مردم استان گیلان در اعتراض به سریال «وارِش» و آنچه اهانت به خود خواندند، تجمع کردند. نمایندگان این استان و سایر مقامات آن منطقه، نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند و آن را بیحرمتی به گیلکها توصیف کردند. سریال «وارِش» و حواشی آن، جدیدترین پرده از وضعیت این روزهای صداوسیماست که سریال احمد کاوری را با چالشهای پیشبینیناپذیری مواجه کرده است.
به گزارش ایسنا اما در شرایطی که بین عبور از حواشی یا درگیری با آن مرز باریکی وجود دارد، «تحقیق و پژوهش» یکی از راهکارهای اساسی برای پرهیز از حواشی تلقی میشود که میتواند سرنوشت یک سریال را تغییر دهد.
عباس نعمتی ـ فیلمنامهنویس ـ از جمله افرادی است که بر اهمیت نقش تحقیق و پژوهش برای ساخت یک سریال تاکید جدی دارد. او که نویسندگی سریالهایی چون «تکیه بر باد»، «نون و ریحون»، «اولین شب آرامش» و «بوی باران» بر عهده داشته است، اینگونه عنوان میکند که متاسفانه برای تحقیق و پژوهش در تولیدات نمایشی هزینهای در نظر گرفته نمیشود.
نعمتی در گفتوگو با ایسنا دربارهی انتقادهایی که نسبت به برخوردار نبودن سریالها از پژوهش لازم مطرح میشود، در پاسخ به اینکه چرا با اینکه این کمبود را همه درک میکنند، این نقطه ضعف همچنان برطرف نمیشود؟ اظهار کرد: این روند سه گلوگاه دارد که اگر حل بشود به نظرم خیلی وضعیت بهتری مییابیم؛ اول ثبات مدیریت است. در هشت سال گذشته صداوسیما سه رییس و سه معاون سیما به خود دیده است. بیش از این مدیر شبکه عوض شده و بیش از آن هم مدیر گروههای فیلم و سریال تغییر کردهاند. این تحولات چند سال گذشته باعث شده تیمهای تولیدی دنبال سریالهایی بروند که صفر تا صدش از استارت زدن تا پخش یک سال تا دو سال باشد؛ بنابراین این پروسه اصلا زمانی برای پژوهش باقی نمیگذارد.
یک پژوهش چقدر وقت میخواهد؟ یک سال. تلویزیون یکسال تحقیق، یک سال نگارش و یک سال کار را بسازد که روی هم رفته سه سال زمان می برد.
وی با اشاره به تغییرات مدیریتی متداول در صدا و سیما توضیح داد: یک مدیر گروه جدید با توقعات جدید و انتظارات جدید میآید. طبیعی است آدمها ریسک کمتر را انتخاب کنند. حال که یک ثبات سه ساله بعد یک بیثباتی چند ساله به وجود آمده، تداوم این فضا میتواند کمک کند تا عوامل به هم اعتماد کنند و بتوانند برنامهریزی بلند مدت انجام دهند.
این نویسنده با اشاره به اهمیت پژوهش در آثار تلویزیونی معتقد است: پژوهش فارغ از تولید یا خارج از هسته تولید سریال فایده ندارد. پژوهش زمانی جواب میدهد که در دل پروژه و چسبیده به پروژه رخ دهد. تجربه نشان داده پژوهشهای مستقل از تولید، به نتیجه نمیرسند؛ مثلا فرض کنیم سریالی قرار است درباره دوره پهلوی یا قاجار یا صفویه ساخته شود. کشور ما پر از تحقیق در این خصوص است. تحقیقی به درد میخورد که در دل پروژه و برای این نویسنده انجام شود. به عنوان مثال نویسنده با حوادث تاریخی آن دوره آشناست و میخواهد با مناسبات اقتصادی یا روابط اجتماعی آشنا شود. خود این هم یک رفت و آمد مداوم با تحقیق میخواهد. یک نویسنده دیگر ممکن است کمبودش روایت حوادث تاریخی باشد، اما با سیر اندیشه در آن عصر آشناست. غرض اینکه پژوهش مستقل از تولید سودی ندارد.
نویسنده «بوی باران» با اعتقاد بر اینکه متاسفانه برای تحقیق و پژوهش در تولیدات نمایشی هزینهای دیده نمیشود، اظهار کرد: در جلسه برآورد مینویسند هزینه تحقیق و نگارش فلان قیمت. اما هزینهای که میدهند حتی هزینه فیلمنامه نوشتن به صورت تیمی هم نیست، چه برسد به هزینه تحقیق. از طرفی مدیر یا تهیهکننده مربوطه اگر صد میلیارد پول تحقیق بدهد اما خودش اهل تحقیق و مطالعه و جلسه گذاشتن نباشد، تحقیق نمیشود یا تحقیق ساری و جاری نمی شود.
این نویسنده در پاسخ به اینکه آیا دلیل اعتراض اقوام به یک سریال، از همین کمبود عامل تحقیق در نگارش فیلمنامهها برمیگردد؟ به سریال «وارش» و حواشی آن اشاره کرد و توضیح داد: بخشی از این اتفاق، به این برمیگردد که یکسری بدون آن که بدانند کارشان چقدر خطرناک و ضد ایرانی است، بر هویت قومی میدمند، بجای اینکه اصل، هویت ملی باشد. هویت قومی ذیل هویت ملی اعتبار دارد و اگر هویت ملی نباشد، بیگانگان قومیتها را به راحتی میدرند؛ به عنوان مثال همین سریال «وارش» که ساخته و پخش میشود، چند نفر اعتراض میکنند، چرا کارگردانش جنوبی است. در حالی که این افتخار و نشانه انسجام ملی است که یک جنوبی با افتخار برای یک شمالی فیلم بسازد یا یک ترک برای قوم لر بسازد یا یک لر فیلمی در جغرافیای ترک بسازد. این همان چیزی است که به آن میگویند، «ایران، هویت ملی». این عشق مردم ما به یکدیگر را نشان میدهد. ولی متاسفانه بعضی افراد برای چیدن میوه فصل مثل اینکه الان فصل انتخابات است تلاش میکنند مسائل قومیتی را پررنگ کنند. من این حرکتها را اصیل نمیبینم و به نظرم مردم همان قومیتها هم همراهی نمیکنند.
او در پاسخ به اینکه چرا در شرایط فعلی جامعه، سریالهای ما پر از تلخیهای کاذب است و بر بازنمایی سیاهی تاکید دارند؟ اظهار کرد: تفکر رایجی در دنیا وجود دارد و آن اینکه وقتی مردم ناراحتند بیشتر به طنز، کمدی و شوخطبعی نیاز دارند. در حقیقت طنز و شوخطبعی را ابزاری برای کنار آمدن با درماندگی و حال خراب می دانند، اما برخلاف این تصور رایج، تحقیقاتی که روی بیگدیتاها و اطلاعات استخراجی روی گوگل در آمریکا شده، نشان میدهد مردم در روزهایی که بیشتر احساس ناشادی میکنند، مثل روزهای ابری و بارانی، مثل روزهای دوشنبه (مردم بیشترین ناشادی را در روز دوشنبهها در آمریکا گزارش کردهاند)، مثل روزهای پس از بمبگذاری بوستون در سال ۲۰۱۳، میزان جستجو برای جوک و لطیفه به پایینترین حد خود رسیده است. در حقیقت مردم متناسب با حالی که دارند برنامهشان را انتخاب میکنند. تحقیقاتی که در مورد مطبوعات هم شده، تایید میکند مردم به مطبوعات و رسانههایی رجوع میکنند و میخوانند که با گرایش سیاسی و فکریشان هم راستا باشد. به همین دلیل اینکه ما در این شرایط که شرایط سخت اقتصادی و تحریم است، توقع داشته باشیم چون حال مردم بد است مسائل جدی و دردهای مردم گفته نشود و فقط بزن و بکوب باشد، این خلاف نیاز طبیعی مردم است.
عباس نعمتی با بیان اینکه مردم دوست دارند حرف دلشان و مسائل و مشکلاتشان در رسانه بیان شود و خود را در آینه رسانه ببینند، گفت: نظرسنجیها هم این نکته را تایید میکند که پر بیینده ترین سریالهای امسال تلویزیون ( ستایش، بوی باران، برادرجان) ملودرام بودند. دقیقا ایامی هم که حال مردم خوب است مثل نوروز دوست دارند در نتیجه از سریالی مانند «پایتخت» استقبال میشود. کار طنز هم در نوروز جواب میدهد. باز تحلیل بیگ دیتاهای گوگل وجه دیگری از نیاز جامعه را نشان می دهد، در دوره رکود و بالا رفتن نرخ بیکاری در آمریکا رجوع به سایت های غیر اخلاقی چند برابر شده. یعنی مردم دنبال فراموش کردن واقعیت زندگی بوده اند. دنده خلاصی. یک چیزهایی که حواسشان را پرت کند. از واقعیت بکـَنند. به همین دلیل ما به دو جنس برنامه و سریال همزمان نیاز داریم. سریال هایی که از دردهای واقعی مردم بگوید. سریال هایی که کاملا در قطب مقابلش مردم در آنها غرق شوند و واقعیت و دردهایشان را فراموش کنند. مثل داستان هایی که رویاهای بزرگ دارد مثل داستان پریان یا طنز و کمدی و سرگرمکننده صرف.