پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۰:۰۲

رؤسای جمهوری آمریکا مثل هم خواب می‌بینند

رؤسای جمهوری آمریکا مثل هم خواب می‌بینند
پایگاه آمریکایی «واشنگتن اگزماینر» به تازگی تحلیلی را درباره ایران و آمریکا منتشر کرده است. دنیل دیپتریس نویسنده این مقاله، تحلیلی واقع‌بینانه و درست از واقعیت ماجرا ارائه کرده و می‌گوید؛ ترامپ به دنبال مذاکره با ایران نیست، او فقط به تسلیم ایران راضی می‌شود.
کد خبر : ۴۶۳۶۷۲

تحلیل این رسانه آمریکایی صحیح است. رئیس‌جمهور آمریکا پله آخر راه را نشان می‌دهد. راهی که اوباما رئیس‌جمهور سابق آمریکا می‌خواست آن را گام به گام طی کند و توافق هسته‌ای نخستین پله آن بود اما ترامپ می‌گوید نیازی به اتلاف وقت نیست و باید اولین گام را روی آخرین پله گذاشت و کار را یکسره کرد. اوباما شاکی بود و می‌گفت جمهوری اسلامی ایران «روح برجام» را نادیده می‌گیرد و رعایت نمی‌کند. «روح برجام» همان چیزی است که ترامپ بی‌پرده و تعارف دنبال می‌کند؛ تسلیم.

 

فقط ساده‌لوح‌ها ممکن است فکر کنند که تخاصم آمریکا و جمهوری اسلامی بر سر چند سانتریفیوژ و 5 کیلو اورانیوم غنی شده کمتر یا بیشتر است. همین ساده‌لوحی باعث می‌شود عده‌ای گمان کنند برجام پرونده ساختگی و جنجالی فعالیت هسته‌ای ایران را حل کرد. علی‌رغم همه امتیازات نقدی که ایران در برجام به طرف مقابل داد اما باز هم اتهام دروغین غرب درباره غیرصلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران حل نشد. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پس از برجام تا کنون 15 بیانیه صادر کرده است که آخرین آنها روز جمعه (10 خرداد) منتشر شد. 


هربار که گزارش جدید آژانس منتشر می‌شود، عده‌ای دست‌افشان و پای‌کوبان می‌گویند داور برجام پایبندی ایران به تعهدات خود را اعلام کرده است و مشکلی وجود ندارد. فارغ از این پرسش مهم و کلیدی که پس چه کسی وضعیت عمل به تعهدات طرف‌های مقابل را پایش و گزارش می‌کند، این تصور که گزارش‌های آژانس منصفانه و دور از سیاسی‌کاری تنظیم و منتشر می‌شود نیز ساده‌لوحانه است. در هر گزارش یک سطر کلیدی و تکراری وجود دارد که کسی توجهی به آن نمی‌کند. این سطر می‌گوید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قادر نیست نبود مواد و فعالیت‌های هسته‌ای اعلام نشده را اعلام کند که معنای دیگر این حرف این است که آژانس نمی‌تواند صحت و کامل بودن اظهاریه ایران را تایید کند و اطمینان خاطر معتبر بدهد که برنامه هسته‌ای ایران صلح‌آمیز است! بله! درست خواندید. به همین صراحت و وقاحت.


واکنش اولیه شاید بهت و عصبانیت باشد اما اگر از ظاهر ماجرا بگذریم و به ماهیت آن رجوع کنیم، چنین رویکردی جای تعجب ندارد. برجام قرار نبوده و نیست که پرونده ادعایی علیه ایران را حل کند. ماموریت آن مهار فعالیت هسته‌ای ایران و هدایت کشور به سمت برجام‌های بعدی در سایه «روح برجام» -همان تسلیم گام به گام- بود. پس تعجبی ندارد که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که در ظاهر سازمانی فنی و بی‌طرف است، در هر گزارش خود استخوانی لای زخم بگذارد تا این زخم کهنه هرگز التیام نیابد و به وقتش پتانسیل خونریزی و بحران‌آفرینی داشته باشد. یکی از بازرسان پیشین آژانس که از قضا آمریکایی نیز هست و سال‌ها بر روی ایران تمرکز داشته، مدتی پس از برجام گفته بود؛ بازرسان حتی اگر وجب به وجب خاک پهناور ایران را هم بازرسی کنند و به مورد مشکوکی برنخورند، باز هم نمی‌توان صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران را با قاطعیت تایید کرد. چرا که ایران با کشورهایی مانند کره شمالی رابطه دارد و از کجا معلوم که مشغول فعالیت هسته‌ای در خاک این کشور نباشد! 


توجه به این نکات ظریف و البته حساس میزان خسارت‌بار بودن برجام را روشن‌تر می‌کند. توافقی که فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای ما را محدود کرد، قرار بود عایدی اقتصادی داشته باشد و نداشت و بالاخره اینکه علی‌رغم تمام محدودیت‌ها و امتیاز دادن‌ها، انگشت اتهام را هم از روی ایران برنداشت؛


«می ‌اندر جام زر از دست کافر!» برجام برای آنچه خوش‌خیالان در ذهن داشتند طراحی نشده بود. اگر تخم هندوانه ابوجهل در زمین بکارید، هرقدر هم به شکمتان وعده گلابی بدهید، گلابی نخواهد رویید.


برخی حامیان دولت آقای روحانی، وضعیت امروز برجام را ناشی از بدشانسی دولت تدبیر و امید در روی کار آمدن فردی همچون ترامپ معرفی می‌کنند. این به ظاهر دوستان حامی فکر نمی‌کنند اساساً تحلیل دولتی که خود را دولت تدبیر و امید می‌داند، با مقوله‌ای به نام «شانس»، بیشتر دست‌انداختن و وهن دولت است؟! بخشی از قلدری و گزافه‌گویی امروز ترامپ اگر‌چه ریشه در شخصیت فردی وی دارد اما بخش مهم‌‌تری از آن ریشه در خود برجام دارد. چرا؟ پاسخ ساده است. ترامپ با خود خیال می‌کند وقتی می‌شود در پرونده هسته‌ای از ایران این همه امتیاز نقد گرفت و هیچ هم نداد، چرا در سایر پرونده‌ها نباید گرفت؟ اصلاً چرا نباید پرونده جمهوری اسلامی را یک‌بار برای همیشه جمع کرد و خلاص؟! 


حال ماییم و رویای تسلیم ترامپ. با این رویا چه باید کرد؟ نکته مهم و نخست آنکه این رویا تازگی ندارد و 40 سال است که تمام رؤسای جمهوری آمریکا چنین رویایی را در سر داشته‌اند. یکی گمان می‌کرد با راه‌اندازی جنگ تحمیلی این رویای بزرگ و شیرین تحقق می‌یابد و دیگری راه تعبیر آن را در ارسال نامه فدایت شوم می‌جست و ترامپ هم خیال می‌کند راه آن «فشار حداکثری» است. نخستین و کلیدی‌ترین مسئله در برخورد با راهبرد «فشار حداکثری» ترامپ، «اتحاد حداکثری» است. هیچ چیز مانند اتحاد نمی‌تواند آمریکا را مایوس و وادار به عقب‌نشینی کند.


آمریکایی‌ها طی چند هفته گذشته جنجال زیادی درباره حمله نظامی و نمایش‌های متعددی در موضع‌گیری و تحرکات منطقه به راه ‌انداختند اما در عمل دست به کوچک‌ترین اقدامی نزدند. دلایل این عدم اقدام متعدد و قابل تحلیل است اما یکی از دلایل مهم به همین موضوع اتحاد باز می‌گردد. همانطور که برخی از تحلیلگران آمریکایی نیز تاکید کرده‌اند، کوچک‌ترین اقدام نظامی آمریکا منجر به اتحاد بی‌سابقه داخلی در ایران خواهد شد که برای آمریکایی‌ها اصلاً خوشایند نیست. 


اتحاد حداکثری، لوازم و مختصات خاص خود را دارد و باید حول محور یا محورهای مشخصی صورت گیرد. آنان که راه را به هر دلیلی خطا رفته‌اند باید خطای خود را بپذیرند و منتقدان نیز نباید از این پذیرش خطا، استفاده جناحی کنند. محور اصلی این اتحاد، مقاومت است؛ مقاومتی هوشمندانه و علمی. جوانان، بخصوص جوانان اهل فکر و متخصص شاکله اصلی آن هستند و توانایی باز کردن معبرهای عبور از تحریم -تنها سلاح واقعی آمریکا- را دارند. آمریکا اگر آنطور که ادعا دارد قدرت داشت، رئیس‌جمهورش با وجود هفت تریلیون دلار هزینه در منطقه، شبانه و مانند دزدها وارد عراق نمی‌شد. تمام مشکل ترامپ و رؤسای جمهور پیشین آمریکا با مردم ایران نیز همین است که چرا این ملت از آمریکا نمی‌ترسد.