جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۲ آذر ۱۳۹۷ - ۲۱:۲۸

دل‌نوشته طلبه جوانی که او را نامزد جایزه جلال آل احمد کرد

سید احمد بطحایی از روحانیون داستان‌نویس است که با چاپ کتاب «سی و ده» به عنوان نامزد بخش ویژه یازدهمین جایزه جلال آل احمد معرفی شده است.
کد خبر : ۴۴۲۵۵۲

سید احمد بطحایی متولد ۱۳۶۶ و طلبۀ سطح چهار حوزۀ علمیه قم است که به عنوان یکی از روحانیون نویسنده توانسته آثار درخشانی را از خود به جای بگذارد. رمان «مصائب یک پیامبر» او در جشنوارۀ «هنر‌های آسمانی» سال ۱۳۸۹، رتبۀ نخست داستان بلند را از آن خود کرد و داستان «سی و ده» به عنوان روز نوشت‌های تبلیغی یک روحانی یکی از پرطرفدارترین آثار این نویسنده به شمار می‌رود.

به گزارش میزان،  وی که نامزد بخش ویژه یازدهمین جایزه جلال آل احمد نیز شده است قرار است به عنوان یکی از داستان‌نویسان جوان ایرانی، آثارش به مناسبت چهل سالگی انقلاب اسلامی به رأی‌گیری عمومی گذاشته شود.

«هر صبح می‌میریم»

دل‌نوشته طلبه جوانی که او را نامزد جایزه جلال آل احمد کردوی در «هر صبح می‌میریم» که اولین اثر داستانی‌اش به شمار می‌رود، به عشق و گناه و همچنین عقوبت و رستگاری انسان مدرن پرداخته است.

این رمان شامل سه فصل روزگار جهنم، روزگار برزخ و روزگار دنیا است و برخی‌ها معتقدند که شاید این سیر معکوس در تجربه انسان‌ها به این دلیل باشد که آنچه در روزگار جهنم اتفاق می‌افتد، همان چیز‌های آزاردهنده‌ای است که در روزگار دنیا برای افراد اتفاق افتاده و روزگار جهنمش چیزی جز وجدان معذب انسان‌ها در روزگار دنیا نیست.

راوی رمان که عکاس مجله بوده، در بند اعدامی‌ها زندانی و در انتظار اجرای حکم است، اما پیش از آن در محکمه‌ای خیالی خود را داوری و قضاوت می‌کند. این داستان که به بیان کشمکش‌های درونی، دغدغه‌های زیستی و آشفتگی ذهنی ـ. روانی مردی محکوم به اعدام در بندمی‌پردازد، روایتگر قصه مردی است که هم قاتل همسر باردارش، مریم است و هم در گذشته دور باعث مرگ مادر و نوزاد به‌دنیانیامده‌اش، نسیم، شده است.

در بخشی از این کتاب آمده است: صدای راه رفتن هیتلری توی کریدور هم نمی‌تواند جلوم را بگیرد و سر و صدایش و باز شدن در حتی. سرباز دستم را می‌گیرد. نمی‌دانم چرا این قدر مهربان شده! بهترین کاری را که می‌شد، در حقم انجام می‌دهند. لااقل از این اتاق خلاصم می‌کنند.

«سی و ده»

دل‌نوشته طلبه جوانی که او را نامزد جایزه جلال آل احمد کردداستان «سی و ده» سید احمد بطحایی شامل سی روایت از استان کرمان در ماه رمضان و ده روایت از شهرستان ورامین در ماه محرم است که داستان یک روحانی در محیط تبلیغی خود را مطرح می‌کند.

وی در تمام داستان‌ها نقش راوی را دارد و داستان‌هایش حول محور چالش‌های ذهنی و عینی او با خود، مردم و محیط پیرامونش می‌چرخد.

«سی و ده» روز نوشت‌های تبلیغی یک روحانی محسوب می‌شود که در مواجهه با مردم نقاط مختلف به نگارش در آمده است. روایت‌هایی واقعی و مستند از زندگی یک طلبه و حضور او در فرهنگ‌های متفاوت که یکی فرهنگ گرم و کویری جنوب کشور و دیگری در روستایی نزدیک به پایتخت است، سبک زندگی دینی جامعه اسلامی و رابطه صمیمانه و بی پرده روحانی و مردم را نشان می‌دهد.

در بخشی از کتاب آمده است:

«توی دلم می‌گویم مادربزرگ کمکم کن و می‌زنم توی مصیبت. تا می‌گویم «السلام علیک یا خدیجة الکبری» پیرمرد با دست محکم می‌زند به پیشانیِ آفتاب سوخته‌اش و اشک از چشم‌هایش نم نم می‌آید و لای ریش‌های چند روز نتراشیده‌اش گم می‌شود. سوزِ ناله‌اش حتی روی من هم تأثیر می‌گذارد و جان سوزتر می‌خوانم. روضه و دعای بعدش که تمام می‌شود، سمتم می‌آید. محکم بغلم می‌کند و می‌بوسدم. صورتش هنوز خیس است. خوشحالم هم دلش را نشکسته‌ام و هم روضه خوبی خوانده‌ام. از همه خداحافظی می‌کنم و سمتِ خانه می‌روم که جوانی از پشت صدایم می‌کند. برمی‌گردم. کمی عقب‌تر از پیرمرد چفت به ستون نشسته بود. چشم‌هایش قرمز است هنوز. پیرمرد هم چند قدم عقب‌تر از او ایستاده. «ببِخشِدا، ولی حاجی می‌شه یه خواهشی کنم؟» لابد می‌خواهد فردا یک روضه دیگر برایشان بخوانم. خیلی بهشان چسبیده انگار. با همان لبخند رحمانی‌طور می‌گویم بفرمایید. «حاجی مِشه دیگه روضه حِضرت خِدیجه نِخونی». یک آن همان خنده روی لبم خشک شده و می‌ماسد. می‌گویم چرا؟ «حاجی خِدیجه اسم مادِرِمه، چهل روز پیش فوت کرد. نِخونی برای این بابام بهتره. دستتم درد نکنه.» سریع خداحافظی می‌کند و سمت پیرمرد می‌رود.

داستان «سی و ده» سال گذشته از سوی نشر بوستان کتاب منتشر شده است.