از منظر بسیاری از افراد، محسن هاشمی رفسنجانی پسر ارشد آیت ا... اکبر هاشمی رفسنجانی- واقعاياظاهرا نسبت به دیگراعضای خانواده خویش، روش ومنشی متفاوت اتخاذ کرده است، روشی که او را در چشم افکار عمومی به یکی از کارگزاران مطرح در جمهوری اسلامی مبدل می کند. او اما در برابر برخی انتقادات به خواهران و برادران خویش،جانب آنان را نیز مطلقا فرونمی گذارد و براین باور است که باید با آنان با ملایمت بیشتری رفتار شود. گزیده ای از گفتگوی محسن هاشمی با جام جم را بخوانید.
--خیلیها هم هنوز رفتن ایشان را باور ندارند. مثلا همین افرادی که فیلم هاشمی زنده است را ساخته اند، یا آنها که در گچساران شعار مرگ برهاشمی دادند. بعضی اتفاقات حاکیست که انگار ایشان هنوز زنده است! وقتی رحلت ابوی اتفاق افتاد، مردم انتظار چنین حادثهای را نداشتند و ناگهان دچار شوک عجیبی شدند. حتی کسانی که جلوی بیمارستان جمع شده بودند، باور نمیکردند. اتفاقاتی هم که بعد از رحلت افتاد و روشی که نظام در برابر آن برگزید، بسیار هوشمندانه بود و به عنوان یک شخصیت برجسته نظام و در چارچوب حاکمیت، با ایشان برخورد شد و همه اقداماتی که باید در تجلیل از یکی از سران و شخصیتهای بالای کشور شکل میگرفت، درباره ایشان انجام شد که واقعا جای تشکر هم دارد مخصوصا از رهبر معظم انقلاب. تشییع ایشان هم واقعا باورکردنی نبود و مردم انصافا حق ایشان را ادا کردند و این مسأله باعث آبروی جمهوری اسلامی و خانواده ایشان شد.
--اتفاقی که در قم راجع به شعار استخر فرح افتاد. چون همه نظام، اعم از نیروهای امنیتی و غیر امنیتی و اداری و... میدانند استخر کوچکی که ابوی از آن استفاده میکردند، استخر فرح نبود. اینکه چه جور در گوشهای این اتفاق میافتد و هیچ کس هم نمیآید در تلویزیون بگوید که اصلا قضیه این استخر چه بوده است؟
--همین عوامل مستند تخریبی اخیر، آمدند و به یاسرگفتند بگویید اشتباه این مستند کجاست؟ که یاسرجواب داده بود: «شما همین یک فقره استخر در کاخ فرح را جواب بدهید تا بقیه اش را به شما بگویم.» موارد زیادی گفته و نام ایشان مطرح میشود و متأسفانه پاسخی هم داده نمیشود. من دیده ام گاهی وقتی شایعهای درباره بعضی از مسؤولان و چهرهها مطرح میشود، تلویزیون فورا تکذیب میکند. مثلا درباره آقای حداد حرفی زده بودند و تلویزیون چند بار تکذیب کردیا درباره داماد آقای احمد خاتمی موارد زیادی را روشنگری کردند، ولی در مورد ابوی روشنگری نمیشود که به نظرم کار صحیحی نیست.
--بخش زیادی از مکانهایی که الان نهادها دارند استفاده میکنند، محلهای مصادرهای از رژیم گذشته هستند. داستان همین خانه موزه و جایی که ابوی در آن زندگی میکرد هم شفاف و مشخص است. خانهای بود کنار حسینیه جماران که قبل از انقلاب، خانوادهای درده جماران در آن زندگی میکردند. موقعی که امام در آنجا حضور پیدا کردند، این خانواده به خاطر شرایط حفاظتی و امنیتی در عذاب قرار گرفت و رفت وبه بیت امام شکایت کرد. امام دستور میدهند آن خانه خریداری شود. بعد از اتفاقات سال ۱۳۶۰ و آن ترورهای گسترده و ناامنی زیاد، امام فرمودند که این خانه را در اختیارآقای هاشمی بگذارید و ایشان در اواخر سال ۱۳۶۰ به این خانه نقل مکان کرد. ایشان از سال ۱۳۶۰ تا رحلتشان در این خانه زندگی میکرد. حالا چه شایعاتی در این باره گفته شده، بماند. موقعی که امام این دستور را فرمودند، بنیاد مستضعفان خانه را خرید و، چون صلاح نبود خانه در اختیار بنیاد باشد، دولت آن را خرید. بعد هم که ابوی رحلت کردند، دیدیم صلاح نیست حاج خانم اینجا بمانند، چون ایشان که منصبی ندارد و احتمالاخانه نماز ندارد ولذا حاج خانم را پیش خودمان بردیم و اینجا را هم با اثاث وجهیزیه حاج خانم با مصوبه قانونی دولت، تبدیل به خانه -موزه کردیم و حتی یک قاشق یاچنگال را هم از اینجانبردیم...
--در زمانی که آیت ا... هاشمی رئیس جمهور بودند، دولت در شمال شهر دنبال جایی می گشت که پنجشنبه و جمعه ها یا وقتی که قرار بود جلسه اضطراری یاسری برگزار شود، در آنجا برگزار شود. اول بحث شد که این جلسات در کاخ سعدآباد برگزار شود. بعددیدندکار درستی نیست و نزدیک این کاخ در سمت زعفرانیه، ملکی مصادرهای بود که بنیاد آن را خریده بود. باغی بود که در آن گل پرورش میدادند. استخر نسبتا کوچکی هم داشت که برای آبیاری از آن استفاده میشد. دولت این ملک را میخرد. این ملک دراختیار ریاست جمهوری بود. وقتی دوره ریاست جمهوری ابوی در سال ۱۳۷۶ تمام میشود و ایشان به مجمع تشخیص مصلحت نظام میروند، زمانی که آنجا بودند، بحث میشود این ملک را در اختیار ریاست جمهوری بگذاریم یا به مجمع منتقل کنیم؟ و تصمیم گرفته میشود که مانند برخی دیگر از مجموعه ها، دراختیار مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گیرد تا بخشی از ملاقاتهای رئیس مجمع در آنجا انجام شود.
--او پیرامون استخر هاشمی می گوید: بیشترشبیه یک حوض بودکه پلهای در آن پایین میآمدو دیوارهای سنگی داشت. در آنجا تصمیم گرفتیم روی این استخرکوچک یک سقف بزنیم که بشود به عنوان استخر از آن استفاده کرد. کمرابوی پس از ترور درد میکرد و از زمان مجلس باید بصورت مداوم به آب درمانی و استخر میرفتند. قرار شد به شنا ادامه بدهندو هفتهای دو یا سه روزشنا میکردند. یکی از دلایل سلامتی شان همین شنابود. این استخر در سال ۱۳۷۷ مسقف شد و کارهایش انجام گردید. در سال ۱۳۷۷ بنای اینجا تمام شد. از سال ۱۳۷۷ تا آخر عمر، آیت ا... هاشمی رفسنجانی در اینجا استخر میرفتند.
--تنهاجایی بود که ابوی تنها بود. یکی از دلایلی هم که مشکوک میشوند که چرا ایشان در اینجارحلت کرده همین است. چون تنها نقطهای که دوربین حفاظتی درفضای استخر وجود نداشت اینجا بود. اصلا این ساختمان واستخرهیچ ارتباطی به فرح وکاخ فرح ندارد و این ادعاکذب محض است.
--این استخر فقط در اختیار مجمع تشخیص بودباکس دیگری هم از آن استفاده میکرد؟
نه، فقط مجمع.
اعضای مجمع چطور؟
نه، یک استخرکوچک هم در حیاط خانه بود که الان تبدیل به موزه شده که حاج آقا تابستانها در آنجا استخر میرفتند. یک استخر مثلثی کوچک و بیشتر شبیه حوض است. حالا شما یک حرکت مثبت در نظام را، به این شکل تبدیل به حرکتی منفی کنید، آن هم برای تخریب یکی از استوانههای انقلاب. این چه معنایی دارد؟
--البته این که بگوییم قطعا رحلت آیت ا... هاشمی غیرطبیعی بوده، حرف درستی نیست و ما واقعا هیچ دلیل متقنی بر غیرطبیعی بودن رحلت ایشان نداریم، ولی عدهای شواهدی را مطرح میکنند که ایجاد شبهه میکند. یعنی قضیه دو طرفه است. همین فیلم هاشمی زنده است را نگاه کنید، هرکسی پایان این فیلم را ببیند، خواهد گفت که حتما هاشمی را کشته اند! آخرین جملات فیلم را دقت کنید یا وقتی تابلوی استخر فرح را در قم بالا میبرند و بعد هم هیچ اتفاقی برای کسانی که این کار را کرده اند نمیافتد، همه خواهند گفت: حتما مسائلی پشت پرده است. اتفاقا ماجرا بیشتر از طرف مخالفان آقای هاشمی مطرح میشود.
--حرفهای فاطمه بیشتر علت احساسی و عاطفی دارد. اتفاقی برای پدر میافتد و، چون شرایط بسیار بغرنج است، هیچ کس نمیتواند قبول کند این اتفاق عادی بوده است. یعنی در ذهنشان نمیتوانند این موضوع را هضم کنند. مخصوصا حوادثی که بعد از رحلت اتفاق میافتند مهم ترند. بالاخره ایشان یک تیم حفاظتی بسیار قوی در تراز سران قوه داشت و وقتی این اتفاق میافتد، حدود ۲۰، ۳۰ نفر آنجا بوده اند، از جمله تیم پزشکی. طبعا این ذهنیت پیش میآید که اگر هم این اتفاق برای ایشان افتاده است، نباید در چنین شرایطی رحلت میکرد؛ لذا باید به خانواده حق بدهید که نسبت به این موضوع حساس باشند و ذهنشانهمیشه درگیر باشد.
--موضوع آلودگی رادیواکتیو را یکی از مسؤولان ارشد امنیتی به طور خصوصی به فاطمه گفته بود. من دیدم فاطمه گریه کنان آمد خانه، من رفتم پیش آن فرد و اعتراض کردم که چرا چنین خبری را به فاطمه گفتید؟ و اوهم گفت که از دستش در رفته است! نهایتا با ما جلسه گذاشتند. در این جلسه به ما گفتند گزارشهایی دریافت کرده اند که براساس آن گزارشهاکه حاج آقا آلوده به رادیواکتیو بوده است. پرسیدیم از کجا فهمیدید؟ گفتند: لباس، حوله وهمین طور سوند بیمارستان را تست کردیم و ایشان ده برابر آلوده بود! بعد آمدند و گفتند باید از مادرتان هم تست بگیریم. بعد آمدند و گفتند حاج خانم هم سه تا چهار برابر به رادیواکتیو آلوده است! بعد دیدیم برای حاج خانم هیچ کاری نمیکنند. گفتیم: حاج آقا که رفته است، چرا برای حاج خانم کاری نمیکنید؟ بعد کارشناسان ونمایندگان سپاه گفتند که این آنالیز را قبول ندارند. اما کارشناسان وزارت دفاع گفتند قبول داریم. بین خودشان اختلاف بود. به مسؤولان اطلاعاتی و وزیر بهداشت گفته شد شما میگویید حاج خانم آلوده است، پس چرا هیچ کاری برایش نمیکنید؟ احتمالا میدانید که درباره آلودگی به رادیواکتیو، میتوانید تست کنید و ببینید آلودگی مال چه زمانی است؟ یعنی دقیق، حتی به ثانیه میتوانید ماجرا را دربیاورید. بعد میتوانید بفهمید آیت ا... در آن ساعت و دقیقه در کجا بود، اطرافش چه بود و...همه اینها را میتوانید دقیق دربیاورید. در نمونههای دیگر دیده اید که پلیس در برخی کشورها چطور زمان و مکان دقیق آلودگی را میگویند. به هرحال سه چهار بار خودم رفتم و گفتم بیایید کاری کنید، دست کم آن نتیجه آنالیز خودتان را به ما بدهید که دادند. بعد ایجاد تردید شدکه لابد چیزی نیست و احتمالا این حرفبی اساس است. تنها راه این بود که مادرم را تست کنیم. به هزینه خودمان تست کردیم و دیدیم اثری از آلودگی نبود! آلودگی رادیواکتیویته مادرم را که تست کردند، گفتند: نتایج نمونه برداری که به عنوان آلوده داده اند، میتواند نوعی عددسازی باشد!)