شنبه ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۹

دونالد ترامپ قسم عمران خان را باور می‌کند یا دم خروس را؟

«مایکل رابین» با انتشار یادداشتی ابعاد روابط فعلی دو دولت عمران خان و دونالد ترامپ را مورد بررسی قرار داد.
کد خبر : ۴۶۹۹۶۹

نشنال اینترست در یادداشتی به قلم «مایکل رابین»، ابعاد روابط فعلی دو دولت عمران خان و دونالد ترامپ در پاکستان و آمریکا را مورد بررسی قرار داده است. در این یادداشت که پس از سفر اخیر نخست وزیر پاکستان به واشنگتن به رشته تحریر درآمده، نویسنده، چشم انداز روابط دو کشور را مورد بررسی قرار داده است. در این یادداشت آمده است:

به گزارش مهر عمران خان نخست وزیر پاکستان، پس از سال‌ها تنش با ایالات متحده، امیدوار است با سفر اخیر به کاخ سفید، یخ روابط کشورش را با واشنگتن بشکند. در دنیای سیاست ایالات متحده، رئیس جمهور دونالد ترامپ، یک شخصیت قطبی است و مخالفان سیاسی او معمولاً شخص او را برای همه‌ی خشونت‌ها در صحنه بین المللی سرزنش می‌کنند. با این حال راجع به پاکستان اینطور نیست، مشکلات پاکستان در پاکستان به وجود می‌آیند و ترامپ باید توافقات دو طرفه‌ی اخیر را حفظ کند تا اسلام آباد را مسئول نگه دارد.

باید گفت که تاریخ شاهد روابط پرفراز و نشیب ایالات متحده و پاکستان بوده است. پاکستان مدت کوتاهی پس از شکل‌گیری، در سال ۱۹۴۷ به اتحاد با ایالات متحده درآمد، عمدتاً به این دلیل که جواهرلعل نهرو رهبر وقت هند همکاری با ایالات متحده را رد کرد. در حالی که هند به اتحاد شوروی نزدیک می‌شد، پاکستان در محاسبات استراتژیک ایالات متحده رشد می‌کرد. بین سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۶۵، پاکستان برای خرید اسلحه و کمک‌های دفاعی بیش از یک میلیارد دلار از ایالات متحده مساعدت دریافت کرد، که برای آن زمان مبلغ هنگفتی بود. همکاری این دو کشور پس از حمله شوروی به افغانستان افزایش یافت. طولی نکشید که پاکستان پس از اسرائیل و مصر، تبدیل به سومین کمک‌گیرنده بزرگ ایالات متحده آمریکا شد.

ریشه‌های ضد آمریکایی در پاکستان

به مرور زمان و علی رغم همکاری نزدیک با ایالات متحده، رفتار پاکستان به مرور تغییر کرده و حتی تا حدی ضد آمریکایی شد. دلایل متعددی برای این امر وجود داشت. پاکستان در سال ۱۹۵۵ به سازمان پیمان مرکزی (CENTO)، که معادل ناتوی آیزونهاور برای کشورهای نواحی جنوبی اتحاد جماهیر شوروی بود، پیوست. محمد ایوب خان، نخستین فرمانده بومی پاکستان و دومین رئیس جمهور پاکستان پس از اولین کودتای موفقیت آمیز ارتش این کشور، گفت که پاکستان «متحد ترین متحد آمریکا در آسیا» بوده است.

پاکستان معروف است به اینکه همیشه هند را مهاجم می‌داند، حتی زمانی که خودش و یا تروریست‌هایی که آن را پناه داده و منابع مالی آن‌ها را تأمین می‌کند آغازگر جنگ باشند. زمانی که جنگ بین پاکستان و هند در سال ۱۹۶۵ و مجدد در سال ۱۹۷۱ شدت گرفت، پاکستان از ایالات متحده درخواست کمک کرد. اما واشنگتن بی‌طرفی را برگزید و برای هر دو طرف تحریم تسلیحاتی وضع کرد. از آنجایی که هند بزرگ‌تر بود و منابع بیشتری داشت، رهبران پاکستان این عمل ایالات متحده را خیانت به حساب آوردند. تلخی آن دوران به ضدآمریکایی‌گرایی امروز پاکستان معنا می‌دهد. طی سال‌های بعد جاه طلبی‌های هسته‌ای پاکستان به تنش اضافه کرد. پاکستان برنامه هسته‌ای خود را در سال ۱۹۵۵ آغاز کرد و در برنامه «اتم برای صلح» دولت آیزنهاور شرکت کرد. یک دهه بعد، پاکستان اولین راکتور هسته‌ای خود را با کمک ایالات متحده تأسیس کرد. رهبران پاکستان تمایل خود برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای را در خفا حفظ کرده بودند اما این روند در سال ۱۹۶۵ تغییر کرد. همان سالی که ذوالفقار علی بوتو، سیاستمدار پاکستانی اعلام کرد: «اگر هند بمب اتم بسازد، ما علف می‌خوریم و زندگی می‌کنیم، حتا می‌توانیم گرسنه بمانیم. اما ما هم یکی برای خودمان خواهیم ساخت، ما هیچ جایگزینی نداریم.» با این وجود، جدا از اظهارات بوتو، دولت پاکستان مایل بود به مقامات آمریکایی آنچه را بگوید که آنها می‌خواهند بشنوند؛ آنگونه که ضیاءالحق در سخنرانی معروف خود گفت: «پاکستان نه بمب هسته‌ای می‌خواهد و نه آن را می‌سازد.» فرمول وی _که فقط به دنبال تکنولوژی هستیم و نه بمب_ به وردی برای کره‌ی شمالی تبدیل شدتا برنامه‌های پنهانی ساخت سلاح هسته‌ای خود را دنبال کند. این امر همچنین باعث شد که یک نسل کامل از مقامات آمریکایی، مقامات پاکستانی را دورو و فریبکار به حساب بیاورند. تمایل آشکار پاکستان و بعدها دستیابی‌اش به سلاح‌های هسته‌ای موجب شد تا ایالات متحده تحریم‌های متناوبی را بر این کشور اعمال کند که تنها زمانی به حالت تعلیق یا لغو در می‌آمد که واشنگتن از اسلام آباد چیزی می‌خواست. این امر تصور مقامات پاکستانی و دیگران را، مبنی بر این که ایالات متحده یک رفیق نیمه راه و یک شریک خودخواه است را به شدت تقویت کرد.

اما تیر خلاص در اعتماد بین دو کشور، تصمیمی بود که رهبران نظامی و اطلاعاتی پاکستان در جریان از دست دادن پاکستان شرقی (بنگلادش) در سال ۱۹۷۱ اتخاذ کردند. این تصمیم بر پذیرش و ترویج افراط‌گرایی اسلامی در جامعه پاکستان به عنوان قوام‌دهنده‌ی اقوام گوناگون جامعه پاکستان تأکید می‌کرد و در پی این سیاست تعداد مدرسه‌هایی که اسلامگرایی افراطی را تدریس می‌کردند به شدت گسترش یافت. این ترس پاکستان از ملی گرایی قومی (و به ویژه پشتون‌ها) بود که منجر به حمایت این کشور از گروه‌های اسلامی در مبارزات ضد شوروی شد. در نتیجه این سیاست از سال ۱۹۷۹ مقامات پاکستان، توزیع کمک را انحصاراً معطوف به این گروه‌ها ساختند.

پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده به شدت به پاکستان نیاز داشت. در ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۱، بوش تحریم‌های هسته‌ای علیه این کشور را برداشت و پاکستان را «نزدیکترین متحد غیرناتویی آمریکا» نامید. پرویز مشرف، رئیس جمهور پیشین، در مجامع عمومی متعهد به «همکاری نامحدود» با ایالات متحده در مبارزه با تروریسم شد، اما در خفا به پشتیبانی از طالبان ادامه داد. به عبارت ساده‌تر، از میان برداشتن طالبان، هدف پاکستان نبود بلکه در بهترین حالت، اسلام آباد منکر القاعده بود. مشرف به چهار دلیل با ایالات متحده همکاری می‌کرد: امنیت، احیای اقتصادی، ایمنی دارایی‌های هسته‌ای و موشکی و امیدواری به حمایت ایالات متحده از پاکستان در اختلافش بر سر منطقه کشمیر.

حامی تروریسم پاکستان

رفتار دوگانه پاکستان در مورد تروریسم برای ایالات متحده مرگبار بوده است، منجر به بی‌ثباتی خاورمیارنه و جنوب آسیا شده و سقوط پرشتاب امنیت در این منطقه مهم چالش‌های فراوانی را پیش روی دولت مردان آمریکا قرار داده است.

اداره کنترل دارایی‌های خارجی (OFAC) وزارت خزانه داری ایالات متحده اعلام کرده است که ۱۴۳ فرد یا سازمان با عقبه‌ی پاکستانی محکوم به همدستی در فعالیت‌های تروریستی شده‌اند. با وجود اینکه ملاحظات دیپلماتیک در بسیاری از گزارش‌ها آن‌ها از اشاره مستقیم به نام پاکستان چشم‌پوشی کرده است اما فهرست گروه‌های تروریستی وزارت امور خارجه پر از گروه‌هایی است که یا عقبه‌ی پاکستانی دارند یا پاکستان از آن‌ها پشتیبانی می‌کند. در نتیجه حملات طالبان و به تبع آن اقدامات پاکستان، نزدیک به دو هزار نظامی آمریکایی در افغانستان جان خود را از دست داده‌اند. تعداد تلفات نیروهای آمریکایی دلیل محکمی بر بی اعتمادی دولت آمریکا به پاکستان است.

تروریست‌های ساکن در پاکستان در سال جاری تروریسم خود را به سطح جدیدی رسانده‌اند. در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹، اعضای طالبان که برخی در پاکستان از آن‌ها پشتیبانی می‌کنند، به یک اردوگاه ارتش افغانستان در وردک حمله کردند و بیش از ۱۲۰ نفر را کشتند. در فوریه سال ۲۰۱۹، یک عضو گروه تروریستی جیش المحمدی در پاکستان به یک گروه پلیس در پولواما کشمیرهند، حمله کرد و چهل نفر را کشت. تنها در سه سال گذشته، دست کم هفت حمله عمده به اهداف هند توسط تروریست‌های پاکستانی تبار صورت گرفته است. مسلماً گروه‌های پاکستانی بارها و بارها وعده داده‌اند که تروریست‌ها را متوقف می‌کنند، اما از عملکردشان معلوم است که آن‌ها در این راه مصمم نیستند.

استقبال پاکستان از همکاری با چین در تقابل با آمریکا

همانطور که ایالات متحده آماده می‌شود تا سریع‌تر افغانستان را ترک کنند، ترامپ و متحدانش ممکن است بر این باور باشند که اکنون زمان از سر گیری روابط با پاکستان است. آنها اشتباه می‌کنند. زیرا پاکستان تحت هدایت عمران خان، حرکت خود را برای تبدیل شدن به یکی از ابزارهای سیاست استراتژیک چین ادامه داده است. رهبران پاکستان پی در پی قربانی بدهی به چین شده‌اند. بنابراین، حتی اگر عمران خان بخواهد یک خط مشی مستقل را ترسیم کند، برای او چنین کاری غیرممکن خواهد بود. یکی از نشانه‌های این همکاری در بندر گودار مشخص است، جایی که قرار است به عنوان یک ایستگاه مرکزی در جاده ابریشم مورد بهره برداری چین قرار بگیرد.

همچنین بازسازی ارتش پاکستان به منظور تبدیل به متحد استراتژیک برای یک همکاری طولانی مدت با چین زنگ خطر را به صدا در آورده است. به عبارت ساده‌تر پاکستان در حال حاضر متحد نظامی چین است و عمران خان شریک شیء جین پینگ.

شاید عمران خان احساس کند او چاره‌ای جز انتخاب چین ندارد. این به سادگی ضعف او و پاکستان را نشان می‌دهد. اما او این انتخاب را داشت که ضد آمریکایی‌ها را تقویت یا سرکوب کند و او انتخاب کرد که بر شعله‌ی این آتش بیافزاید. او یک تصویر ماندگار ضد آمریکایی را در پاکستان تقویت کرده است و با وجود میلیاردها دلار کمک ایالات متحده به این کشور، دولت و مقامات پاکستان، ایالات متحده را «ضد اسلامی» می‌نامند. حملات اخیر نیروهای تحت حمایت پاکستان در افغانستان نشان می‌دهد که اسلام آباد نه تنها در کلام، بلکه در عمل نیز ضد آمریکایی است. عمران خان شاید به روابط ظاهری با آمریکا برای جذب سرمایه‌گذار خارجی رغبت نشان دهد، اما او باید آگاه باشد که آنچه پاکستان را به وضع اسفناک کنونی کشانده، استفاده‌ی پیگیرانه از تروریسم به عنوان ابزاری برای سیاست خارجی بوده است.

ترامپ با در رأس قرار دادن رهبران متخاصم به جای رویه‌ی دیپلماتیک، دهه‌ها فعالیت دیپلماتیک را وارونه کرده است. پس ملاقات با عمران خان باید در همان قالب ملاقات ترامپ با رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه بررسی شود و نه بیشتر. تأسف انگیز است اما باید دید ترامپ و وزارت امور خارجه حرف‌های عمران را باور می‌کنند یا واقعیت‌های موجود را. عمران خان به دنبال همکاری جدیدی نیست، بلکه الگویی دوگانه را ادامه می‌دهد که هزینه‌اش می‌تواند به هدر دادن میلیاردها دلار کمک مالی آمریکا به این کشور منجر شود.

مترجم: مهرنوش ساچمه