جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۷

روزی که دهان وابستگان نظامی کشور‌های خارجی در ایران از تعجب باز ماند

روز ۳۱ شهریور که برای اولین بار، ایران ۶ سکوی موشکی برده بود توی رژه، دهان وابستگان نظامی کشور‌های خارجی باز مانده بود.
کد خبر : ۴۴۸۱۳۵

شهید حسن طهرانی مقدم به عنوان پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران، بیشترین نقش را در توسعه صنعت موشکی جمهوری اسلامی ایران داشته است؛ موشک‌هایی که امروز با برد ۲ هزار کیلومتری، خواب راحت را بر چشمان دشمنان جمهوری اسلامی ایران حرام کرده‌اند.

«دانشمند برجسته»، «مدیر بلند همت» و «پارسای بی‌ادعا» صفت‌هایی بودند که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چند روز پس از شهادت «حسن طهرانی مقدم» در سال ۱۳۹۰ به او اطلاق کردند. خبرگزاری میزان بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «مردی با آرزو‌های دوربُرد» گردآوری شده است، منتشر می‌کند.

داستان هجدهم

فقط پنج ماه مانده بود به رژه‌ی ۳۱ شهریور. حاجی بی مقدمه وسط جلسه رو کرده بود به بچه‌ها و گفته بود: «چه معنی داره ما هر سال تو رژه فقط دو تا سکوی موشکی می‌بریم؟» همه به همدیگر نگاه کرده بودند. «اون وقت دشمن فکر می‌کنه ما تو کل یه سال فقط همین دو سکو رو می‌تونیم بسازیم!» خب مگر غیر از این بود؟ آن اوایل سرعت ساخت تجهیزات توی صنعت فقط همین‌قدر بود. سالی ۲ سکو.

رفته بود صنعت و ازشان خواسته بود تا شش ماه آینده تعداد بیشتری سکو بسازند. قبول نکرده بودند. یعنی ظرفیتش را نداشتند. اصرار کرده بود. «اگه خیلی اصرار دارین می‌تونین از سوپر بغلی تهیه کنین!» یک جور‌هایی راست می‌گفتند. سکوی موشکی، آب‌نبات چوبی نبود که بشود توی هر مغازه‌ای پیدایش کرد. هر کسی نمی‌توانست آن را بسازد. توی جلسه‌ی بعدی از بچه‌هاش قول گرفته بود که امسال توی رژه ۳۱ شهریور دشمن را از رو ببرند. دست‌هایشان را داده بودند به هم. به حضرت زهرا (س) توسل کرده بودند و ثواب کارشان را پیشاپیش هدیه کرده بودند به روح حضرتش؛ فرآیند پیچیده‌ای بود. باید دست تنها و بی سروصدا سکوی موشکی می‌ساختند طوری که کسی متوجه نشود چرا که حاج حسن فهمیده بود اطلاعات از جایی نشتی دارد و دشمن خیالش جمع است که از تمام فعالیت‌های ساخت موشک در ایران خبر دارد.

برای همین هم خودش دست به کار شده بود. همیشه همین طور بود. منتظر هیچ کس نمی‌ماند. مثل اوایل جنگ. آن وقت‌ها که فرمانده توپخانه بود و احساس نیاز شدید به سلاح‌های سنگین داشتند، ولی ایران نمی‌توانست آن‌ها را از خارج بخرد. اولش یک گروه تحقیقاتی گذاشته بود که ببینند امکان ساخت کدام سلاح را با امکانات ایران توی تحریم دارند. رسیده بودند به کاتیوشا. خودش رفته بود پیش شیخ حسین انصاریان و او هم مقدار قابل توجهی کمک به جبهه از هیئت‌شان جمع کرده بود و به حاج حسن داده بود. همان پول شده بود بودجه ساخت کاتیوشا. چند تا بچه خبره و فنی هم پیدا کرده بود که بشوند همکارش. پیچیدگی‌ها و قِلِق کاری‌های کار را خودشان پیدا کرده بودند و ماشین‌آلات ساختش را خودشان طراحی و سر هم کرده بودند. یک‌ساله از صفر تا صد کار را تمام کرده و خط تولید سلاح را تحویل سپاه داده بود. یا مثل بعد‌ها که دیده بود همه توان مجموعه رفته روی خود موشک و کسی به فکر تجهیزات جانبی‌اش نیست. همزمان با کار عملیاتی، شده بود مسئول ساخت تجهیزات زمینی موشک. جایگاهی که چند درجه از جایگاه فرماندهی موشکی پایین‌تر بود.

روز ۳۱ شهریور آن سال که برای اولین بار، ایران ۶ سکوی موشکی برده بود توی رژه، دهان وابستگان نظامی کشور‌های خارجی باز مانده بود. خیلی‌هایشان از تعجب روی پا ایستاده بودند و گردن گرفته بودند که موشک‌های جدید را بهتر ببینند. این تازه اول ماجرا بود. توی دنیا پیچید که قدرت دفاعی ایران رشد ناگهانی داشته است. همه محاسبات و برنامه‌ریزی‌های‌شان هم دچار تزلزل شد. نه به خاطر چند سکوی اضافی به خاطر اینکه فهمیدند ایران لایه‌های پنهانی خاصی با توانایی تولید تکنولوژی‌های پیچیده دارد که آن‌ها از آن بی خبرند.