تماس زنی ناشناس با مأموران پلیس راز قتل مردی را که 12 سال قبل در جریان یک درگیری خانوادگی کشته و دفن شده بود برملا کرد.
به گزارش شرق سال گذشته زنی به پلیس گزارش داد سال 85 مرد جوانی در یک خانه به قتل رسید و مردان خانواده او را در چاهی انداخته و دفن کردند. زمانی که پلیس به آدرسی که این زن گفته بود رفت، مادر و دختری که در خانه بودند مدعی شدند قتلی در خانه اتفاق نیفتاده است. وقتی پلیس از آنها سؤال کرد میثم، پسرتان که قبلا در این خانه زندگی میکرد حالا کجاست، آنها حرفی برای گفتن نداشتند تا اینکه پلیس با کمک مأموران آتشنشانی موفق شد به چاه خانه دست پیدا کند و بهاینترتیب تکههایی از استخوان مرد پیدا و با انجام آزمایشات دی.ان.ای مشخص شد استخوانها متعلق به میثم است.
مادر و خواهر میثم که افغانستانی هستند مورد بازجویی قرار گرفتند. آنها گفتند نمیدانند چه کسی میثم را به قتل رسانده است، اما در جریان قتل او هستند.
خواهر میثم گفت: سال 85 یک روز زمستانی که ما از خانه بیرون رفته بودیم، وقتی برگشتیم با جسد برادرم روبهرو شدیم. اول فکر کردیم او خوابیده است، چون دراز کشیده و پتویی هم روی او بود. وقتی سعی کردیم بیدارش کنیم و پتو را کنار زدیم متوجه شدیم او کشته شده و لباسش خونآلود است. با توجه به اینکه همگی ترسیده بودیم، دامادمان و یکی از برادرانمان گفتند بهتر است که جسد میثم را دفن کنیم، چون اگر پلیس بیاید به ما مظنون میشود و ما نمیتوانیم ثابت کنیم او را نکشتهایم. ما هم رضایت دادیم و جسد برادرم در خانه دفن شد.
این دختر گفت: در این سالها پدرمان فوت کرد و برادر کوچکمان از ما نگهداری میکرد. یکی دیگر از برادرانم و دامادمان به افغانستان رفتند و ما تنها ماندیم و تنها کسی که داریم، برادر کوچکمان است، البته میثم در ایران به دنیا آمده بود. پدر ما دوبار ازدواج کرد و برادر کوچکمان از همسر دیگر پدرمان است، اما از ما نگهداری میکند.
این دختر بعد از اینکه توضیحاتی ارائه داد، به مأموران گفت او و مادرش هیچ شکایتی ندارند. بااینحال مأموران برادر میثم را به اتهام قتل بازداشت کردند.
بررسیهای مأموران نشان داد که میثم با برادران و شوهرخواهرش بر سر مسائلی اختلاف داشته و آنها چندینبار با هم درگیر شده و حتی یکبار هم میثم را به مرگ تهدید کرده بودند. همچنین پلیس متوجه شد داماد خانواده و برادر مقتول که به افغانستان رفتهاند اعضای خانواده را تهدید کرده و گفتهاند اگر میخواهند غذا و جایی برای زندگی داشته باشند باید سکوت کنند، به همین دلیل هم اعضای خانواده شکایتی مطرح نکرده و راز قتل میثم را سربهمهر گذاشتهاند.
هرچند زنی که ابتدا با مأموران تماس گرفته جزئیات زیادی از قتل نگفته بود، اما عنوان کرده بود که قتل را برادران میثم و داماد خانواده مرتکب شدهاند.
وقتی مادر مقتول در برابر گفتههای پلیس قرار گرفت و مأموران از او خواستند درباره اظهارات زن ناشناس صحبت کند، گفت: من نمیدانم چه کسی میثم را کشته، حالا هم شما پسرم را بازداشت کردهاید، اما اشتباه کردهاید، چون زندگی ما به خطر افتاده است. پسرم که در بازداشت است سه فرزند دارد و خرجی زندگی من و خواهرش را هم میدهد، اینهمه آدم بیسرپرست شدهاند و شما به دنبال قاتل پسر دیگرم هستید، اما او را اشتباهی گرفتهاید.
هرچند مادر و خواهر مقتول گفتند هیچ شکایتی ندارند، اما با شکایت دادستان علیه برادر متهم که در ایران است و برادر و شوهرخواهر مقتول که در افغانستان هستند، پرونده به جریان افتاد و کیفرخواست صادر شد. تنها متهم حاضر در ایران با صدور کیفرخواست برای محاکمه به دادگاه برده شد. متهم روز گذشته در شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. در ابتدای جلسه رسیدگی کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و در ادامه اولیایدم در جایگاه حاضر شدند. مادر مقتول یکبار دیگر گفت: من شکایتی مطرح نکردهام، چرا پسرم را بازداشت کردید؟ شما نباید او را که نانآور خانه من است بازداشت میکردید، من حالا باید چه کنم؟ من و دخترم و سه فرزند پسرم بیسرپرست شدهایم، نانی برای خوردن نداریم، پسرم برادرش را نکشته است و ما شکایتی نداریم، اصلا خبر هم نداریم چه کسی این کار را کرده است. شاید دامادمان این کار را کرده، او هم حالا اینجا نیست.
او گفت: وقتی با جسد پسرم روبهرو شدیم، چون میترسیدیم بیخود کسی بازداشت شود، به پیشنهاد دامادم او را در پتو پیچیدیم و در خانه دفن کردیم، حالا هم میگویم من از کسی شکایتی ندارم. ما مشکل مالی داشتیم، دامادمان دخالت میکرد و میگفت به پدرتان بگویید زمینهایش را بفروشد تا مشکل همگی حل شود، میثم مخالفت میکرد و من فکر میکنم به همین خاطر دامادمان او را کشته است.
بعد از گفتههای این زن، از آنجایی که چند شاهد احضارشده در دادگاه حاضر نشده بودند، قضات ادامه رسیدگی را به بعد موکول کردند.
افشای راز 12 ساله قتل با تماس زن ناشناس
در این سالها پدرمان فوت کرد و برادر کوچکمان از ما نگهداری میکرد. یکی دیگر از برادرانم و دامادمان به افغانستان رفتند و ما تنها ماندیم و تنها کسی که داریم، برادر کوچکمان است، البته میثم در ایران به دنیا آمده بود. پدر ما دوبار ازدواج کرد و برادر کوچکمان از همسر دیگر پدرمان است، اما از ما نگهداری میکند.