جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۵۲

آقای روحانی! نیم متر پارچه سفید هم‌کافی است!

آقای روحانی تلاش کرده‌اند که تعداد ‌اندک و کم‌شمار جمع خود را در حد و ‌اندازه «یک جریان»! قلمداد کنند و سپس آن جمع بزرگنمایی شده را با توده‌های عظیم ملت به رهبری امام امت برابر بنشانند.
کد خبر : ۴۷۹۲۷۲

«حسین شریعتمداری» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:

رئیس‌جمهور محترم، چهارشنبه هفته قبل در مراسم بازگشایی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور بار دیگر و برای چندمین بار پیشنهاد برگزاری رفراندوم را پیش کشیدند و علی‌رغم آنکه پیشنهاد ایشان هیچگونه پیوست قانونی نداشت و توضیح قابل قبولی برای آن ارائه نشده بود ولی برخی از محافل سیاسی و روزنامه‌های حامی دولت کماکان بر ضرورت انجام آن اصرار می‌ورزند و مانند همیشه بی‌آنکه برای شعور مردم احترامی قائل باشند، در شیپور رفراندوم از سر گشاد آن می‌دمند -بخوانید فوت می‌کنند!- آقای روحانی پیشنهاد همه‌پرسی را بعد از آن مطرح کرد که گفته بود: «۴۱ سال است ما هنوز به جواب روشن و قاطع در کشور نرسیدیم. یک عده می‌گویند تعامل سازنده باید داشت و عده‌ای دیگر عنوان می‌کنند که باید به سمت تقابل مستمر و دائم برویم»! و در ادامه با اشاره به اینکه «باید دانشگاه‌ها وارد مسائل استراتژیک شوند» گفت؛ «حتی اگر در این مسائل به نتیجه نرسیدیم، باید همه‌پرسی از مردم را برگزار کنیم. راهی نداریم چرا که این ۴۰ سال دائماً بحث کردیم. ما باید راه را انتخاب کنیم»!


صرف‌نظر از این نکته تاسف‌آور که به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور محترم با وجود آنکه حقوقدان هستند از تفاوت رفراندوم تقنینی (موضوع اصل ۵۹ قانون اساسی) با رفراندوم اساسی (موضوع اصل ۱۷۷ قانون اساسی) با خبر نیستند! باید پرسید موضوع رفراندوم مورد نظر ایشان چیست؟! جناب رئیس‌جمهور آنگونه که از سخنانشان پیداست خواستار برگزاری همه‌پرسی درباره مذاکره با آمریکا هستند! چرا که مذاکره با سایر کشورها غیر از رژیم جعلی و اشغالگر قدس هیچ منع قانونی نداشته و ندارد. حالا باید از رئیس‌جمهور محترم پاسخ این سؤال را که در نکته روز پنج‌شنبه کیهان آمده بود خواست که «مگر طی چند سال گذشته با موضوع برنامه هسته‌ای کشورمان با آمریکا به گفت‌وگو ننشستید؟ و در پاره‌ای از موارد، دل ندادید و قلوه نگرفتید؟ تا آنجا که امضای جان کری را تضمین دانستید و بعد از توافق هسته‌ای، این توافق را فتح‌الفتوح نامیدید و در پی آب و صابون بودید تا صورت منتقدان را بشویید و آنان را از خجالت بیرون بیاورید؟! خب، نتیجه چه بود؟ اگر بفرمایید نتیجه«هیچ» بود! جفا کرده و از بیان واقعیت دور شده‌اید، چرا که صنعت هسته‌ای کشور را از بین بردید، ده‌ها امتیاز نقد به حریف دادید، بسیاری از امکانات و ظرفیت‌های کشور را هزینه کردید، به جای لغو تحریم‌ها که هدف اصلی مذاکره بود، تحریم‌های فراوان دیگری را هم به ملت تحمیل کردید و... بنابراین آنچه به دست آوردید فقط «هیچ» نبود! بلکه ده‌ها پله پائین‌تر از هیچ بود»!


امروز اما، موضوع مذاکره با صراحت از سوی آمریکا و اروپا اعلام شده است و اصلی‌ترین بخش‌های آن، اینکه ایران از صنایع موشکی خود دست بردارد، به حضورش در منطقه و حمایت از جبهه مقاومت خاتمه بدهد و... کوتاه سخن اینکه به لقمه آسان و بی‌دردسری برای بلعیدن توسط آمریکا تبدیل شود! و این، در یک کلمه یعنی تسلیم ذلت‌بار در مقابل آمریکا و اروپا و رژیم صهیونیستی و حکام عیاش و سرسپرده برخی از کشورهای عرب منطقه.


جناب روحانی! تسلیم که به رفراندوم و مذاکره نیاز ندارد، برای تسلیم شدن نیم متر پارچه سفید کافی است تا در مقابل آمریکا روی دست بلند کنید! آیا غیراز این است؟! آمریکا و اروپا با صراحت اعلام می‌کنند که منظورشان از مذاکره، حل و فصل مسائل فیمابین نیست بلکه نتیجه‌ای که از مذاکره در نظر گرفته و بر آن اصرار دارند را پیشاپیش اعلام کرده‌اند بنابراین چرا آقای روحانی دیکته‌نویسی ایران برای آمریکا و اروپا را مذاکره! معرفی می‌کند؟! مذاکره‌ای که آمریکا کف و سقف و متن آن را از قبل تعیین و اعلام کرده است که مذاکره نیست دیکته‌نویسی ذلیلانه است! آیا جناب رئیس‌جمهور از مردم شریف و پاکباخته ایران دعوت می‌کند که بیایند و در یک همه‌پرسی، نظر خود را درباره تسلیم شدن ذلیلانه به آمریکا و اروپا و رژیم صهیونیستی و برخی حکام بی‌سر و پای عرب اعلام کنند؟! دعوت به این به اصطلاح رفراندوم اگر اهانت مستقیم به ملت نیست -که هست- پس چیست؟!


آقای روحانی پیش از این به درستی مذاکره با آمریکا را دیوانگی دانسته بود حالا چه اتفاقی افتاده؟ دیوانه‌ها عاقل شده‌اند یا عاقلان را به دیوانگی فرا می‌خوانند؟!


ایشان فرموده‌اند «۴۱ سال است ما هنوز به جواب روشن و قاطع در کشور نرسیدیم. یک عده می‌گویند تعامل سازنده باید داشت و عده‌ای دیگر عنوان می‌کنند که باید به سمت تقابل مستمر و دائم برویم» این سخن جناب رئیس‌جمهور واقعیت محض است و در صحت آن کمترین تردیدی وجود ندارد! حق با ایشان است. با این تفاوت که جناب ایشان واژه تسلیم را به «تعامل سازنده»! و واژه مقاومت را به «تقابل مستمر»! تغییر داده‌اند! و باید گفت همانگونه که ایشان گفته است طی ۴۱ سال گذشته، یک جریان ‌اندک و کم‌شمار که آقای روحانی از اعضای اصلی آن بوده‌اند به جای مقاومت در مقابل زورگویی‌ها و باج‌خواهی‌های آمریکا، نسخه تسلیم می‌پیچیدند و در سوی دیگر، امام راحل، رزمندگان اسلام و توده‌های پاکباخته مردم تسلیم در برابر دشمن را ننگ دانسته و بر مقاومت و حفظ جان و مال و ناموس مردم و تمامیت ارضی کشور تاکید می‌ورزیدند.


آقای روحانی تلاش کرده‌اند که تعداد ‌اندک و کم‌شمار جمع خود را در حد و ‌اندازه «یک جریان»! قلمداد کنند و سپس آن جمع بزرگنمایی شده را با توده‌های عظیم ملت به رهبری امام امت برابر بنشانند. در این خصوص به یک سند تاریخی که درپی می‌آید و فقط ‌اندکی از بسیارهاست توجه کنید!


در دوره دوم مجلس شورای اسلامی و در اوج جنگ تحمیلی، تعداد ‌اندکی از نمایندگان مجلس که آقای حسن روحانی در راس آنها بود، گروهی با عنوان «مجمع عقلا» تشکیل دادند. این گروه نیمه‌پنهان، این دیدگاه را ترویج و دنبال می‌کرد که ادامه جنگ به صلاح کشور نیست و باید با پذیرش شرایط حریف به جنگ خاتمه داده شود! (به این نکته توجه کنید که در آن هنگام هم دست کشیدن از مقاومت در برابر دشمن را «عاقلانه»! و به‌بیان دیگر مقاومت رزمندگان را غیرعاقلانه! می‌دانستند)!!


برادر عزیزم سردار سرلشکر محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مرداد ۱۳۶۴ در این باره می‌گوید: «چند وقت پیش، یک جلسه‌ای به اسم مجمع عقلا در مجلس محترم شورای اسلامی تشکیل شد و در این جلسه آمدند و از نظر خود، بحث‌هایی را مطرح کردند... این جلسات با ابتکار اشخاصی چون دکتر حسن روحانی در جهت اتمام جنگ تحمیلی تلاش می‌کردند مجمع عقلا سعی می‌کرد تا با بررسی شرایط وقت کشور و جبهه‌های جنگ نشان دهد که ادامه جنگ به صلاح کشور نیست و باید اقدامات سیاسی در جهت اتمام آن شروع شود... خوف این می‌رفت که این بحث‌ها به خارج مجلس سرایت بکند و نتیجتاً باعث بشود که به جنگ لطمه وارد بشود. امام به محض اینکه این جلسه را فهمیده بود، دستور داده بود به آقای ‌هاشمی که این چیست و چه کسی این جلسات را تشکیل می‌دهد؟ هر کس این جلسات را تشکیل می‌دهد، بگویید این جلسات را منحل کنند و این حرف‌ها را نزنند».


مجمع عقلای آقای روحانی با وجود مخالفت صریح حضرت امام(ره) از ادامه فعالیت خود در مجلس دست بر نمی‌دارد تا اینکه محسن رضایی در خرداد ۱۳۶۵ طی نامه‌ای به امام خمینی(ره) گزارش این اقدامات آقای روحانی را به حضرت امام می‌دهد و امام راحل نیز آقای ‌هاشمی را احضار و از ایشان توضیح می‌خواهد. آقای ‌هاشمی در یادداشت مورخ ۱۰ خرداد ۱۳۶۵ خود، ماجرا را چنین بیان می‌کند: «امام فرمودند طبق گزارش فرمانده سپاه، در جلسه‌ای جمعی از نمایندگان‌، صحبت از مشکلات جنگ کرده و ختم جنگ را مطرح نموده‌اند.[حضرت امام] از من خواستند که به آنها بگویم ما باید تا آخرین فرد با صدام بجنگیم و صحبت از صلح نکنند.».


مرحوم ‌هاشمی رفسنجانی دراین‌باره سخن گویایی دارد و می‌نویسد: «مسئله بعدی امام[(ره)] بود که لحظه‌ای اجازه نمی‌داد درباره ختم جنگ بحث کنیم. در مجلس هم عده‌ای بودند به نام (مجمع عقلا) و آقای روحانی که برای پایان دادن جنگ فعالیت می‌کردند که امام آنها را سر جایشان نشاند.»


و بالاخره از آقای روحانی به عنوان رئیس ‌قوه مجریه انتظار آن است -و حق مردم نیز هست- که به جای نظریه‌پردازی‌های حاشیه‌ساز و غیرعلمی به وظایف اصلی خود که انجام امور اجرایی کشور و حل مشکلات مردم است بپردازند و...