در سال ۲۰۱۰ از روی آن ساخته شد.
به جای یک نمایش ۵ دقیقهای، در نسخه سینمایی «مک گروبر» با یک فیلم کامل روبرو هستیم که در آن ویل فورته نقش قهرمانی را بازی میکند که قصد دارد دیتر ون کونث شده و مانع از پرتاب یک کلاهک هستهای توسط وی شود. تلاشهای او به شرایط بسیار عجیبی منتهی میشود که روی کاغذ بسیار بیمعنا هستند. اما تعهد فورته، بازی خارقالعاده رایان فیلیپ در نقش گروهبان پایپر و کریستن ویگ در نقش ویکی به فیلم کمک میکند به درجهای از حماقت برسد که به رسیدن به آن برای موفقیت نیاز دارد.