بازار تولید و توزیع سریال در شبکه نمایش خانگی بعد از موفقیت آثاری، چون شهرزاد و عاشقانه، داغتر از همیشه به نظر میرسد. ممیزی کمتری که وزارت ارشاد در مقایسه با سازمان صدا و سیما نسبت به ساخت این گونه آثار اعمال میکند، در کنار فاصله زمانی کمی که میان تولید و نمایش این دسته از سریالها وجود دارد باعث شده که تهیه کننده و سرمایه گذار با این نیت که بر خلاف تولیدات سینمایی (که گاه زمان اکران فیلم آماده نمایش در چرخه اکران، به یک تا دو سال بعد موکول میشود) میتواند خیلی سریعتر به بازگشت سرمایه خود فکر کند، اشتیاق فراوانی برای کار در این زمینه را در میان آنها بوجود آورده است.
اما در این بین سریالهایی نیز به بازار ارائه شده، که با همان سرعت بالایی که به تولید رسیدهاند، به همان سرعت نیز به فراموشی سپرده شدهاند.
به گزارش برترین ها شاید برای بسیاری از ما یادآوری نام سریالهایی، چون: «آسپرین»، «عالیجناب»، «گلشیفته»، «عشق تعطیل نیست» و «دندون طلا» کار دشواری باشد، اما واقعیت این است که همه این آثار فراموش شده با اتکا به بازیگران مطرح و خوشنام سینما و تلویزیون به تولید رسیده و بیش از اینکه حافظه مخاطب را نشانه رفته باشند، کیف پول آنها را هدف قرار گرفته اند.
این جریان وقتی جالبتر میشود که مطلع میشویم تعداد بسیار زیادی از سینماگران برای دسترسی سریعتر به این بازار، پروژههای تولیدی خود را آغاز کرده و در آیندهای نه چندان دور باید شاهد هجوم نامهای دیگری از سریالهای شبکه خانگی نیز باشیم.
«حسین سهیلی زاده» که در کارنامه کاریاش، سریالهای پر مخاطبی، چون "دلنوازان" و "فاصلهها" دیده میشود، این روزها با سریال پر سروصدای مانکن (که محمدرضا فروتن را در اولین نقش آفرینیاش در شبکه نمایش خانگی با خود به همراه دارد) پا به رقابت در این عرصه گذاشته است.
در این بین استفاده از متن فیلمنامه «بابک کایدان»، که نویسندگی آثار پر حاشیهای، چون «رحمان ۱۴۰۰» و «آینه بغل» را بعهده داشته است، میتواند برای تولید کنندگانش اطمینان خاطر و برای بینندگان، اشتیاق و هیجان تماشای اثر را به همراه آورد.
نکته مهم، اما در استقبالی است که از سریال «مانکن» بعمل آمده. استقبالی که علیرغم همه ضعفها و ایرادات اثر، رضایت نسبی تماشاگرانش را به همراه داشته است. تماشاگرانی که اشتیاق آنها برای دیدن آثاری، چون «مانکن» و «آینه بغل»، مسیر بسیاری از تولیدات این روزهای سینمای ما را نیز مشخص کرده است.
به نظر میرسد با نگاهی هر چند گذرا به ویژگیهای آثاری، چون «مانکن»، بتوان به چشم انداز مناسب تری از اوضاع و احوال این روزهای بخشی از سینمای ایران رسید که الگوهای تولیدی اش را همچنان در فیلمفارسیهای پنجاه سال پیش میجوید.
عوامل سریال:
نویسنده: بابک کایدان / کارگردان: حسین سهیلی زاده / تهیه کننده: ایرج محمدی
بازیگران: امیر حسین آرمان، محمد رضا فروتن، نازنین بیاتی، مریلا زارعی، فرزاد فرزین، لیندا کیانی، حسین پاکدل
خلاصه داستان:
کاوه صوفیان (امیر حسین آرمان) با زیر پا گذاشتن عشقی که به همتا (نازنین بیاتی) دارد، بعلت مشکلات مالی خانواده و پدری که به خاطر بدهی در زندان است، علیرغم خواسته درونی اش با کتایون صوفیان (مریلا زارعی) که از نظر سنی سالها از او بزرگتر است ازدواج میکند به این شرط که کتایون تمام بدهیهای پدرش را پرداخت کرده و او را از زندان آزاد کند. اما شروط ضمن عقد و ضمانتهایی که کاوه به کتایون داده است، او را بیش از هر چیز به بردهای بی اختیار تبدیل کرده است...
از کارگردان سریال چه میدانیم؟
«حسین سهیلی زاده» کارگردان ۵۹ ساله که عمده فعالیتهای خودش را به تلویزیون معطوف کرده، در سال ۸۸ و پس از ساخت چیزی حدود یازده سریال برای شبکههای مختلف تلویزیونی، با کارگردانی سریال «دلنوازان» و استقبال دور از انتظاری که از این اثر بعمل آمد، نام خود را بر سر زبانها انداخت. ترکیب بازیگران جوان و کمتر شناخته شده آن روزها که شاهرخ استخری، سیاوش خیرابی و سحر قریشی را کنار یکدیگر قرار داده بود، باعث شد که رابطه عاشقانه شکل گرفته میان شخصیتهای سریال به مذاق بینندگان تلویزیون خوش آید و «دلنوازان» سرآغازی باشد بر تولیدات جوانانه تلویزیون که تا آن روزها کمتر به آن پرداخته میشد. مسیری که با اثر بعدی حسین سهیلی زاده (فاصلهها) توانست مسئولین تلویزیون را برای تولید درامهای جوانانه ترغیب نماید.
«مانکن»، که این بار توسط همین کارگردان و با اتکا به آزادیهای بیشتر شبکه نمایش خانگی روانه سایتها و وی او دیها شده است، کوشیده است به پدیده اجتماعی کمتر پرداخته شدهای موسوم به «شوگر مامی» بپردازد.
مانکن چه تفاوتی با دیگر سریالهایی که دیده ایم دارد؟
مانکن از لحاظ ساختاری یک عقبگرد تمام عیار در تاریخ فیلم و سریال ایران محسوب میشود. آخرین دستاورد پر هزینه کارگردانی «حسین سهیلی زاده» به شکل تاسف باری از فیلمفارسیهای باری به هر جهت دهه سی و چهل سینمای ایران نیز عقبتر میایستد. بیدقتی و عجله در تولید را میتوان در همان سکانس ابتدایی مانکن که گفتگوی طولانی و کسالتبار «کاوه» و «همتا» را در میان آن همه برف مصنوعی و استودیویی که به شکل ناشیانهای میکوشد، فضای سرد خیابانهای تهران را به بیننده القا نماید نظاره کرد.
گفتگونویسی تاثیر گرفته از سریالهای نازل هندی و ترکی، درکنار موسیقی سوزناکی که هر دم با صدای «فرزاد فرزین» تبدیل به یک کلیپ موسیقیایی در حال پخش از کانالهای ماهوارهای میشود، باعث شده که نشانههای تولید چنین آثاری را برای تحت تاثیر قرار دادن تماشاگران بیشتر درک کنیم. بیحوصلگی کارگردان در کار با بازیگرانش را میتوان نقشآفرینی بیروح «امیر حسین آرمان» (که حتی در عاشقانهترین لحظات هم از عهده ابراز احساسات درونی اش برنیامده است) و بازی اغراقآمیز «مریلا زارعی» و «نازنین بیاتی» دریافت کرد که انگار کلیه عوامل سریال را در یک اقدام دسته جمعی وادار به ارائه بدترین عملکردهای کاری خود کرده است.
طراحی سکانس عروسی مجللی که کارگردان آن را با برگزاری یک مهمانی اشتباه گرفته است درکنار تصویر سازی ناشیانه از تیپهای همیشگی سینما که کلیشههایی چون" مادر همیشه دلواپس وگریان" (با بازی الهام پاوهنژاد) و "مرد بیکار معتاد " (با باری بهشاد شریفیان) را با اجرای بد بازیگرانش تبدیل به آزاردهندهترین لحظات سریال میکند، تا جایی که صحنههای اکشن و درگیری و بزن بزن فیلم «آقای جاهل» محصول سال ۱۳۵۲، دلپذیرتر و واقع بینانهتر از لحظه عصبانیت مرد معتاد و نواختن کشیده او به صورت زن مظلوم سریال «مانکن» از آب در آمده است.
از همه بامزهتر نوع اجرای صحنه برگشتن دزدها به محل دزدی است. جایی که آنها با اتکا به تاریکی شب و قطع کردن برق خانه، به قصد کشتن «همتا» وارد خانه میشوند، اما با دیدن صحنه سکته مادربزرگ، پا به فرار گذاشته و عطای کشتن «همتا» را به لقایش میبخشند. انگار نه انگار که آن دو شرورمخوف برای کشتن اعضای خانواده پا به آنجا گذاشتهاند.
این عقب ماندگی در اجرا که «حسین سهیلی زاده» را در کارگردانی، عقب ماندهتر از کارگردانان دهه سی و چهل سینمای ما نشان میدهد، از آن دست رویکردهای باری به هر جهتی است که میخواهد تمام ضعفهای خود را در پشت تصاویر پر زرق و برقی که پیش روی تماشاگر قرار میدهد پنهان سازد.
نگاهی به نقش آفرینی بازیگران سریال مانکن
امیر حسین آرمان
شمایل تمام عیار یک مانکن که نه میتواند عصبانیت خود را به شکل صحیح و اصولی نشان دهد و نه توانایی آن را دارد که عشق را در نگاه و رفتارش به ما نشان دهد. شاید "انفعال" به معنای واقعی کلمه، همه آن چیزی است که بتوان درباره بازی امیر حسین آرمان و کاراکترش در سریال به آن اشاره کرد. تصویر سازی یک جوان خوشبر وروی امروزی که تنها دغدغهاش بدون اینکه چیزی برای خود بخواهد، فداکاری در راه خانواده و نجات پدر از شر زندان است، با شخصیت پردازی ناقص نویسنده، صورتی غیرواقعی به خود گرفته است.
اشاره نویسنده به پدیده این روزها فراگیر " شوگر مامی " که پسرهای خوش بر و رو را به سمت زنهای پولدار مسنتر از خودشان میکشاند، دستمایه جذابی است که در پناه دیدگاه نویسندهای که خود را دلبسته فیلمفارسی و ملودرامهای ترکی نشان میدهد، از دست رفته است.
نازنین بیاتی
یکی از بدترین انتخابهای این بازیگر جوان برای نقش آفرینی کلیشهای در قامت دختری بی پناه و مظلوم که کاری به جز گریه کردن و از فرط استیصال به دنبال پناهگاه گشتن ندارد. نحوه مواجهه او با ناپدری معتاد و نمایش مادر منفعل او که تصویر سازی عقب مانده و توهینآمیز سریال از زنان را (به همراه مادرکاوه با بازی الهام پاوه نژاد) کامل میکند، تنها نمونههای کوچکی است که نازنین بیاتی را در انتخاب نقش تا لبه پرتگاه سقوط پیش برده است. فصل نمایش آشنایی او با کاوه در پارک که مقدمه ظهور عشقی آتشین را در سایه تاب بازی و موتور سواری به نمایش میگذارد، ما را به یاد نحوه آشنایی «فرزان دلجو» با «آیلین ویگن» در سری فیلمهای عاشقانه تین ایجری دهه پنجاه میاندازد.
مریلا زارعی
نقش آفرینی در قامت «کتایون صوفیان» که قرار است علیرغم میانسال بودنش با اتکا به وضعیت مالی مناسب و زیبایی ظاهری که دارد، برای اطرافیانش جذاب و دلربا به نظر برسد، میتوانست برای «مریلا زارعی» نقطه عطفی در کارنامه کاریاش به حساب آید، که متاسفانه با نگاه کلیشهای نویسنده، «کتایون» به کاراکتری کسالتبار تبدیل شده که چارهای جز اینکه مدام به کاوه یادآوری کند که او را خریده است ندارد.
شاید اگر اتفاقا نویسنده و کارگردان تمرکز بیشتری بر روی نمایش رفتارهای کلیشهای یک زن مستقل، اغواگری که برای رسیدن به خواسته هایش حاضر به انجام هر کاری میشود میداشتند، میتوانستند به نتایج بهتری از تصویر سازی تلف شده کنونی برسند. تصویری که ظاهرا خود مریلا زارعی هم تلاش چندانی برای نزدیکی و درک و نمایش ابعاد مختلف شخصیتی آن به خرج نداده است.
محمد رضا فروتن
اگر به دنبال پیدا کردن بدل «دون کورلئونه» در سریالهای ایرانی میگردید، کاراکتر «اخگر» با بازی «محمدرضا فروتن» را در سریال «مانکن» از دست ندهید. دستگاه مبدل ایرانی آقای سهیلیزاده، چنان تصویر با نمکی از "صاحبان قدرت در سایه" پیش چشم ما میگشایند، که در نگاه اول شمایل جناب «اخگر» را با یکی از آیتمهای طنز برنامه «خنده بازار»، همچون یک میان برنامه مفرح در اواسط سریال مانکن اشتباه خواهید گرفت.
سکانس پیشنهاد دادن مبلغی کلان به پدر و پسری آسیب دیده برای صرفنظر کردن از شکایتشان به مراجع قضایی، از آن دست فصلهایی است که اجرای طنز آمیز لحظاتی ازفیلم «پدر خوانده» را به ما یادآور میشود. نمایش کاراکتر مرموز و سیاهپوشی که با یک پیامک و تماس کوتاه رفقای گرفتارش، در کسری از ثانیه همانند غول چراغ جادو در صحنه حاضر شده و به رتق و فتق امور میپردازد، از آن ابتکارات نبوغ آمیزی است که پیوند مبارک «پریزاد» سیامک یاسمی با «پدر خوانده» فرانسیس فورد کاپولا را اعلام میکند.
پینوشت: تا این زمان که پنج قسمت از سریال «مانکن» در شبکه نمایش خانگی توزیع شده است، مسیر پیش رو، نکته مثبت چندانی را برای عوامل این سریال پیش چشم ما نمیگشاید. این حجم از واپسگرایی در متن و اجرا که «مانکن» را فرسنگها دورتر از نمونههای نازل کلیشه تقابل "دارا و ندار" قرار میدهد، نگرانی ما را برای تولیدات مشابهی که در آیندهای نزدیک چشم به راه آنان هستیم، دو چندان میکند.