یوسف تیموری بازیگر سینما و تلویزیون که هم اکنون دو فیلم در حال اکران در سینما دارد در گفتوگو با سینماآنلاین حرفهای جالبی زده است. او در این گفتگو میگوید:"یک مثال جالبی هم هست میگویند صدقه هم میخواهی بدهی یک بخش آن باید در خفا باشد و یک بخش آن باید معلوم شود که افراد بعد از تو آنرا یاد بگیرند. امیدوارم این حرفایی که امروز میزنم جدای از کاراکتر کمدی من باشد، واقعا تاثیر خودش را بر نسل بعدی بگذارد. "
بازیگر سریال زوج یا فرد در ادامه گفت: من همه مشکلات را به عنوان هنرمند قبول دارم و خود من مشکل دارم. بیاییم کلی بینی را کنار بگذاریم. من از اقصی نقاط تهران رفیق دارم، از جوادیه تا نیاوران. همه مشاغل برایم قابل احترام هستند، حتی اقلیت های مذهبی. دوستانی داشتم که برای من قابل احترام هستند، کسانی که در همین جنگهایی که اخیرا در سوریه و عراق رخ داد و به عنوان دوستان من رفتند شرکت کردند و جنگیدند. همه ما شیعه هستیم اعتقادات مذهبیامان مهم است، اما در این بحث من کاری به اعتقادات مذهبی ندارم. کار به این دارم که این افراد بدون چشم داشتی و اینکه بخواهند پولی بگیرند رفتند و جنگیدند که دشمن نزدیک مرزهای ما نباشد. اصلا مباحث اعتقادی و میهنی را فراموش کنید. یک جایی در دنیا دارند به شدت وحشیگری میکنند، قطعا یک سری از انسانها باید بروند و کمک کنند، چند تا از افراد با افتخار دوستان من بودند، بدون که بخواهند امتیازی بگیرند و حتی به این چیزها فکر نمیکردند
از مردم خواهش میکنم که مردم بیشتر به این موضوع دقت کنند، به جای کلی بینی. مسئلهای که دوست نداشتم راجع به آن صحبت کنم و دوست داشتم در خفا بماند احترام به همین آدمهاست.
ولی یکسری دوستان من یادآور افرادی هستند که ما الان به آنها افتخار میکنیم و الان داریم با افتخار زندگی میکنیم. یادآور آدمهایی هستند که هشت سال رفتند به خاطر مملکت ما جنگیدند.
برای من این آدمها خیلی قابل احتراماند، به من گفتید که چرا یک مواقعی به بهشت زهرا میروم. من سعی میکنم در مزار شهدا دیده نشوم، اما دوست دارم به شهدا احترام بذارم، آنها معلمان من هستند. من حتی زمانی که به بهشت زهرا سرخاک شهدا میروم، سعی میکنم مرا نشناسند، چون من یک کاراکتر کمدی دارم. بین مردم به عنوان یک کمدین جا افتادم، خدای نکرده دوست ندارم چهره کمدی من ارزش شهدا را زیر سئوال ببرد، ارزش کسانی که همیشه پرچمشان بالاست. برای همین همیشه استتار شده یا به صورت خیلی مخفیانه بر سر مزار شهدا حاضر میشوم.این مسئله را یکبار میگویم و دیگر در مورد آن مصاحبه نخواهم کرد. حضور من بر سر مزار شهدا اعتقاد دلی من است. من شهدا رو دوست دارم و مثل معلمانی هستند که تو میروی درسشان را تکرار و مرور میکنی. مادر شهیدی مرا دید و گفت: هر چی از شهدا بخواهی، به تو خواهند داد. من پاسخ دادم که تورو خدا این حرف را نزنید. این افراد به ما همه چیز دادهاند که ایستادیم صحیح و سلامت کارمان را انجام میدهیم. من موقع گرفتاری بر سر مزار شهدا نمیآیم که چیزی از شهدا بخواهم، اتفاقا زمان خوشحالیم بر سر مزار شهدا حاضر میشود. الان ده سال است که لحظه سال تحویل با افتخار بر سر مزار شهدا هستم. برای من مثل داداشای گل بودند هم مثل عموهایم دوستشان داشتم.