پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۲

انتقام از زن فالگیر به خاطر طلسم قلابی

دختر جوان وقتی متوجه شد طلسم بخت‌گشایی زن فالگیر برایش نتیجه عکس داشت نقشه انتقام از او را با همدستی دوستش اجرا کرد.
کد خبر : ۴۶۰۸۸۷

چندی پیش زن میانسالی با پلیس تماس گرفت و از سرقت پول و وسایل آرایشگاهش خبر داد. او گفت: من آرایشگر هستم و روز گذشته یکی از مشتریانم به همراه دوستش به آرایشگاهم آمدند. او یک جعبه شیرینی آورده بود اما بعد از خوردن یکی از شیرینی‌ها بی‌هوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم که مشتری‌ام – فرنوش- و دوستش تمام پول‌های داخل دخلم، سکه و طلاهای داخل آرایشگاهم را سرقت کرده است.

فالگیری 150 هزار تومانی

به گزارش ایران با شکایت زن آرایشگر، تحقیقات آغاز و دربررسی‌های اولیه، فرنوش بازداشت شد. دختر جوان که خود را در برابر مدارک پلیسی می‌دید به سرقت از آرایشگاه با همدستی دوستش اعتراف کرد و گفت: خانم آرایشگر- حمیده- در اصل فالگیر است و برای اینکه کسی به او شک نکند تحت پوشش آرایشگاه کار می‌کند. حمیده را یکی از دوستانم به من معرفی کرد، می‌گفت فالگیر خوبی است و به درستی به همه جزییات زندگی ات اشاره می کند. او ادامه داد: با حمیده تماس گرفتم و او مرا عضو گروه تلگرامی خود کرد و هر روز هم کلی از این مطالب امیدبخش در گروه می‌فرستاد. بعد از یک هفته به من وقت فالگیری داد و به آنجا رفتم. 150 هزار تومان برای فال قهوه و ورق از من گرفت و بعد هم گفت عاشق پسری هستم که او تمایلی به من ندارد. فالگیری‌اش تا اینجا درست بود. بعد از کلی حرف به من گفت می‌تواند کاری کند تا کامران، پسر مورد علاقه‌ام در کمتر از یک ماه با من ازدواج کند. حمیده گفت من طلسم شده‌ام و برای شکستن این طلسم باید یکسری کارها انجام دهم.

وعده‌های دروغین

دختر جوان ادامه داد: زن فالگیر آنقدر گفت‌ و گفت تا اینکه راضی شدم برای شکستن این طلسم 3 میلیون تومان به‌عنوان پیش پرداخت به او بدهم. بعد هم دستوراتی داد و من همه را مو به مو اجرا کردم. اما به جای اینکه کامران به خواستگاری‌ام بیاید به سراغ دختر دیگری رفت و با او نامزد کرد. وقتی موضوع را به حمیده گفتم، او گفت صبر کن حتماً کامران برمی‌گردد. اما صبر کردن فایده‌ای نداشت و با خبر شدم که آخر هفته مراسم عروسی کامران است. به حمیده گفتم پولم را برگرداند اما او گفت بازهم صبر کنم.

از دست حمیده خیلی عصبانی بودم، هم پولم رفته بود و هم کامران، یک روز با دوستم درد دل کردم و به او گفتم که تصمیم دارم از حمیده انتقام بگیرم. دوستم هم مرا تشویق کرد و درنهایت قرار شد به بهانه فالگیری برای دوستم و تشکر از طلسم‌شکنی به سراغ حمیده برویم. قبل از آن یک جعبه نان خامه‌ای گرفتیم و قرص خواب‌آور پودر کرده و داخل آن ریختیم. بعد ازخوردن نان خامه‌ای‌ها، حمیده بی‌هوش شد و ما طلا و جواهرات و پول‌هایش را به سرقت بردیم. قصد من سرقت پول نبود، ما فقط می‌خواستیم از او انتقام بگیریم. با اعتراف دختر جوان، دوستش نیز بازداشت شد و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.