جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۴ آبان ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۸

۳ خاطره از حنیف به بهانه خداحافظی اش از فوتبال

مدافع اسبق استقلال و پاس که اهالی فوتبال خاطرات خاصی از او دارند دیروز با انتشار بیانیه‌ای خداحافظی خودش از دنیای بازیگری را اعلام کرد.
کد خبر : ۴۴۰۱۷۲
حنیف عمران‌زاده بازیکنی بود که به رغم همه ضعف‌ها و مشکلات، یک خصوصیت بارز داشت، مزیتی به نام «صراحت لهجه»، ویژگی‌ای که خیلی‌ها از آن بی‌بهره‌اند و یا ترجیح می‌دهند به جای استفاده از این صفت خودشان را همرنگ بعضی افراد کرده و نان را به نرخ روز بخورند. حالا که حنیف از فوتبال خداحافظی کرده بد ندیدیم سه خاطره خیلی جذاب از او هنگامی که در استقلال توپ می‌زد را برای‌تان نقل کنیم و می‌دانیم که خودش هم از رسانه‌ای شدن یا تکرار مجدد آن‌ها ناراحت نمی‌شود.
ماشین ظرفشویی به جای همسر
به گزارش خبرورزشی، اوایل دهه ۹۰ سرمربی استقلال بازیکنان را داخل زمین کمپ حجازی جمع کرد و دقایقی برای‌شان حرف زد. قلعه‌نویی در خلال صحبت‌هایش به شاگردانش توصیه کرد زود ازدواج کنند، چون واقعاً به پیشرفت آن‌ها و کاهش حاشیه‌های‌شان کمک می‌کند. حنیف فردای آن روز در مصاحبه‌ای با خبرورزشی به حالت طنز گفت: «من که ماشین لباسشویی و ظرفشویی دارم، دیگه برای چی زن بگیرم؟!» این حرف با انتقادات تند بانوان خواننده خبرورزشی همراه شد و خود قلعه‌نویی هم با غضب به حنیف نگاه کرد، ولی در نهایت او را تنبیه نکرد، چون فهمید که از روی نیت بدی نگفته است!
این ببره نه پلنگ
در سال ۹۱ یک بار حنیف روی پایش خالکوبی کرده بود و وقتی عکاس ما (نصیر مقدری) سر تمرین رفت و این تتو را دید، عمران‌زاده بدون این که مانع شود، خیلی خوب و بی‌آلایش برایش ژست گرفت تا عکس آن را بگیرد. چند روز بعد شایعه شد حنیف به دلیل آن خالکوبی به کمیته اخلاق احضار می‌شود. او در همان ایام با ما تماس گرفت و به جای این که از چاپ آن عکس گلایه کند، گفت: «به اون دوستی که برای عکس تتوی من مطلب نوشت و عمونصیر مقدری سلام برسونین و بگین چرا اشتباه نوشته بودن؟ این خالکوبی ببر مازندران بود نه پلنگ!»
فوتبال را ول کن، کسوف را بچسب!
... و بالاخره این که در پاییز سال ۹۲ استقلال و سایپا در حالی به مصاف هم رفتند که همزمان با آن، یکی از مهم‌ترین خورشیدگرفتگی‌هایی که در ایران هم قابل رؤیت بود، به وقوع پیوست. استقلال با یک گل از حریف جلو بود و بازی به دقیقه ۸۹ رسیده بود که سایپا صاحب یک ضربه کرنر شد. همه بازیکنان حریف در محوطه جریمه استقلال بودند و مترصد ارسال توپ که حنیف به ۲ نفر از مهاجمان سایپا گفت: «بابا ول کنین، فوتبال همیشه هست. بیایین کسوف را تماشا کنین. فوتبال همیشه هست، ولی کسوف هر چند سال یک باره.» نارنجی‌پوشان با شنیدن این حرف نتوانستند جلوی خنده خودشان را بگیرند و مجید جلالی سرمربی وقت سایپا که در جریان حرف مدافع استقلال نبود، به شدت از بازیکنانش عصبانی شده و سر آن‌ها داد و فریاد می‌کرد که وقتی تیم یک گل عقب افتاده و دقایق پایانی مسابقه فرا رسیده، به جای این که توان‌شان را معطوف به جبران عقب‌ماندگی کنند چرا داخل زمین ایستاده و می‌خندند؟