بینوایان، عنوان معروفترین داستان و رُمان در عالم است. داستانی عاشقانه، در بحبوحه انقلاب کبیر فرانسه و مالامال از لحظههای تراژیک و صحنههای تلخ و شیرین. عرصه نبرد خیر و شرّ، خطا و اصلاح، توانگر و بینوا…
به گزارش روزنامه اطلاعات این داستان گاهی باصدها و حتی هزارها بازیگر و دستاندرکاران به صحنه تئاتر پا گذاشته یا بر پرده نقرهای سینما جان گرفته است.
این اولین نمایش بینوایان در ایران نیست و اجرای بینوایان در ایران هم مثل دیگر نقاط جهان، سابقهای طولانی دارد.
تئاتر ایران تقویت نشد و بیش از این که هست باید تناور و بارآور میبود. تئاتر میتوانست مثل سینما و ورزش و دیگر شاخههای هنر و فراغت، نقش مهمی در ساختن ذهن و روان ایرانیان داشته باشد. امروزه از صنعت و سرمایهی عظیم در باب هریک از این موضوعات و مسایل سخن گفته میشود، زیرا به تفکر و تربیت انسانها کمک میکند و همبستگی و روابط سالم اجتماعی را مستحکم میسازد.
تیتر یکی از روزنامههای کشور در اینباره را دیدم که بسیار دلسرد کننده بود: «بینوایان به روایت توانگران»! انگار قرار است یا قرار بوده روحوضی در آبادی و دهستانی برگزار شود اما به جایش خان و مباشر تصمیم گرفتهاند مطرب و مجلس بسازند و سفره پلوخوری راه بیندازند!! در اعماق ذهن برخی دوستانمان چه میگذرد که هر سرمایهگذاری و کار و هنری را با انگ و رنگ تباه میکنند و لذت و فرصت اندکی را که برای هنر پدید میآید به ضد آن بدل میکنند.
مهم نیست این نمایش عوامانه است یا روشنفکرانه! برداشتی اصیل است یا اقتباسی دونمایه! نقد و منطق همیشه کمکحال هنر و فکر است، اما شعار و شلوغی و برچسب و انگ، جامعه را مسخ و منگ میکند. مخصوصاً در جامعهای که فرصت صحنهآرایی برای هنر در آن اندک است. وقتی از صنعت سینما یا تئاتر صحبت میکنیم بازار تعیینکننده است. نقد مناسبات غلط لازم است. افشای رانت ضروری است و موجب سربلندی روزنامهنگاران، اما ستارگان و نمایش و اصل کار را تباه نکنید. فرصتهای ما اندکتر از آن است که میپندارید.
بسیاری از مردم هندوستان فقیرند اما سینمای بزرگ عامه پسند و صنعت سینمای بالیوود، منشاء شغل و درآمد و تجارتی است که تصورش برای ما مشکل است. آیا یک کار هنری۳۰۰ نفره در ایران که چند ستاره محبوب عموم در آن نقشآفرینی کنند، خیلی غریب است؟ کارهای بزرگ در هنر و تئاتر از یک نقطه باید آغاز شود و ما همان نقطه اول را زمین میزنیم.