پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۱
سعدالله زارعی

حقیقت قرن، «مقاومت» است نه معامله

سرنوشت فلسطین در درون فلسطین و بوسیله فلسطینی‌ها رقم می‌خورد کما اینکه سرنوشت هر ملتی به‌دست خود آن ملت رقم می‌خورد و حتی آنگاه که دست‌های خارجی به سوی مشیت یک ملت دراز می‌شوند و بر آن اثر می‌گذارند، پس از آن است که در داخل آن ملت، زمینه این دخالت فراهم شده است.
کد خبر : ۴۶۳۳۲۷

سعدالله زارعی در بخش یادداشت روز کیهان نوشت: سرنوشت فلسطین در درون فلسطین و بوسیله فلسطینی‌ها رقم می‌خورد کما اینکه سرنوشت هر ملتی به‌دست خود آن ملت رقم می‌خورد و حتی آنگاه که دست‌های خارجی به سوی مشیت یک ملت دراز می‌شوند و بر آن اثر می‌گذارند، پس از آن است که در داخل آن ملت، زمینه این دخالت فراهم شده است. در این میان هیچ کس تردید ندارد که «ملت فلسطین» وجود دارد و وجود خواهد داشت و این در حالی است که حداقل 120 سال است که برای محو حقیقتی تحت عنوان «ملت فلسطین» تلاش گسترده‌ای صورت گرفته، انواعی از دسیسه‌ها بکار گرفته شده و قدرت‌های جهانی بطور جدی پای کار این دسیسه بوده‌اند. خود این موضوع به یک «قضیه منطقی» شکل می‌دهد و «نتیجه» این قضیه این است که علیرغم دسیسه‌ها، ملت فلسطین باقی می‌ماند و کار خود را پیش می‌برد.

ارتباط معناداری بین «قیمومت انگلیس بر فلسطین» در فاصله سال‌های 1299 تا 1327 ش و شکل‌گیری یک دولت یهودی در این سرزمین در سال 1327 وجود دارد کما اینکه ارتباط معناداری میان عملکرد سازمان‌ها و شبکه‌های تروریستی صهیونیستی شامل «ایرگون»، «هاگانا»، «اشتون» و «لهی» و اقدامات حقوقی و شبه حقوقی انگلیس در سطح بین‌المللی و بخصوص در سازمان ملل برای شکل‌گیری واقعی حقوقی «اسرائیل» وجود داشته است. نیمی از رژیم اسرائیل در دوره اول یعنی دوره قیمومیت انگلیس شکل گرفت و نیمی دیگر در دوره دوم و در واقع اهمیت آن بخش از سرزمین‌های فلسطینی که در فاصله سال‌های 1948 (1327 ش) تا آخرین جنگ بزرگ اسرائیل در سال 1967 (1346 ش) به تصرف یهودی‌های خارجی درآمد، از اهمیت نیمه اول این سرزمین کمتر نیست و این در حالی است که در این دوران سازمان ملل و شورای امنیتی وجود داشت و می‌توانست بطور واقعی به فلسطینی‌ها کمک کند تا حداقل سرزمین‌های از دست رفته‌شان در فاصله 1948 تا 1967 را بدست آورند. کما اینکه قدرت‌هایی که بعدها با تأسیس سازمان ملل بر مهمترین نهاد آن یعنی شورای امنیت سیطره دائمی پیدا کردند، به یهودیان غیرفلسطینی کمک کردندتا در فاصله سال‌های 1905 که اولین گروه از یهودیان اروپایی راهی فلسطین شدند تا 1948 که رژیم اسرائیل رسماً تأسیس شد، بر نیمی از فلسطین سیطره پیدا کنند.

بعدها که نظام جهانی دستخوش تغییر شد و نظام دو قطبی جای نظامی که در علوم سیاسی به «کنسرت اروپا» شهرت دارد، گرفت، آمریکا و روسیه اهتمام زیادی به بسط قدرت صهیونیست‌ها و گسترش قلمرو آنان داشتند و در واقع عرب‌های فلسطینی- اعم از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان عرب- هیچ پناهی نداشتند. اگر به سوابق اقدامات تروریستی سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و حتی عملکرد دولت آن نگاهی بیندازیم درمی‌یابیم که آنان در خلق رعب و ناامن کردن محیط زندگی فلسطینی‌ها کاملاً با دست باز عمل کرده‌اند. قتل عام دیریاسین (1327 ش) توسط «ایرگون» با همه زشتی‌اش از سوی رئیس آن «معجزه» لقب گرفت چرا که وقتی جنایت هولناک دیریاسین روی داد روستاهای دیگر دچار رعب شدید شده و خیلی‌ها خانه‌ها و مزارع خود را ترک کردند. یا زمانی که جوخه تروریستی تحت فرمان اسحاق رابین علیه دو شهرک «لود» و «راهله» وارد عمل شده و صدها نفر را به قتل رساند، نخست‌وزیر رژیم اسرائیل ضمن تمجید از این اقدام و «قهرمانانه» خواندن آن به نظامیان صهیونیست دستور داد استخوان‌های معترضین را خرد کنند و آنان بی‌پروا از تصویربرداری دوربین‌ها به این کار اقدام کردند ماجرای اردوگاه‌های فلسطینی صبرا و شتیلا در بیروت در سال 1361 که در زمان وزارت جنگ آریل شارون روی داد و به کشتار مردم بی‌پناه در این اردوگاه‌ها انجامید نیز حکایت دیگری از نحوه استقرار اسرائیل از یک سو و مقاومت یک ملت از سوی دیگر است. پس اگرچه در این دوران ماشین جنایت در فلسطین و ماشین راهسازی این جنایات در نیویورک در حرکت بوده اما در همه این دوران «ملت فلسطین» وجود داشته است. امروز این ملت قوی‌تر از هر زمان دیگری چه در دورانی که تحت سیطره اشغالگران انگلیسی به فرماندهی «النبی» بودند و چه در دوران سیطره صهیونیست‌ها بر فلسطین است. اگر در این دوران محنت‌بار اسرائیلی‌ها با اسلحه «رعب»، فلسطینی را وادار به ترک خانه و مزرعه خود می‌کردند، امروز این رعب شهروندان غاصب را فرا گرفته است. شلیک 690 موشک از غزه به سمت مناطق تحت سیطره رژیم اسرائیل و بخصوص به منطقه شمالی دیمونا سبب شد، اسرائیل بدون دست‌یافتن به نتیجه‌ای، آتش‌بس را بپذیرد. از آن سوی ماجرا امروز از ابهت آن جبهه‌ای که بدون آن‌ها اسرائیل پدید نمی‌آمد و بدون آنان استمرار نمی‌یافت، کار زیادی برنمی‌آید.

انگلیس و آمریکا هنوز هم می‌توانند اقدامات حقوقی علیه فلسطینی‌ها و به نفع اسرائیل انجام دهند اما قادر نیستند روند تحولات منطقه‌ای که فلسطین در آن قرار دارد را تعیین نمایند.

براین اساس «طرح قرن» یا معامله قرن نمی‌تواند به موفقیت برسد نه اینکه امروز آمریکا و انگلیس و... نمی‌خواهند بلکه به این دلیل که آنان دیگر «نمی‌توانند» سرنوشت معادلات را تعیین نمایند. این جبهه در یک زمانی بدون آن که به زحمت بیفتد، دولتی را تاسیس یا سرنگون می‌کرد اما این روش امروز در محیط منطقه‌ای فلسطین کارآیی ندارد. امروز آمریکا، انگلیس و رژیم‌صهیونیستی و حتی طیفی از رژیم‌های عربی وابسته به آمریکا قادر به مهار حزب‌الله لبنان و نیز قادر به مهار گروه‌های مقاومت فلسطینی نیستند این در حالی است که هم حزب‌الله و هم گروه‌های فلسطینی قادر به مهار رژیم صهیونیستی و پشتیبانان بین‌المللی و منطقه‌ای آن هستند.

رژیم اسرائیل تا چندی پیش بر مبنای راهبرد حفظ برتری امنیتی، دستیابی حزب‌الله لبنان و گروه‌های فلسطینی به بعضی موشک‌ها را خط قرمز خود می‌دانست و به محض اطلاع از آن محموله‌های تسلیحاتی حزب‌الله یا حماس را مورد تهاجم قرار می‌داد. اما این سلاح ها هم به دست حزب‌الله رسید و هم به دست حماس پس از آن اسرائیل این خط قرمز را کنار گذاشت و موضوع را روی «موشک‌های نقطه‌زن» برد. موشک‌های نقطه‌زن موشک‌هایی هستند که با انحراف کمتر از یک‌متر و برد 100 کیلومتر به هدف اصابت می‌کنند و هر نیرویی به این موشک‌ها دست پیدا کند می‌تواند به‌طور کاملاً هدفمند نقاط استقراری و یا امکانات حساس طرف مقابل را مورد حمله قرار دهد. رژیم اسرائیل برای اینکه حزب‌الله و حماس به این نقطه نرسید تلاش زیادی کرد. بمباران نقاطی در سوریه با این هدف صورت گرفت. اما هم‌اینک چندین ماه است که حزب‌الله لبنان به‌طور گسترده به این موشک‌ها دسترسی پیدا کرده است. اسرائیل ناگزیر شد این خط قرمز را نیز کنار بگذارد و خط قرمز جدیدی ترسیم کند و آن ساخت سلاح‌های نقطه‌زن در «داخل لبنان» است که به این هم دست نخواهد یافت وچندماه بعد ناگزیر است خط قرمز را روی موضوعی دیگر مثلاً دستیابی حزب‌الله به جنگنده‌های پرقدرت هوایی قرار دهد.

طرف دیگر ماجرا وضع نظامی آمریکا به‌عنوان مهم‌ترین پشتیبان این رژیم است. طی هفته‌های اخیر آمریکایی‌ها لااقل روزی یک بار اعلام کرده‌اند که قصد اقدام نظامی علیه ایران ندارند و این دقیقاً به دلیل توانمندی بالای نظامی ایران و اراده‌ای که برای برخورد با آمریکا در مسئولان عالی‌رتبه کشور وجود دارد، است. این یک تحول استراتژیک در منازعه منطقه‌ای علیه غرب است.

زمان جنگ‌های 1948، 1956، 1967، 1973 را به یاد بیاوریم که متحدان اسرائيل از یک‌سو به سلاح‌های وارداتی متحدان اسرائیل نیاز داشتند و از سوی دیگر از نظر سیاسی هم تحت فرمان این یا آن ابرقدرت بودند. امروز این معادله کاملاً دگرگون شده است. جبهه مقاومت از نظر نظامی هیچ وابستگی به آمریکا یا هر کشور دیگر ندارد و از نظر سیاسی نه تنها ذیل هیچ بلوکی قرار ندارد بلکه هنوز یک بلوک قدرتمند سیاسی، فرهنگی، نظامی و... می‌باشد.

آنچه سرنوشت فلسطین را شکل می‌دهد این جبهه است نه گفت‌وگوها و اجلاس‌های کشورهایی که در دوره سیطره ابرقدرت‌ها بر منطقه تاثیر داشتند.
با این حال نباید در این تردیدی کرد که طرح‌هایی مثل معامله قرن حاوی خطرات مهمی است که باید با بیداری و ایستادگی در برابر آن‌ها بر خطرات غلبه کرد. اجلاس تیرماه منامه اولین اقدام علنی در اجرای طرح قرن است و انتخاب بحرین در اینجا معانی خاص خود را دارد بحرین یک کشور شیعه است و دیرزمانی نیست که با توطئه انگلیسی‌ها و خباثت رژیم پهلوی از ایران جدا شده است. موضع ایران و شیعیان در بحث معامله قرن کاملاً آشکار است کما اینکه اکثریت کشورهای سنی موضع مخالف گرفته‌اند. شروع ماجرا از بحرین یک استعاره به حساب می‌آید به این معنا که از سنی‌ها شروع کنید، به زودی شیعیان نیز به این صف می‌پیوندند. از سوی دیگر بحرین دارای بی‌محتواترین و بی‌اختیارترین دولت‌ها در میان کشورهای اسلامی است و این نشان می‌دهد دیگران حتی وابسته‌ترین‌ها در اینکه «نقطه آغاز» این خباثت باشند، ملاحظه داشته و ترجیح داده‌اند نقش خود را به مرور علنی نمایند. وجود سرفرماندهی نظامی آمریکا در منامه هم می‌تواند از نگرانی‌های امنیتی آنان و نوعی تمهید امنیتی خبر دهد.

معامله قرن با یک دروغ بزرگ شروع به کار کرده است؛ «حل مشکلات اقتصادی فلسطینی‌ها». این به آن دلیل است که آنان می‌دانند مهم‌ترین مخالف این طرح، فلسطینی‌ها هستند و از این‌رو با نشان‌دادن یک «وضعیت مطلوب اقتصادی» برای فلسطینی‌هایی که سال‌ها و بلکه ده‌ها سال است از یک زندگی معمولی هم محروم بوده‌اند،‌ خواسته‌اند مهم‌ترین مانع را از سر راه خود بردارند. موضع یکپارچه گروه‌های فلسطینی از کسانی که حتی به سازش‌کاری شهرت داشتند تا گروه‌های مقاومت علیه این طرح نشان داد که طراحان و مجریان طرح قرن از فریفتن فلسطینی‌ها طرفی نبسته‌اند.

طرح قرن، طرح تغییر ژئوپلتیک منطقه و واگذاری سرزمین‌ها و جابه‌جایی گسترده در آن هست تا اسرائیل غاصب بتواند در موقعیت کنونی تثبیت شود و تهوید- یهودی‌سازی- فلسطین به سرانجام برسد. اما واقعیت این است که یهودی‌سازی یا هر چیز مشابه آن یک پدیده اجتماعی است نه سیاسی و حقایق اجتماعی بیانگر آن است که عرب‌های فلسطینی با رشد 4/7 درصدی جمعیت در برابر رشد 2/1 درصدی یهودیان نه تنها مانع تهوید هستند بلکه آن‌چه از نظر قومیت و جمعیت پیش‌روی فلسطین است، «تعریب» است. و این به آن معناست فلسطین که یک سرزمین عربی بوده، عربی باقی خواهد ماند و به‌طور کامل به آنان بازخواهد گشت.