او میگوید، هنوز هیچ کسی جز همسرش، از این موضوع اطلاع ندارد و نمیخواهد که کسی هم باخبر شود. همسرش نیز خیلی خوب با این موضوع کنار آمده اما معتقد است برخی افراد علاوه بر همسرشان، کسانی را دارند که از این موضوع مطلع شده و برخلاف تصور به همین دلیل نیز بر مشکلاتشان افزوده شده است.
به گزارش ایسنا این شهروند یزدی با بیان اینکه معضل کنونی جامعه در برخورد با بیماران ایدزی دیگر کم آگاهی در مورد این نوع بیماری نیست، تصریح کرده، این بیماری برخلاف سالهای گذشته، در بین جامعه بسیار شناخته شده است و اکثر مردم جامعه علاوه بر شناخت با آن، راههای انتقال این بیماری را نیز به خوبی میشناسند لذا بازخورد و نگاه کنونی جامعه در مورد بیماری هیچ ارتباطی با آگاهی و شناخت آنان با بیماری ایدز ندارد و عمدتاً نشات گرفته از هراس آنان نسبت به آن است.
به اعتقاد این بیمار، نسلهای دهه 60 و 70 ذهنی آغشته به تبلیغات سوء در مورد این بیماری دارند و شاید در این مورد مردم مقصر نیستند چرا که در دهه 70 برنامههای صدا و سیما از این بیماری چهره وحشتناکی به نمایش گذاشتند. نسلهای دهه 60 نیز افکاری پر از ترس از ایدز را در سر پروراندهاند و البته نسل جدید هم به ظاهر اطلاعات درست تری در مورد این بیماری دارند اما افکار نسل گذشته خود را همچنان در ذهن خود نگه داشته و با خود منتقل میکنند.
او، رفتار حتی برخی از بستگان درجه یک افراد مبتلا به این بیماری را غیرقابل تحمل خوانده؛ این افراد باز هم از روی ترحم با فرزند، همسر یا آشنای ایدزی خود معاشرت دارند به طوری که حتی مادر یک فرزند مبتلا به ایدز هم هنوز ترس از ابتلا به این بیماری را در وجود خود دارد و این مسئله آزاردهندهترین برخورد نزدیکان یک بیمار است.
وی با بیان فرهنگ بالای کشورهای دیگر در برخورد با بیماران مبتلا به ایدز، میگوید: در بسیاری از کشورها، ایدز نیز همانند سایر بیماریها، یک بیماری محسوب میشود به طوری که در ورودی استخرها تابلوهایی نصب شده که نوشته است؛ «برای رعایت حال بیماران، افراد دارای مشکلات پوستی داخل آب نیایند.»
او رفتار دیگران نیست به مبتلایان به بیماری ایدز را ناشی از ترس یا ناآگاهی دانسته و تعریف میکند که حتی هنگامی که صنایع دستی تولیدی کارگاه بیماران ایدزی را برای یک پزشک برده که در فروش آنها در این باره به او کمک کرده، وقتی از ساخت آنها توسط بیماران ایدزی مطلع شد، از خرید آنها امتناع کرده و عنوان کرده شاید سوزن به دست آنها خورده باشد و خون آنها روی این وسایل مانده باشد؟!
در حالی این موضوع از جانب این پزشک مطرح شد که 15 سال در حوزه بیماری ایدز در حال فعالیت است و میداند که ویروس ایدز کمتر از 2 دقیقه در خون و بیرون از بدن زنده میماند.
این شهروند از روز خواستگاری اش گفت و اینکه وقتی با او قرار محضر گذاشته، تماسی با همسر وی گرفته شد و به او توصیه شد که همسرت را به چکاپ ببر؛ هر چند تاکنون هویت این شخص فاش نشده است اما باعث شد که خانواده همسر از او آزمایش دقیق ایدز را بخواهند.
او میگوید: "من که نمیدانستم چه باید کنم، نسبت به آزمایش دادن اقدام کردم و به طور غیرقابل تصوری نتیجه آزمایش منفی بود و به قول مددکارم این صدای خدا بود نه صدای تو!"
او سه ماه بیماری خود را از همسرش مخفی کرده اما بلاخره در آزمایش دیگری این مسئله هویدا شد؛ نتیجه آزمایش مثبت بود اما همسرش با وی ازدواج کرده بود! حالا 10 سال از زندگی مشترکشان گذشته و آنها از زندگی با هم راضی اند.
همسرش میگوید: "زمانی که نتیجه آزمایش را به من گفتند، نمیدانستم چگونه باید واکنش نشان بدهم. در حالی که شوک بزرگی به من وارد شده بود با خونسردی گفتم خب همسر من بیمار شده است. با گذشت هشت سال از این موضوع، هنوز هم رفتارم در آن روز برایم جای سوال دارد ولی بسیار از زندگیام راضی هستم."
این بانوی یزدی که همسر یک مرد ایدزی است، میگوید: "با این باور که عمر دست خداست، با این موضوع کنار آمدم و با خود گفتم شاید او بیشتر از من عمر کند پس نباید بیماری سدی برای خوشبختیام شود و زندگی و خانواده و همسرم را ترک کند چرا که خداوند مواظب هر دوی ماست."
این بیمار 46 ساله یزدی مبتلا به بیماری ایدز میگوید شاید ایدز غیرقابل باورترین تفکر هر انسانی است که آن را برای خود تصور کند و ادامه میدهد، قل از آنکه بفهمد به HIV مبتلا شده خیلی نسبت به آن آگاهی نداشته و با دیدی "مشتیوار" آن را برای دیگران تصور میکرده و این که همیشه با افراد مبتلا خیلی خوش برخورد خواهد بود اما همینکه فهمیده آن بیمار خودش است، هزار و یک مشکل به سراغش آمده و ذهنش مخدوش شده است.
وی ادامه میدهد: "انتقام جویی اولین راهکاری بود که به سراغم آمد؛ چرا ازدواج کردم؟ چرا من؟ چرا من؟ زن و شوهری که فقط خانه و آشپزخانه نبود، علاوه بر آن اجتماع، دوستان و آشنایان را چه میخواستم بکنم؟ آنجا بود که بهانهگیریهایم شروع شد و اولویتهایم عوض شدند. این همان جایی است که بیماری با آدم حرف میزند."
وی اضافه میکند: "در این هنگام، سوالهای که به ذهنت میآیند این گونه شروع میشوند؛ تو قرار نیست عمر کنی، پس زندگی را رها کن. برای چه خانه میخواهی؟ برای چه میخواهی مسافرت بروی؟ و ... و دوباره ذهن آدم پر میشود از این که این زن همه چیز را زیر پایش گذاشته و با تو ازدواج کرده است. با او چه خواهی کرد؟ و دوباره خودت را دلداری میدهی که او از روی اجبار و دلسوزی مانده، نه برای خودت و این چرخه درگیریها همچنان ادامه دارد..."
این شهروند HIV مثبت بارها از خود پرسیده که آیا همسرش میخواهد طلاق بگیرد و هزاران فکر دیگر که هزاران بار به سراغش میآید؛ او معتقد است 99 درصد از زنانی که حتی مبتلا نبودهاند و پای همسران خود ماندهاند، از روی اجبار و ترس از آبرو یا ترحم ماندهاند ولی همسرش فقط برای او مانده است.
وی ادامه میدهد: "گاهی فکر میکنم خدا یک روز، آفرینش را کنار گذاشته و همسر مرا با این هدف که در کنار من زندگی کند، آفریده است."
و همسر این بیمار، اینکه مردم و حتی پزشکان، بیماران ایدزی را به حال خود رها میکنند را دردآور دانسته و معتقد است که هر چقدر هم که فرهنگ سازی شود تا زمانی که مردم خود نخواهند، موفق نخواهند شد.
او تصریح میکند؛ "هنوز به عنوان همسر یک بیمار ایدزی پس از 10 سال با رعایت نکات و برخی از رفتارهای زناشویی بیمار نشدهام."
حالا این شهروند یزدی و همسرش، زندگی خیلی خوبی دارند و همدیگر را درک میکنند اما یک بیمار ایدزی تنها زمانی با درد دل کردن ارضا میشود که با یک بیمار مشابه خود گفتوگو کند. چرا بیماران ایدزی از نظر روحی بسیار آسیب پذیر هستند و به همین دلیل 50 درصد آنها به سمت مواد مخدر کشیده میشوند و 50 درصد دیگر به سمت خودکشی و این دقیقاً زندگی یک بیمار ایدزی با روی بد بیماری است.
به گفته مبتلا به ویروس اچ.آی.وی، راهکار زندگی سالم با این قبیل بیماران، زندگی کردن و پذیرفتن آنها در جامعه است و اینکه آنان بیماری شان را بپذیرند در این صورت با آن نمی جنگند بلکه با این بیماری حرف میزنند و آن وقت است که روی خوش بیماری را خواهند دید. به عبارت دیگر اگر بیمار ایدزی مجرد است باید بیماریاش نفر دوم زندگیاش شود و اگر همسر دارد، این بیماری باید نفر سوم زندگیاش باشد تا بتواند روی خوش زندگی را در این شرایط نیز ببیند.
او خود را مارکوپلویی میداند که میخواهد همسرش را به سرتاسر ایران ببرد و به نظرش هنوز زود است که به فکر بچه دار شدن باشند؛ او که مسلط به تمام گویشهای کشور و زبان انگلیسی است و فارغ التحصیل مقطع کارشناسی است، معتقد است خاص است چون اچ.ای. وی دارد و می گوید تا 120 سال در این دنیا زندگی خواهم کرد.
دکتر وحید جهانمیرینژاد، مشاور فرهنگی اداره ایدز وزارت بهداشت در گفتوگو با خبرنگار ایسنا با بیان اینکه هر چند به ظاهر ناآگاهی جامعه در مورد بیماری ایدز برطرف شده اما متاسفانه هنوز مشکل نگاه جامعه به این بیماران برطرف نشده چرا که خیلی از افراد جامعه همچنان تصورات بسیار اشتباهی در مورد این بیماری دارند.
به گفته او حتی برخی از پزشکان که آگاهی کاملی در مورد بیماری ایدز دارند، نگاهی متفاوت به مبتلایان به این بیماری دارند لذا باید آگاهی به اندازهای برسد که بر نگرش افراد نیز تاثیر بگذارد.
مشاور فرهنگی اداره ایدز وزارت بهداشت ضمن یادآور شدن برخورد خوب برخی از پزشکان نیز در مورد این بیماران حتی به صورت ویزیت رایگان، عنوان میکند: این که پزشکان یکی از شهرها با وجود آگاهی در مورد این بیماری، از عمل جراحی پسر بچه سه ماههای که متعلق به والدین مبتلا به ایدز بود ولی خود کودک بیمار نبود، امتناع میکنند، موضوعی است که نمیتوان آن را در قالب فرهنگ سازی گنجاند.
وی اظهار میکند: تاکنون رسیدگی و برخورد قانونی با ناقلان عامد این بیماری که البته بسیار محدود وجود دارد در کشورمان مطرح بوده است ولی به نظر باید اکنون برخوردهایی قانونی برای کادر درمانی بیتوجه به این بیماران اعمال شود. ریسک ابتلا به بیماری نباید مانعی برای ممانعت از انجام وظیفه افراد در قبال این بیماران شود چرا که این اقدام وجهه قانونی ندارد.
وی حتی به اظهارات یک حقوقدان در مورد لزوم بررسی قانونی برخی از آزمایشهای اجباری در مورد برخی از مشاغل اشاره و تصریح میکند: آزمایش اجباری اچ.آی. وی به هیچ وجه و در هیچ سازمانی نباید صورت گیرد ولی امروز شاهدیم که در برخی سازمان ها به اجبار از متقاضیان جواب آزمایش اچ.آی.وی درخواست میشود.
به گفته جهانمیری نژاد، در حال حاضر و براساس تخمینهای علمی حداقل 60 هزار نفر مبتلا به ایدز در کشورمان زندگی میکنند ولی تنها 24 هزار نفر از آنها در مورد بیماری خود اطلاع دارند و حداقل 60 درصد از آنها از وجود این عفونت در بدن خود ناآگاه هستند. بیماران بیاطلاع از ابتلای خود به ایدز علاوه بر این که از موهبت درمان بینصیب میمانند، ناخواسته، ویروس بیماری را به دیگران هم منتقل میکنند.
جهانمیری نژاد به تعهد کشورمان برای کنترل اچ.آی.وی تا سال 1399 با عنوان 90/90/90، اشاره و تصریح میکند: براساس این تعهد در وهله اول باید 90 درصد از مبتلایان شناسایی شوند، در وهله بعد 90 درصد افراد شناسایی شده، تحت درمان های مناسب قرار گیرند و نهایتاً در این مقطع زمانی 90 درصد افراد تحت درمان، از موفقیت درمان با آزمایش های اختصاصی، اطمینان حاصل کنند.
وی با بیان این که مشکل کنونی همان 90 نخست است، میگوید: در حال حاضر با اقدامات وزارت بهداشت برای مراحل دوم و سوم مشکلی وجود ندارد به عبارتی تمام کسانی که برای درمان به مراکز مشاوره بیماریهای رفتاری مراجعه کنند، به صورت کاملاً رایگان و محرمانه، تحت درمان موثر قرار میگیرند که منجر به زندگی کاملاً طبیعی آنان میشود.
جهانمیری نژاد با تاکید بر این که متأسفانه تا شناسایی 90 درصد مبتلایان به ایدز در کشورمان فاصله بسیاری وجود دارد، تصریح میکند: همان گونه که ذکر شد تنها حدود 40 درصد از مبتلایان تاکنون از بیماری خود آگاه شدهاند.
وی ادامه میدهد: راهکار وزارت بهداشت برای دستیابی به هدف شناسایی 90 درصد مبتلایان به اچ.آی.وی اقدامات مستمر فرهنگی، هماهنگیهای بین بخشی مناسب، از بین بردن ترس و واهمه کاذب موجود در جامعه و از بین بردن انگ و تبعیض نسبت با مبتلایان به ایدز است.
مشاور فرهنگی اداره ایدز وزارت بهداشت از ایجاد شبکه ملی سمنهای فعال در حوزه ایدز نیز خبر میدهد و میگوید: این شبکه موسوم به «شمسا» در وزارت بهداشت رونمایی خواهد شد و برای رفع نواقص حتی در حوزه آموزش از همه کشور متقاضی داشته است.
جهانمیری نژاد همچنین از برگزاری کمپینهایی مانند «من هم آزمایش اچ.آی.وی میدهم» و کمپین پزشکان و دانشجویان پزشکی با عنوان «اکسیر قرمز» به عنوان دیگر فعالیتهای فرهنگی صورت گرفته در این رابطه یاد میکند.