به گزارش نبض بازار ، تعریف متفاوت از وابستگی یا ارتباط با دربار و امپریالیسم به بروز رخدادهای بزرگی در جامعه کارآفرینی کشور انجامید. بررسی زندگی کارآفرینان و صاحبان کسبوکارها نشاندهنده سطح متفاوت ارتباط این بخش از جامعه با دربار است. برای مثال خانواده فولادی بعضی از شخصیتهای درباری را در سهام شرکتها شریک کرده بودند که چنین ارتباطی البته بسیار کم گزارش شده و چنین کارآفرینانی در اقلیت بودهاند. در مورد دیگر میبینیم که احمد اخوان برای مقابله با برنامه علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد وقت که به دنبال کنار گذاشتن مونتاژ اتومبیل بود، ارتباط با دربار را برای جلب حمایت بیشتر کرده و سوبسید دریافت می کند درحالیکه او در یک فضای ۸۰۰ متری قطعات جیپ را به هم میچسباند. غیر از چند مورد خاص، ارتباط باقی کارآفرینان با حاکمیت وقت به فراخور فعالیتهای اقتصادی و ضرورت ها تنظیم میشد. در مواردی بعضی کارآفرینان به بنیاد خیریهای که متعلق به اعضای خانواده سلطنتی بود کمک مالی میکردند که این سطح از ارتباط هم در طبقه مسئولیت اجتماعی و به اقتضای زمان خود تعریف میشد و گویای رابطه یا وابستگی ارگانیک کسبوکارها با دربار نیست.
پژوهشهای پس از پیروزی انقلاب نشاندهنده عدم وابستگی و ارتباط ۹۰ درصد از کارآفرینان و صاحبان کسبوکارهایی است که اموالشان به دلیل ارتباط با پهلویها مصادره شده است. بنیانگذاران ارج، آزمایش، گروه توسعه صنعتی بهشهر، کفش ملی و پارس الکتریک هیچ رابطه نظاممندی با خاندان پهلوی نداشتند. بررسیهای تاریخی گویای این است که آنها از بسیاری از تصمیماتی که شاه می گرفت ناراضی بودند. مهمترین این تصمیمات فروش سهام کارخانهها بود که از اصول انقلاب سفید به شمار میآمد یا اقدامات حاکمیتی در ارتباط با تنظیم قیمت بود که بخش خصوصی همیشه به آن معترض بوده و حالا هم به دلیل عدم کار آیی دخالت مستقیم دولت در بازار با آن مخالفت میکند.
از سال ۱۳۵۳ به بعد تزریق درآمدهای نفتی به تورم در اقتصاد ایران انجامید اما شاه همیشه بخش خصوصی را عامل اصلی گرانفروشی و فساد معرفی میکرد تا جایی که یکی از وظایف مهم بازرسان شاهنشاهی بررسی دفاتر شرکتها و دریافتی آنها بود. این کنش شاه نشان میدهد که بخش خصوصی وابستگی به دربار نداشت. این بخش در آن سالها هیچ کمکی به شاه و مؤسسات وابسته به آن برای جلوگیری از سقوط نظام پهلوی نکرد چراکه فعالان اقتصادی فکر میکردند با پیروزی انقلاب اسلامی و دگرگونی نظام وضع آنها بهتر میشود. فعال اقتصادی در آن زمان خود را کسی میدانست که مورد ظلم نظام شاهنشاهی قرار گرفته است اما درنهایت به دلیل فهم متفاوت وابستگی به دربار با مصادره اموال روبهرو شد. یک نمونه از این فعالان مهندس ارجمند صاحب کارخانه ارج بود. در حکم ایشان آمده بود که به دلیل شرکت در مراسم افطاری در دربار مجازات میشود درحالیکه میگفتند ارجمند بهایی است. ایشان در اعتراض میگفت بالاخره من کدام هستم؟ بهایی یا مسلمانی که به افطار رفته است؟ علی خسروشاهی صاحب کارخانه مینو به دلیل بالا بردن سطح فروش پفکنمکی طی پنج سال مجازات شد و اموال و کارخانهاش را از دست داد چراکه بالا بردن فروش هم نوعی وابستگی تلقی میشد. دیگر اتهامی که به مصادره اموال صنعتگران انجامید، باز کردن پای امپریالیسم به ایران بود. صنعتگران برای تولید ماشینآلات وارد کرده بودند اما این اقدام آنان وابستگی بهنظام امپریالیستی قلمداد شد و غلبه این تفکر که هر اثری از نظام استثماری باید از بین برود، به مصادره اموال آنان انجامید.